اربعین عشق و انتظار
جواد شاملو
در هفتهای که گذشت، صفحه فرهنگی روزنامه «رسالت» به زیارت اربعین و آیین و مراسم باشکوه آن تعلق داشت. فارغ از اینکه این رویداد، یک رخداد فرهنگی در سطح بینالمللی است که پوشش و تبیین ریشههای معرفتی و دینی آن به هیچوجه گزاف نیست، لازم است به طور کلی توضیح دهیم ما چرا اینقدر از زیارت اربعین سخن میگوییم. اخیرا در جایی برای اربعین، از واژه بتواره استفاده کرده بودند. یعنی اربعین را تبدیل به تابو کردهایم و به تعبیر محاورهای بزرگش کردهایم. چند روز پیش وقتی از ضرورت قدردانی از مردم عراق در خدمترسانی و تکفل زوار در نجف، کربلا و مسیرهای منتهی به کربلا نوشتم، یک دوست در دایرکت اینستاگرام پیامی داد انتقادی و با این فحوا که: «خجالت نمیکشید در این شرایط سخت اقتصادی مردم، به جای آنکه از درد مردم دم بزنید، بیاعتنا به آنها از اربعین و مهماننوازی عراقیها مینویسید؟» پاسخ این انتقاد در وهله اول همان است که رسانهها طبیعتا رویدادهای بزرگ را پوشش میدهند. ما در ایام جشنواره فجر هم هر روز از فیلمهای جشنواره مینوشتیم. در عالم فرهنگ، هر چیزی حال و هوای خودش را دارد. روزهای نمایشگاه کتاب به نحوی و جشنواره فجر به نحو دیگر و ایام اربعین جور دیگر. حالا روزنامه«رسالت»، رسالت فرهنگی خود را در احیا و تعظیم دین میداند و بیشتر به این موضوعات میپردازد.
اما پاسخ اصلی این انتقاد، مطلب دیگری است. این گزارش را از عمود ۱۰۸۰ طریق نجف تا کربلا مینویسم؛ موکب حرم حضرت معصومه سلام الله علیها. در میانه راه مجبور شدیم چند عمود را با ماشین طی کنیم. همینطور که موکبها از پشت شیشه ون عراقی میگذشتند، ناگهان این حقیقت کاملا عیان دوباره از ذهنم گذشت؛ که یعنی تمام اینها رایگان است؟ در دنیای غلبه سرمایهداری، در دنیای مصرفگرایی، در زمانی که هرچه بیشتر پول درآوردن از دیرباز به عنوان ارزشی اخلاقی و نماد انسان موفق شمارده میشود و پول ندادن برای یک خدمت، میتواند توهین یا تحقیر تلقی شود. در دنیای اسارت تبلیغاتی، سرمایهداری پلتفرمی، معماهای مغلق اقتصادی، سیاستهای شوم سودآوری، تجارت اسلحه، دنیای اسکوئیدگیم و پلتفرم و مانیهیست و بریکینگ بد،کلیهفروشی به ثمن بخس… در این دنیا چطور همهچیز متوقف شد؟ چطور دیگر دغدغه پول برای لحظهای از ذهن آدمها کنار رفت؟ چطور بت پول شکسته شد؟به راستی اگر بخواهیم از شرایط معیشتی و اقتصادی سخن بگوییم، اربعین مدخل خوبی برای بحث و گفتوگو نیست؟ چطور زنی در بیمارستانی برای سیر کردن شکم بچههای خود، کلیهاش را به قیمت هشتاد میلیون تومان میفروشد، و درست در همین دنیای بیرحم و خشن و تلخ، پایههای زیست در گوشهای از جهان و لو در روزهای محدود کاملا رایگان فراهم میشود.پایههای زندگی کردن یعنی سقفی بالای سر و غذایی بر سفره. اگر حکومتی بتواند این دو مؤلفه را برای تک تک افراد جامعهاش فراهم کند، میتوان گفت او به عدالت دست یافته است.این سطح از عدالت به صورت مراسمی آیینی و مذهبی، برای روزهایی بسیار محدود فراهم میشود. تحت ساز و کاری کاملا مردمی و غیر دولتی. بدون اینکه خبری از نظام اشتراکی باشد مردم در اموال یکدیگر شریکاند و بیآنکه خبری از سرمایهداری باشد، مالکیت همه محترم است. هرکس موکبش را آنطور که دوست دارد میسازد، هر کس به سبک خودش به زوار پیاده خدمت میکند. یک روز پیش از ایام اربعین و یک روز بعد از اربعین، دیگر خبری از موکبها نیست و دوباره این پول است که حاکم میشود. در ایام اربعین اما، در تنظیمات چشم خادمان تعییراتی رخ میدهند. آنها زوار را گویی شیشهای میبینند، آنها را همچون آب بیرنگ میبینند و در پشت آنها تنها حسین علیهالسلام را میبینند. در واقع این زوار نیستند که دیده میشوند، اوست که دیده میشود. به همین علت است که با وجود تمام الطاف خدام، احساس نمیکنی تو مهمی، حتی زیاد خجالت نمیکشی، تو موضوعیت چندانی نداری، مسئله اباعبدالله است.
