واقعیت حجاب در ایران
جواد شاملو
همچون خورشید که همواره بهترین دلیل برای جود خودش است، گاهی برخی پدیدهها نیز خودشان تبدیل به دلیلی ضد خودشان میشوند. وضعیتی که این روزها گشت ارشاد پیدا کرده و خود چنان زبان علیه خود گشوده که گوی سبقت از تمام منتقدانش ربوده. وضعیتی که کلیپی که این روزها دست به دست میشود شاهدیم، ناشی از منقطع بودن رابطه مجری و قانونگذار است. این سیاست، گشت ارشاد است نه گشت ارعاب. مأموری که این را نمیداند گمان میکند باید با بدحجاب هم مثل یک مجرم اغتشاشگر ضدامنیت برخورد کند؛ او را به هر قیمتی شده «دستگیر» کند و به چیز دیگری هم توجه نکند. این مأمور روح سیاست ارشاد را نمیداند و قانونگذار هم این روح را به خوبی تبیین نمیکند. همچنین باید دانست وقتی دلسوزان یک پدیده را به انتقاد میکشند؛ الزاما از بیخ و بن مخالف آن پدیده نیستند؛ بلکه میخواهند روزی نرسد که خود آن پدیده علیه خودش احتجاج کند و دیگر راه برگشتی باقی نگذارد. حتما باید آبروی گشت ارشاد در این سطح ریخته میشد تا فکری به حال تغییر و تحول آن کرد و یا اصلا اکنون بنایی بر این تغییر و تحول هست یا زیاده خوشخیالیم؟
یکی از آسیبهای این انفجارهای اینترنتی که برای برخی محتواها اتفاق میافتد، ایجاد ابرواقعیت و واقعیت متورم است. محتوایی که تبدیل به ابرواقعیت شود جلوی چشم مخاطب را میگیرد و تمام چشمانداز او را پر میکند. صحنه برخورد گشت ارشاد با یک مادر و فریادهای آن مادر تبدیل میشود به نماد وضعیت حجاب و برخورد حکومت با این مسئله در ایران. واقعیت اما این است؟ واقعیت آن است که در تمام این چهل سال، سال به سال وضعیت پوشش در ایران باز و بازتر شده است. بازنمایی خارجی و رسانهای این است که حکومت با نیروی قهریه و با شیوهای دژخیمانه نوعی از پوشش را به مردم اجبار میکند اما چه کسی میتواند انکار کند حجاب هر ساله رقیقتر و آزادانهتر از سال قبل میشود؟
اگر کمی هم دقیقتر نگاه کنیم، میبینیم مواجهه جمهوری اسلامی با حجاب همچون مواجهه کسی است که بذری را میکارد و با میوههای درخت حاصل از آن بذر، مخالفت میکند. وقتی در دوره سازندگی به سرمایهگذاری و خلق ثروت طبقه مرفهی که اقلیت فرهنگی بود نیاز پیدا میکنیم و با پیوند او به قدرت به سبک زندگی او رسمیت و وجاهت میبخشیم، وقتی در دوره اصلاحات نهاد فرهنگمان کاملا بر ضد ارزشهای اسلامی حرکت میکند، هنگامی که رئیس جمهور دولت اعتدال در میتینگ انتخاباتی سال ۹۸ فریاد میزند راه ما آزادی است و معلوم نیست منظورش از این جمله مبهم چیست؛ تنها اینکه برداشت همگان و خصوصا حاضران با جیغ و کف و سوت، آزادی لیبرالی و غربی را به خاطر میآورند که از دهان یک روحانی بیرون میآید، وقتی در شهرسازی مدام فضاهایی با هویت و ماهیت مدرن غربی ایجاد میکند که خود به خود قشر خاصی را به خود جذب میکند و به آنها جلوه میبخشد، وقتی با توسعه صرفا کمی دانشگاهها، علم و استاد سکولار غربی را که سرتاسر تقدسزدایی و سنتستیزی و غربزدگی است کثرت میبخشیم، وقتی با وجود سیل تبلیغات و محتوایی که از غرب وارد میشود مواجهه فرهنگی و تربیتی با مقوله حجاب را عملا پشت گوش میاندازیم، در واقع داریم با میوههای درختی مخالفت میکنیم که خودمان آن را کاشتهایم.
جواد شاملو , حجاب
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.