قلم کمال کلام - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 68937
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۱۴ تیر ۱۴۰۱ - ۶:۳۲ |
در روزگار غلبه تصویر و گفتار چرا باید از قلم و نوشتا ر پاسداری کنیم؟

قلم کمال کلام

تازگی‌ها یک حساسیت غریبی پیدا کرده‌ام. سعی می‌کنم کمتر از ایموجی و شکلک و گیف و استیکر استفاده کنم و بیشتر با کلمات در فضای مجازی حرف بزنم. به نظرم این‌ها برای کامل کردن سخن در فضایی ساخته شده‌اند که امکان انتقال لحن در آن وجود ندارد؛ مگر به صورت ارسال صدا. حالا این چه اهمیتی دارد؟ حقیقت آن است که این یک مثال کوچک است از تغییراتی بزرگ در دنیای ما. تصویر تنها در گفت‌وگوهای شبکه‌های اجتماعی جایگزین کلمه و کلام نشده؛ بلکه عصر ما در کلیت، عصر تصویر است.
قلم کمال کلام

جواد شاملو
تازگی‌ها یک حساسیت غریبی پیدا کرده‌ام. سعی می‌کنم کمتر از ایموجی و شکلک و گیف و استیکر استفاده کنم و بیشتر با کلمات در فضای مجازی حرف بزنم. به نظرم این‌ها برای کامل کردن سخن در فضایی ساخته شده‌اند که امکان انتقال لحن در آن وجود ندارد؛ مگر به صورت ارسال صدا. حالا این چه اهمیتی دارد؟ حقیقت آن است که این یک مثال کوچک است از تغییراتی بزرگ در دنیای ما. تصویر تنها در گفت‌وگوهای شبکه‌های اجتماعی جایگزین کلمه و کلام نشده؛ بلکه عصر ما در کلیت، عصر تصویر است. مردم بیشترین زمان خود را صرف رسانه‌های تصویری می‌کنند؛ خصوصا یوتیوب و اینستاگرام. در یوتیوب می‌آموزند و در آن سرگرم می‌شوند. شاید بگوییم تصویر هم در بسیاری مواقع به یاری کلمات یک گوینده معنادار می‌شود. درست است، اما کلام در اینجا حالتی تبعی و جنبی دارد و علاوه بر آن شکل خاصی از کلام است؛ یعنی عموما حالت محاوره دارد. پس شاید اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، آنچه کمتر مورد توجه و استفاده قرار می‌گیرد، مفهومی است به نام قلم. 
قلم یک شی فیزیکی نیست؛ بلکه حالتی از کلام است. قلم شکلی برای کاربرد کلمات است که در آن کلام ویژگی‌های خاصی دارد. جملات در یک اثر مکتوب معمولا از توالی منطقی پیروی می‌کنند. همچنین اجزای جمله یا از نظر دستوری و از نظر زیبایی‌شناختی سر جای درست قرار گرفته‌اند و اساسا تلاش می‌شود در اثر مکتوب حدی از زیبایی رعایت شود. لحن کلام قلم، بیشتر به شکل نوشتاری است اما می‌تواند حالت شکسته هم داشته باشد، به شرطی که از ویژگی‌های بالا برخوردار باشد. قلم، کمال کلام است. 
گفتیم قلم یک پدیده فیزیکی نیست اما اشیای فیزیکی گوناگونی در طول تاریخ آن را نمایندگی می‌کرده‌اند. قلم زمانی عبارت بوده از یک میخ و یک چکش که حروف را روی سنگ حک می‌کرده است. در دورانی قلم پر پرندگان بوده و مرکب. دیرزمانی مردم با ماشین تحریر می‌نوشته‌اند. پدیده‌ای خوش‌صدا که حروف را روی کاغذ تایپ می‌کرد. انواع و اقسام خودکار و مداد و خودنویس و روان‌نویس نیز در دست بشر برای نوشتن بوده و هست. این روزها قلم ممکن است لپ تاپ و رایانه و گوشی موبایل باشد. قلم می‌تواند تکه‌ای سنگ باشد که روی دیوار زندان جملاتی را حک می‌کند. قلم می‌تواند یک نیشتر باشد که مرکبش خون است. قلم می‌تواند نوک انگشتان پای دانشمندی در حال اعدام باشد. 