یک احساس مذهبی در گوشهای از دنیا باعث شده دغدغه معیشت برای کسانی که میخواهند نام یک شخصیت بزرگ را زنده نگه دارند، به کل از میان برود. همان دغدغهای که این روزها پا روی گلوی مردم ما، و البته مردم بسیاری از کشورهای جهان گذاشته است.یک احساس مذهبی توانسته در ازای محبت و مودت به یک شخصیت بزرگ، بختک پول را از سینه ارواح مردم بردارد. همین سبکی است که این سفر را اینهمه شیرین میکند. همین که میبینی بالأخره مردم عشق را حاکم کردهاند. اخیرا یک سینماگر ایرانی در جشنوارهای خارجی گفته اگر مردم همه یکدیگر را دوست داشته باشند، هیچ جنگی صورت نمیگیرد. مثال حرف آن سینماگر روزهای اربعین است. این احساس مذهبی را جای دیگر نمیشود پیدا کرد؟ نمیشود دولتها هم با همین احساس به مردم رسیدگی کنند؟ مردم هم با همین احساس با دولتها رفتار کنند؟ و آدمها با هم در طول زندگی بر طبق این احساس عمل کنند. موضوعی است که دستکم میتوان به آن فکر کرد. چه اشکالی دارد خیالپردازی برای جهانی بهتر؟
برای مثال رفتار دولت ایران در تسهیل این سفر، عجیب بود. دولت با ابتکار و دلسوزیای حقیقی در این مقوله کار میکرد. اگر ساده باشیم، میگوییم خب دستور بوده دیگر. اما پشت خیلی چیزها دستور هست؛ در مقوله اربعین مشخصا شاهد تبلور احساس مذهبی در عملکرد دولت بودیم. اگر این احساس در تمام امور جاری و ساری شود؛ آن وقت چه؟
بساط اربعین در روزهایی پدید میآید که حسین مقصد است. یعنی اولا مسیر وجود دارد و ثانیا مقصد تنها یکیاست. وقتی حسین مقصد باشد، مسیر هم حسین میشود. کرامت، شکوه، خستگیناپذیری و کلیه اتفاقات عظیمی که در مسیر میافتد، تصویری است که از عظمت مقصد در آینه مسیر افتاده است. همچون سی مرغ عطار، که سیمرغ را در وجود خود احیا کردند، زوار امام حسین هم او را در طول مسیر احیا کردهاند. حسین علیهالسلام باید به این ترتیب زنده گردد تا مهدی موعود ظهور یابد. اباعبدالله اسم رمز ظهور است.
برخی به استهزا، میگویند ما اربعین را طلیعه تمدن نوین و جامعه ظهور میخوانیم. اربعین اما مقدمه هیچ رخدادی در آینده نیست. هیچ هدفی وجود ندارد که اربعین و سیدالشهدا در راستای آن باشد. امام حسین(ع) خود هدف و مرجع و قله تمام جهان است، حتی بقیه الله و ظهورش نیز در راستای اباعبدالله و عاشورای اوست. اربعین طلیعه نیست، خود خورشید است که عاقبت بهار ظهور را به ارمغان خواهد آورد. اربعین بتواره نیست، بتشکنی است که نظام سرمایهداری را نه با مانور کمی (ببینید شیعهها چقدر زیادند) که با ارائه ساختاری برای دستیابی و رفاه به چالش میکشد.
اربعین حسینی , جواد شاملو , کربلا
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.