آبـروی مال!
جواد شاملو
در مسیر عدالتخواهی گاهی بهجای افراد، با مفاهیم مبارزه میشود. در این میان خصوصا دو مفهوم هستند که مستقلا تقبیح میشوند: ثروت و قدرت. با قدری تسامح، میتوان گفت دستگاههای سیاسی کمونیسم و دموکراسی در راستای تحقق عدالت، طالب حذف این دو مفهوم بودند. کمونیسم و رژیمهای سوسیالیست خواستند با حذف ثروت، عدالت را محقق کنند و نابرابری را محو. در دموکراسی نیز در ظاهر قرار است با حاکم شدن مردم، قدرت از میان برود تا دیگرکسی به پشتوانه آن ظلم نکند. این دو مکتب همانطور که پیدا است، زائیده نوعی بیاعتمادی به انسان هستند. گویی اصل بر این است که انسان از قدرت و ثروت خود سوءاستفاده میکند، پس باید برای خود مقولههای قدرت و ثروت فکری کرد، نه اینکه این قدرت و ثروت در دست چه کسی باشد. نگاه قدرتستیز و ثروتستیز که خود قدرت و ثروت را دارای عاملیت میداند و آن را ناپسند میشمارد از اساس غربی است و ناشی از بدبینی ریشهای تمدن غرب به انسان که علیرغم ادعای انسانگرایی، انسان را گرگ انسان میداند. این البته در تمدنی که خدا و دین، یعنی قدرتمندترین ساختار اخلاقی در طول تاریخ را کنار گذاشته، چندان تصور دور از ذهنی هم نیست. قدرتستیزی و ثروتستیزی جایگزینی است برای ظلمستیزی و ظالمستیزی. این نوع تفکر میگوید قدرت فاسدکننده است، دست هرکسی که میخواهد باشد. همچنین باید به هرکس که ثروتی داشت، بدبین بود؛ چراکه صرف ثروتمند بودن آنهم در جامعهای که قشر قابلتوجهی از آن فقیر هستند قبیح است.
نمونه این نگاه، که گفتیم اساس آن غربی است، در فیلم «سکو» تولید سال ۲۰۲۰ که سروصدای زیادی به پا کرد نمایان است. یک ساختمان بلند با طبقات متعدد که وسطشان خالی است تا سکویی پر از غذا مانند آسانسور بالا و پایین برود. سکو از بالاترین طبقه آغاز میکند و تا به آخر برسد، چیزی از غذای مختلف و متنوع روی سکو نمانده و این یعنی ساکنان طبقات آخر که یک ماه باید در طبقهشان بمانند، محکومبه فنایند. این ساختمان چیست؟ یک زندان احتمالا، یا هر چیز دیگر، یک آزمایشگاه مثلا. ذهن سالم وقتی این حکایت را بشنود فوری ذهنش به سراغ سازندگان همچنین ساختمانی میرود و آنها را ظالم میداند اما در فیلم تقریبا هیچ اثری از آنها نیست. دشمن خود آدمهایند. ساکنان طبقات بالایی. این فیلم مثال بینقصی بود از ثروتستیزی.