قلم هرچه باشد از جنس نوشته است. اینکه کلمات روی سطحی ثبت گردند، ابتکاری است بشری که هیچ چیز جای آن را نمی‌گیرد. وقتی کلامی ثبت و درج و سجل می‌شود، گویی به حدی از اثبات می‌رسد، گویی روی آن تأکیدی صورت می‌گیرد. کلمات در این حالت محصور کاغذ یا هر چیز دیگر می‌شوند و مانا و جاویدان می‌گردند. این مهم‌ترین تفاوت قلم با گفتار است. 
حالا برای چه بهتر است که پدیده یا مفهوم قلم به فراموشی سپرده نشود؟ گفتیم در یک نوشته معمولا کلام از توالی منطقی بیشتری پیروی می‌کند. زیباتر است و صحیح‌تر. همچنین معمولا از عفت بیشتری برخوردار است. قلم زدن و نوشتن نیاز به فکر و اندیشه دارد و سخن مکتوب غالبا سنجیده‌تر است. سوای این قلم خودش نوعی فکر کردن است. نوشتن تفکر ما را سامان می‌دهد و قدرت می‌بخشد. نوشتن، یعنی تقویت قوه نطق و نطق ابزار تفکر است. نطق بهتر فکر بهتر را در پی دارد و فکر بهتر، نطق بهتر را. نوشتن  لذت خلق یک اثر را می‌دهد. اگر نوشتن به وسیله یک قلم واقعی و روی کاغذ و به دست خودمان باشد که چه بهتر، می‌توانیم از لذت خلق نقش با کلمات نیز بهره‌مند شویم. همچنین گفتیم قلم یک سبک از تفکر و کلام است. این حقیقت بزرگی است که اگر هیچ‌وقت به خانواده یا دوستان خود نامه ننویسیم؛ پدیده‌ای که در گذشته بسیار رایج بود، از نوعی ارتباط با آن‌ها محروم شده‌ایم. برخی حرف‌ها را تنها می‌توان در نامه گفت و همچنین انواع مختلفی از حرف زدن تنها در یک اثر مکتوب قابل پیاده‌سازی  است. فرانسیس بیکن، فیلسوف و دانشمند انگلیسی جمله ای‌ دارد با این مضمون که «انسان را خواندن کامل، نوشتن دقیق و تبادل رأی آماده می‌کند.» در عصر ما دوتای اولی نادرند اما سومی تا دلتان بخواهد فراوان است. ما شدیدا آماده و سریعیم و حرفمان همیشه نوک زبانمان است. سخن باید از اعماق قلب یا از بلندای مغز بیرون بجهد، هرچه این کار تکرار شود خوب سخن گفتن یا نوشتن ما سریع‌تر می‌گردد. 
قلم در اصل خود ماییم که در آینه کلمات انعکاس می‌یابیم. از این رو قلم چهره‌های مختلفی دارد. گاهی چهره رند و حاضرجواب و پوزخند بر لب جلال آل احمد را دارد. گاهی چهره بی‌آلایش و شفاف نادر ابراهیمی را. گاهی چهره لجوج و همواره کهن محمود دولت‌آبادی را. گاهی چهره خونین و نافذ سیدمرتضی آوینی را. گاهی چهره قدرتمند و مغموم مهدی اخوان ثالث را. گاهی چهره ظاهرا آرام اما خروشان علی شریعتی را. 
تا یادم نرفته بگویم که خود خدا هم یکی از اهالی قلم است و علاوه بر این کاتبان بسیار دارد. اما اولین چیزی که نوشته حیرت‌انگیز است. اولین چیزی که خدا نوشته چیست؟ امام جواد به ما پاسخ می‌دهد: «اولُ ما جَری بِه القلم علی اللوحِ قَتلُ الحسین». خدا شهادت مظلوم‌ترین دوست خودش را در اول کتاب خلقتش نوشت. آخرین جمله خدا چیست؟ نقطه پایان کتاب خلقت کدام است؟ وقتی اول کتاب با داستان یک ظلم شروع می‌شود، منطقا پایان آن داستان انتقام است. تا ما کجای کتاب تاریخ باشیم و تا صفحه پایان، چقدر فاصله داشته باشیم… 

نویسنده : جواد شاملو |
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.