همایش خداباوری
جواد شاملو
«راس اولبریکت»، یکی از امپراطورهای سرزمین دارک وب بود که با کمک بیت کوین و مرورگرهای ایمن و چندلایه و بر پایه فلسفه لیبرتارین، تجارت غیرقانونی معظمی به راه انداخته بود. مهمترین کالای فروشگاه اینترنتی راس مواد مخدر بود، اما او به مدد لاقیدی حاصل از تفکر لیبرتارین، اسلحه و اعضای بدن انسان هم خریدوفروش میکرد. راس نابغه باوجود تمام اقدامات امنیتی هوشمندانهاش عاقبت توسط پلیس شناسایی میشود و طی عملیات مشقتباری دستگیر میگردد و ازآنجاییکه در چند قتل معاونت داشته در دادگاه به حبس ابد محکومشده و به زندان میرود. چه سرنوشت غمانگیزی برای انسانی که اینهمه شیفته آزادی است. انسانی که حتی آزادی عادی اینترنت هم برایش کافی نیست و در لایههای زیرین اینترنت دنبال دور زدن محدودیتها است. راس که داستانش یکی از شاهکارهای پادکست فارسی را با صدای علی بندری به وجود آورده، بهطور مرتب در زندان ،نامههایی مینویسد و منتشر میکند؛ این نامهها شرححال انسانی دورافتاده از آزادی است و اینکه او چگونه با این فراق کنار آمده. دریکی از این نامهها مینویسد: «شاید ایمان به چیزی که نتوانی اثباتش کنی غیرمنطقی باشد، ولی در مقابل رها کردن امید، عشق و لذتی که ایمان به ارمغان میآورد هم غیرمنطقی است. چراکه همینها هستند که به من قدرت مبارزه و پیروز شدن را میدهند. در شرایطی مانند شرایط من، حفظ ایمان به معنی تفاوت بین آزادی و مرگ تدریجی است.» راس تنها کسی نیست که به غیرمنطقی بودن ایمان نداشتن به خدا _جدا از اینکه وجود او منطقی است یا نه_ اشاره میکند. کسان دیگری نیز بودهاند که گفتهاند اگر هم خدایی وجود نداشت بشر باید آن را اختراع میکرد و اختراع خدا، مهمترین اختراع بشر بوده است. و این یکی از جلوه های قدرت الهی است که آنانی که از سر جهل نتوانسته اند به نور خورشید خداوند برسند، ضرورت باور داشتن به حضرت او را درک کرده اند. یکی از بزرگان روشنفکری دینی، دکتر محمد مجتهد شبستری خدا را غیر از وجود بیرونیاش سرمایهای ذهنی و فرهنگی میداند که نباید آن را از دست داد؛ بنابراین نگاه مهمتر از اینکه خدا وجود دارد یا نه، این است که ما آدمها به سرمایه باور به او نیاز داریم. سرمایهای ضروری که غرب آن را ازدستداده و شرق هنوز نه. داستایوسکی نیز اعتقاد به خدا را ضرورتی اخلاقی و اجتماعی میدانست و معتقد بود «بدون خدا، هر کاری برای بشر مجاز است». درواقع خدا هرگز نمرد. هرچند غرب سرمایه ایمان به او را از دست داد اما تمام فلسفه و دانش چندقرن غرب هرگز نتوانسته عدم وجود او را اثبات کند و به او تیر خلاص بزند. ماجرا همان است که راس اولبریکت گفت: «ایمان به چیزی که نتوانی اثباتش کنی»؛ موضع غرب نسبت به خدا ناتوانی از اثبات و لاأدریگرایی است و نه حکم به عدم وجود. برهان ملحدان بر ضد خدا، از دیرباز تاکنون پیشرفتی نداشته است. استیون هاوکینگ میگوید با فیزیک نمیتوان خدا را اثبات کرد. اما مگر قرار بود این کار را بکند؟ تمام یافتههای فیزیک تاکنون نتوانستهاند خللی به اندیشه خداباوری وارد سازند. امروز مهمترین نظریه برای آغاز جهان، بیگ بنگ است. اما تعریف علمی «جهان» چیزی جز مجموعهای از مواد که فضا و زمان واحدی میسازند نیست. این تعریف احتمالا تنها و تنها یک سلول ازآنچه ما آن را هستی میخوانیم تشکیل میدهد. یعنی احتمالا ما میلیاردها بیگ بنگ داریم و میلیاردها جهان و آنچه فیزیک دریافته تنها کوچک بودن ما و عظمت هولناک هستی است. حالآنکه در ابتدای قرن بیستم، تصور اختر فیزیکدانها از جهان به نحو مضحکی کوچک بود. فیزیک آغازی برای جهان توضیح نمیدهد، تاریخ نیز آغازی برای انسان ندارد. هراری بهعنوان یکی از بیرحمترین افراد در مواجهه با اندیشه خداباوری در «انسان خردمند» علت جهش شناختی انسان خردمند را در حدود ۸تا ۱۰ هزار سال پیش «نامشخص» میخواند و اینزمانی است که تاریخ تمدن الهی آن را زمان ظهور آدم علیهالسلام میداند. اندیشه غرب به باور به آنچه میبیند قانع شده اما واقعیت آن است جهان با تمام زیبایی و عظمتش از خالق خود سخن میگوید. رومن گاری در فصل اول بهترین رمانش «خداحافظ گاری کوپر» که شرح یک جماعت اسکیباز است مینویسد در شبهای کوهستان برفگرفته و زیر نور ماه چیزی بود که بعضیها را به دام خدا میانداخت. رومن گاری میگوید آن حس نافذ خدا نبود، اما چیزی بود که نمیشد انکارش کرد. جهان در خود حسی دارد که انسان را به خدا میخواند. مارسل پروست مینویسد: «والاترین ستایش از خداوند انکار ملحدی است که میگوید آفرینش چنان کامل است که نیازی به آفریننده ندارد…». خدا نمرده؛ حتی در اعماق چاه الحاد هم کورسوی نوری یافت میشود که نشان از خورشید واجبالوجود میدهد.