نگاه غربی به عدالت، گاهی در میان جامعه اسلامی نیز پایگاه مییابد. مشکل اینجا است که اسلام، انسان را خلیفه خدا و اشراف آفریدگان او. شهید استاد مطهری در کتاب مختصر «ولاها و ولایتها» جملهای دارد کوتاه اما باعظمت. او میگوید: «منکر مقام انسان، هرکه باشد ابلیس است!» اینکه بگوییم اگر انسان مالکیت داشته باشد بیبرو و برگرد دچار حرص میشود و درصدد بیشتر کردن مالش برمیآید و در جامعه فساد و نابرابری رخ میدهد ،توهین به انسان است. در مورد قدرت نیز همینطور. آنوقت دیگر مفهومی چون انفاق، هیچ جایی برای بروز و ظهور نخواهد داشت. در جامعهای که مالکیت و ثروت بهزور از آدمها گرفتهشده باشد به بهانه از بین بردن حرص و آز (که نابودشدنی نیست)، کرامت و ایثار از میان میرود. گفتم کرامت، مگر میشود از کرامت سخن گفت و به یاد کریم عالم اسلام نیفتاد؟
این خلاف ادب است که ما از اهلبیت علیهمالسلام صرفا بهعنوان یک شاهد مثال در ضمن یک بحث بزرگتر بهره بگیریم؛ دستکم من به این راضی نمیشوم و دوست دارم بحث تماما در جهت تعظیم و تبیین جایگاه ائمه اطهار باشد. ما نیز این مقدمه را آوردیم تا به این برسیم که اگر بالاتر گفتیم مالکیت و قدرت مشروع در اسلام محترم است چون انسان محترم است و این احترام به دلیل جایگاه خلیفهاللهی او است؛ پیدا است که مصداق خلیفهاللهی رسول خدا و اهلبیت گرامی اویند و احترام دیگر انسانها مدیون حرمت آنان است که حق انسانیت را بهجا آوردند. اگر میگوییم مالکیت مشروع محترم است، صدقهسر وجود کریمانی چون محمد و آل محمد است؛ بزرگ سخاوتمندانی چون امیرالمؤمنین و امام مجتبی که از شدت کرم، سائل را به تحیر وامیداشتند. کسانی که اگر قدرت و ثروت در دست آنان باشد از جهان راه و رسم ظلم و نابرابری رخت خواهد بست. بیشک آن روی کرامت امام حسن مجتبی علیهالسلام ثروت است. هرچند که اهلبیت برای کرامت معطل ثروت نمیماندند و از اساس محتاج ثروت مادی نبودند؛ اما اینکه جلوه کرامت امام حسن بیش از دیگر ائمه است، یکی از دلایل متعددش وسع مالی بیشتر آن حضرت بود. اما ثروت اهلبیت چه ویژگیهایی داشت؟
اول اینکه نجومی نبود! باورناپذیر نبود! حضرت امیر خود میفرماید: «ما رایت نعمه موفوره الا و فی جانبها حق مضیع» یعنی هیچجا نعمت بسیار فراوانی ندیدم مگر آنکه کنار آن حقی تضییعشده. طبقه سرمایهدار در جهان امروز چنان ثروتی دارند که دیگر نمیتوان آنان را صرفا ثروتمند خواند. به نقل از BBC تنها حدود سی و خردهای میلیون نفر سرمایهدار هستند که از نودونه درصد مردم جهان ثروتمندترند و از آن میان هجده میلیون نفر آمریکاییاند. پس ثروت صرفا افسارگسیخته و نجومی بیشک نشانه بدی است و ما اینجا از ثروت معقول سخن میگوییم. کما اینکه در زمان امیرالمؤمنین و امام حسن علیهمالسلام نیز ثروت معاویه و دستگاه اموی قابل قیاس با ثروت اهلبیت نبود. دوم اینکه حاصل دسترنج بود. منشأ آن مشخص بود. مکان چاههایی که حضرت امیر حفر کرد و نخلهایی که کاشت، هنوز در مدینه معروف و شناختهشده است.
سخنی در کرامت امیر کرم
یکی از داستانهای فراوانی که در مورد کرامت حضرت مجتبی نقلشده؛ مربوط به مردی است که از شام درحالیکه بغض حضرت امیر را در دل داشت، به مدینه آمد. وقتی با امام حسن برخورد کرد و او را بهعنوان پسر امیرالمؤمنین شناخت، به پدر و پسر اهانت کرد. امام مجتبی در ابتدا واکنشی به او نشان نمیدهد تا دوباره اهانتش را تکرار میکند؛ باز واکنشی نشان نمیدهد و باز مرد اهانتش را تکرار میکند. امام حسن وقتی اصرار او را در اهانتش میبیند میفرماید: «گویا در اینجا غریبی! اگر در این شهری کاری داری به تو کمک میکنیم. سفرهخانهای داریم که خوشحال میشویم مهمان ما شوی…». این روایت عجیب است؛ چراکه امام حسن ابتدا سکوت میکند، وسپس با تکرار اهانت او باب کرم را باز میکند. گویی امام حسن برای دفع شر آن مرد جاهل به کرم رو میآورد! این درسی است که امام مجتبی به ما میدهد، اگر جامعه از قشر مؤمن روگردان شد، این قشر باید گشادهتر شویم. اگر جامعه کمتر به سمت ما آمد ما برای جامعه پذیراتر شویم و هرچه جامعه قهر کرد، ما باید کرم به خرج دهیم. جامعه ما امروز به خلق کریم نیاز دارد…
جواد شاملو
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.