عین صاد منادی عظمت انسان
جواد شاملو
خاصیت فضا که فاصلههایش با سال نوری سنجیده میشود این است که در آن زمان و مکان یکی میشود. وقتی میگوییم تلسکوپ جیمز وب از سیزده میلیارد سال پیش عکس گرفته، یعنی از دورترین نقطه به کره زمین هم از لحاظ مکان و هم از حیث زمان عکس گرفته. نه تنها سرزمینی دور را به تصویر کشیده، که عصر باستانی آن سرزمین دور را به تصویر کشیده. ما انسانها اگر بخواهیم دوردستهای کیهان را ببینیم؛ چارهای نداریم جز اینکه آنها را در گذشتهشان ببینیم. این مناظر اکنون و درست در همین زمان چه شکلیاند؟ معلوم نیست! این عکس البته ظاهرا با عکسهای دیگری که از فضا دیدهایم تفاوتی ندارد. همه عکسهای فضایی در واقع مشتی ریگ نورانی کوچک و بزرگاند که به صفحهای مشکی پاشیده شدهاند. آنچه این عکس را حیرتانگیز میکند این آگاهی است که ما آن را از پس زمان و مکانی سیزده ساله میبینیم. این آگاهی که به ما یادآوری میکند جهان ماده چه اندازه بزرگ و چه اندازه کهنسال است و ما چه اندازه کوچک و چه اندازه کم سن و سالیم. نهایت ما میشود دو متر قد و صد سال سن. این ارقام در کنار سیزده میلیارد سال نوری مضحک میشوند. این عکس کمی بعد از آن انفجار بزرگ را نشان میدهد؛ تنها کمی بعد، یعنی حدود چندصد میلیون سال. انفجار بزرگی که سبب شده مواد به صورت گازهایی داغ به سرعت در جهان پراکنده شوند. سپس گازها تبدیل به ستارهها شوند و ستارهها کهکشانها را تشکیل دهند. طبق تعریف علمی، جهان یعنی آنچه از این انفجار به وجود آمد. اما آیا جهان به معنی عام آن، همان هستی یا کائنات منحصر به همین انفجار است؟ نه! احتمالا این تنها یک انفجار از میلیاردها انفجار است و جهان ما یک جهان از میلیاردها جهان… شاید هستی شبیه به یک انبار ترقه است که آتش گرفته و مدام در آن انفجارهایی رخ میدهد و هر یک از این انفجارها تریلیونها ستاره و سیاره و سحابی و سیاهچاله و کهکشان عظیم را پدید میآورند. پهنه مکان بینهایت است و ما نمیتوانیم برای آن حد جغرافیایی و تاریخی تصور کنیم، اگر میگوییم عمر جهان سیزده میلیارد و هشتصد میلیون سال است، تنها در مورد جهان خودمان که تنها یک سلول از بینهایت سلول دیگر است را منظور داریم. وقتی در مورد این حقایق میاندیشیم، نمیتوانیم انکار کنیم که عالم جدی جدی بزرگ است و نه تنها ما، نه تنها سیاره ما، نه تنها منظومه ما، نه تنها کهکشان ما، نه تنها خوشه کهکشانی ما بلکه جهان ما همچون ریگی ناچیز است در پهنه عالم ماده. تازه عالم ماده! نشئههای دیگر عالم وجود که جای خود دارد.
انتشار عکس تلسکوپ جیمز وب از عهد باستان جهان، واکنشهای مشابهی برانگیخت. عمده مردم با خبر انتشار این عکس میگفتند ما چقدر کوچکیم! برخی نیز در حاشیه این عکس آیه ۲۷ سوره مبارکه نازعات را میآوردند: «أَأَنْتُمْ أَشَدُّ خَلْقًا أَمِ السَّمَاءُ بَنَاهَا» آیا آفرینش شما (بعد از مرگ) مشکلتر است یا آفرینش آسمان که خداوند آن را بنا نهاد؟!
اگر استاد علی صفایی حائری در بیست و دوم تیرماه سال هفتاد و هشت بر اثر یک سانحه رانندگی در چهل و هشت سالگی از دنیا نمیرفت و اکنون در بین ما بود؛ علاوهبر اینکه احتمالا تأثیرات فراوانی دستکم بر جامعه مذهبی ما گذاشته بود، در این روزها به تکرار جمله «انسان چقدر کوچک است» واکنش نشان میداد. آیه شریفهای که در بالا آورده شد ناظر بر آفرینش مادی انسان است و گرنه روح انسان که هیچگاه از بین نمیرود تا بخواهد بازسازی شود. آنچه به انسان عظمت میبخشد نیز همین روح است. اکتشافات علمی در زمینه کیهانشناسی اساسا این تناقض را در خود دارد. انسان نمیداند خوشحال باشد از اینکه به چنین اکتشافات بزرگی دست یافته یا حیرتزده باشد از اینکه چه جای کوچکی در جهان اشغال میکند. کوچک بودن بدنش او را حقیر میکند و بزرگ بودن دانشش او را مغرور.