اعتقاد به خدا البته همهجا هم اینقدر حداقلی نیست. در سرزمینهای متعلق به اسلام، به انحای مختلف با همایشهای خداباوری مواجهیم. یکی از این همایشها حج است. کهکشانی از آدمها که به دور نقطهای سیاه میگردند. یکی از این همایشها اربعین است. دریایی از انسانها که به سمت نقطهای سرخ جاری میشوند. یکی از اين همایشها، شبهای قدر است. نیمهشب، رها کردن خانه و خواب، خود را به یک عبادتگاه یا یک مکان مقدس رساندن و دستهایی که یکییکی بالا میآیند. سخن گفتن باکسی که انگار نزدیکترین دوست و قدیمیترین آشنایمان است. اشک ریختن، کتاب مقدس را بر سر گذاشتن و خدا را قسم دادن. کودکانی که یواشیواش روی پای مادرها به خواب میروند؛ شانههایی که بیصدا میلرزند و طنین دعایی که کهكشانی است از اسمای خدا. همه اینها تابلویی را تشکیل میدهند که حاکی از عظمت اندیشه خداباوری در عصر ما است. از خودم میپرسم این مردم که در این دل شب در خیابانهای سفتوسخت نشستهاند، در پی چیستاند؟ به جستجوی چه، شب تا صبح را بیدار میمانند و چشمهایشان را در طلب قطره اشکی میکوبانند؟ ترس از عذاب؟ امید بخشش؟ سودای بهشت؟ نه. من بعید میدانم. همه اینها است اما دلیل اصلی غیر از اینها است. گمانم این است که این جماعت نخواستهاند از حرف زدن باخدا محروم شوند. «یا من ذکر حلو»؛ جوشن میگوید. آنچه بسیاری را به روزه بیش از نماز متمایل میکند، لذت نورانی لحظه افطار است. آنچه هشتاد کیلومتر پیادهروی را برای مردم اینهمه خواستنی میکند، لذت با خستگی به کربلا رسیدن است. آنچه سه روز در مسجد ماندن در ایام البیض ماه رجب را برای جوانان، دلربا کرده لذت است. آنچه دیوارهای زندان را برای راس اولبریکتِ بیمرز و قاعده قابلتحمل کرده، لذت ایمان به خدا است.
چیز عجیبی است این لذت. من که شخصا حیرت میکنم وقتی فیلم مداحی و روضهخوانی حاج محمود عزیزمان را در جمع ناشنوایان میبینم. چه گریهای میکنند! چه عشقی! آدم وقتی میخواهد عاشق شود باید یک صورتی ببیند. چهره محمد و آل محمد مظهر جمال است که ما از آن محرومیم. اما بسیاریمان دستکم با شنیدن نواها و روضههای امام حسین دل به این مسیر دادیم. این نواهای اهلبیت بود که بسیاری از ما را بااینحال و هوا آشنا کرد. این جمع اما ناشنوایند. هیچ نوایی از نینوا نشنیدهاند و حین روضه نیز بالا و پایین رفتن صدای مداح و صدای دیگر گریهکنها دلشان را نمیلرزاند و تنها صرف داستان اباعبدالله است که اینگونه آنها را به فریاد کشیدن واداشته است. این ناشنوایان که پای روضه حاج محمود عزاداری میکردند یکی از حجتهای خلوص عشق حسیناند.
یکی دیگر از جلوههای قدرت اندیشه خداباوری برنامه «زندگی پس از زندگی» است. برنامهای کمهزینه و در شبکهای که ضربالمثل دیده نشدن بود؛ یکتنه بر فوج تبلیغات خدا ناباوری حریف است. آنچه این شبهای ماه رمضان در کشورمان شاهدیم حماسههایی پرمعنایند که از آینده روشن معنویت ناب الهی در جهان نشاندارند.
جواد شاملو , شب قدر
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.