دُرِّ دیار دریـا - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 51490
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۰۶ مهر ۱۴۰۰ - ۶:۲۸ |
صاحب «مناجات نامه» پیر هرات بود صاحب الهی نامه را هم «پیر آمل» باید خواند

دُرِّ دیار دریـا

مرحوم امام خمینی که از دنیا رفت، شهید آوینی نوشت: «داغ‌های همه تاریخ را ما به یک‌باره دیده‌ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که از دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار دیگر این فاطمه است و حسن است و حسین است که ما را داغدار کرده‌اند، یک بار دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است».
دُرِّ دیار دریـا

جواد شاملو
مرحوم امام خمینی که از دنیا رفت، شهید آوینی نوشت: «داغ‌های همه تاریخ را ما به یک‌باره دیده‌ایم. یک بار دیگر این رسول اکرم است که از دنیا رفته است، یک بار دیگر این علی است که به شهادت رسیده است، یک بار دیگر این فاطمه است و حسن است و حسین است که ما را داغدار کرده‌اند، یک بار دیگر این مهدی است که در حجاب غیبت رفته است». شهید آوینی اینگونه نوشت چراکه امام برای نسل او، یادآور بزرگان دین بود. امام تجسمی بود نزدیک به چیزهایی که مردم از ائمه در ذهن داشتند. آن روز که حاج‌قاسم شهید شد هم گویی منجنیق تاریخ ما را پرتاب کرد وسط کوفه. جایی حوالی مسجد، وقتی مردم خبر شهادت مالک را شنیده‌اند و امیرالمؤمنین سه‌روز عزای عمومی اعلام کرده. شهید سلیمانی ما را به یاد جناب مالک اشتر می‌انداخت و البته وقتی آقا برای سردار به تأسی از مولا سه‌روز عزای عمومی اعلام کرد، دانستیم برداشت‌مان چندان هم بی‌راه نبود. 
امروز هم روزی است که اهل علم، دوباره شیخ‌الرئیس را از دست داده‌اند. اهل فلسفه، به سوگ اشراق و صدرا نشسته‌اند. مردم آمل، طعم فقدان یک بهجت را چشیده‌اند؛ گویی تمام علما و عرفای نامی بار دیگر وفات یافته‌اند، چه او حلقه‌ای بود از زنجیره اصیل و محکم عرفان و فلسفه و علم. او باعث می‌شد بوعلی برای ما افسانه نباشد. چون او  را می‌دیدیم باور می‌کردیم که واقعا می‌شود کسی هم در طب قله باشد هم در فلسفه هم در فقه و عرفان. به‌راستی کدام رشته علمی بود که علامه در آن قله نباشد؟ علامه دُر دیار دریا بود، هرچه از دریای علم می نوشید تشنه‌تر می‌شد. کافی است در ویکی‌پدیا نامش را جست‌وجو کنیم. گویی پای آسمانخراشی از آثار و تألیفات ایستاده‌ایم و سعی می‌کنیم طبقه آخر را ببینیم. سرمان گیج می‌رود! رساله در هندسه کجا، جمع بین عرفان و برهان و قرآن کجا؟ تعلیقات بر «العروة الوثقی» کجا و تصحیح گلستان سعدی و کلیله و دمنه کجا؟ مگر ذهن تو ای جواهر دهر، چه اندازه وسعت داشت که در آن اقلیدس در کنار محی‌الدین ابن عربی نشست تا تو آثارش را شرح دهی؟ این‌همه البته اوج هنر تو نیست؛ اوج هنرت آن‌جا است که نوشیدن دریای علم، تو را از پرسه زدن در کویر عشق باز نداشت و تمام دانش‌ات به یاری عرفان‌ات آمد و فرازهای ناب الهی‌نامه خلق شد که تنه به تنه مناجات‌نامه خواجه عبدالله انصاری می‌زند و حتی از آن برتر می‌رود. خواجه عبدالله را «پیر هرات» نیز می‌نامند، خوشا به حال آمل که تو را «پیر آمل» باید خواند. هنر تو اینجا نیز به پایان نمی‌رسد؛ شاهکار شما آن‌جا است که با این‌همه علم و عرفان که از وجودت می‌تراوید، باز انگشت سبابه‌ات به سمت ولی بود؛ مدام مردم را گوشزد می‌کردی که گوش‌تان به دهان رهبرتان باشد. این ولی‌نمایی و ولی‌شناسی اوج تواضع توست، تواضع اهل زهد و عبادت در مواجهه با مردم سنجیده نمی‌شود؛ بلکه آن‌جا رخ می‌نماید که عارف عالمی که خود قبله‌ای است برای مردم، مردم را به سمت ولی بخواند. 
«انقلابی»، پرافتخارترین واژه عصر ما است، اگر غیر از این بود رهبرمان آن را در پیام تسلیت شخصیتی چون علامه حسن‌زاده خرج نمی‌کرد. علامه، حزب‌اللهی‌ترین علامه تمام دوران‌ها بود. پادشاه بسیجی وادی علم بود؛ مرد میدان بود. از همین رو امام سیدعلی درگذشت این عالم نود و سه ساله را به جوانان تسلیت گفت! «اینجانب به همه‌ دوستان و شاگردان و ارادتمندان ایشان بویژه به مردم مؤمن و انقلابی آمل و جوانان مشتاقی که مجذوب مواضع انقلابی و خلقیات والای انسانی آن مرحوم بودند تسلیت عرض می‌کنم». گویی انقلابی بودن هر کسی را در هر سلک و سنی، در زمره جوانان قرار می‌دهد. گویی اهل قیام بودن، صفت جوانان است. شاید این نیز بتواند برداشتی باشد از حدیث «الحسن و الحسین سیدا شباب اهل‌الجنه». عشق اباعبدالله هم سلک و سن نمی‌شناسد اما بر جوانان زیبنده‌تر است. اسم سیدالشهدا آمد؛ علامه نیز همانند جابر بن عبدالله روز اربعین به زیارت رفت. جسمش در سرازیری قبر می‌رود اما روحش در سرازیری باب‌القبله حبیبی یا حسین می‌گوید، ندایی که دیگر بی‌جواب نمی‌ماند.  
بسیاری از آثار وضعی درگذشت عالمی با درجه علامه گفتند. اما بیش از آنکه درگذشت علامه برای این خاک خطرآفرین باشد، نشناختن او و راه او خطرناک است. او که هرگز مشرب اخباری را نپذیرفت و از وحدت «برهان و عرفان و قرآن» دم زد. او که در عصر «انسان تک‌ساحتی» چندساحتی بود و خود را از میوه هیچ علمی محروم نمی‌کرد. فی‌المثل از ابن عربی بهره می‌گرفت و «فص حکمه فاطمیه» را به تأسی از «فصوص‌الحکم» می‌نگاشت. او برای حوزه این دوره و زمانه نبود! حوزه این عصر، حوزه فقه است و بس! علامه برای عصر طلایی حوزه در زمان صفویه بود که علمایی ذوابعاد همچون شیخ بهایی تقدیم جامعه مسلمین می‌کرد. اما حیف است که او را برای گذشته بدانیم، علامه برای فردا بود و فردائیان او را بیش از ما قدر خواهند نهاد. چنین باد!

نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.