تمام گفتهها و نوشتههای عین صاد منظومهای است که ترجیعبندش این جمله است: «ای انسان! حد تو بزرگتر است زندگی کنونیات! از خواستهها و آرزوهایت! تو بزرگتر از این حرفهایی! بزرگ باش». منظومه فکری عین صاد عبارت است از در مسیر بودن، چشم به اهداف داشتن، رشد کردن و از آبشخور عشق و ایمان بهرهمند بودن. عین صاد اهداف کوچک را بر نمیتابد. یکی از این اهداف کوچک در نظر عین صاد، بهشت است. «آدمی بزرگتر از دنیا است. به خدا بزرگتر از بهشت است…» اگر عین صاد در بین ما بود شاید تذکر میداد که ای انسان تمام این آسمان بیکرانه در روح تو جا میگیرد؛ بلکه در گوشهای ازروح تو. فلاسفه اسلامی انسان را عالم اکبر میدانستند و جهان را عالم اصغر. خدا نیز هیچ گاه نمیخواهد به بشر بگوید تو عددی نیستی. خالق این جهان بینهایت، تا انسان را خلق نکرد به خود فتبارک الله نگفت و فرشتگانش را بر آن نگماشت که به آسمان سجده کنند. نه؛ انسان بود که عصاره خلقت بود. این جهان عظیم، رکابی است که نگین آن انسان است.
استاد علی صفایی حائری اندیشمندی بود روشنفکر که قابلیت دین برای فوران معارف در این روزگار را درک کرده بود و آن را دوای انسان سرگشته امروزی میدانست. او نظام فکری خود را بر عظمت و بینهایت بودن استعدادهای انسانی بنا کرد و سپس با این مقدمه، به سراغ این رفت که با این استعدادها چه باید کرد؟ کار عین صاد تلنگر است. در کجا ایستادهای و به کجا میروی؟ «فأین تذهبون؟» آیا عملکردت با استعدادهایت در تناسب است؟ آیا جوری عمل میکنی که این استعدادهای عظیم حس نارضایتی و افسردگی را در تو ایجاد نکند؟ آیا استعدادهایت را پرورش میدهی؟ چگونه و در چه مسیری؟ عین صاد استاد تربیت است؛ استادی که مبنای تربیت خود را نه بر محدودیت انسان، که بر عظمت او میگذاشت.
حجت الأسلام صفایی حائری جملهای دارد که یکی از شاهبیتهای منظومه فکری اوست. او میگوید: «توجیه حماقت است؛ تضعیف جنایت است؛ تکمیل رسالت ماست.» این دیدگاه کاملا انقلابی است و رویکرد نابی است برای جوان انقلابی در این عصر و روزگار. علاوه بر این دیدگاه منطقی و متین، دیدگاههای ایشان در خصوص ولایت فقیه و حکومت اسلامی نیز روشن است. حجت الاسلام مسعود حیدری نیک در یک برنامه تلویزیونی میگوید: «از نظر استاد صفایی، بدون دین امکان حیات نیست. دین نظامهایی دارد که جایگاه اعمال و اجرای آن فقط در حکومت است. اگر تنها به توحید و معاد قائل باشیم هم اجازه حکومت به کسی جز خدا یا مشخصشده از سوی خدا را نمیدهیم. استاد صفایی تاکید دارند که حکومت فقط حق معصوم است و در زمان غیبت، ولی فقیه زمینه ساز حکومت معصوم است. بعد از رحلت امام، هرکس نظر ایشان برای تقلید را میپرسید، به مقام معظم رهبری ارجاع میدادند و میگفتند چون ولی فقیه هستند، بهتر است همه وجوهات و نظرها به سمت ایشان باشد که به حفظ نظام کمک میکند. در راهپیماییها و انتخابات حضور مییافتند و تشویق میکردند و همواره از نظام دفاع میکردند. مشغول تربیت مهرههای کارآمد بودند. اکنون شاگردان ایشان مسئولیت دارند و مدافع نظام هستند.»
استاد علی صفایی حائری , جواد شاملو
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.