درنگ مرگباوری
جواد شاملو
خدای احد و واحد که به چیزی شبیه نیست و به بیان حضرت مولا در نخستین خطبه نهجالبلاغه شریف، شبیه دانستن او با چیزی مساوی شریک دیدن او با آن است؛ اما در بیان ذوقی وادبی همیشه با خودم میگویم اگر قرار بود خداوند به چیزی شبیه باشد؛ آن مرگ بود. شبیه این جمله را دیگرانی هم گفتهاند با این تفاوت که به جای مرگ پدیدههای دیگری گذاردهاند؛ یکی گفته سکوت و شاید کسی بگوید غم. مرگ اما چنان قدرت، قاهریت، حتمیت و بازدارندگی بیبدیلی دارد که بیش از هر پدیده دیگری شایسته قرار گرفتن در این شباهت موهوم است.
جوشن کبیر میگوید: «یا من فی الممات قدرته» و نهجالبلاغه میفرماید: «کفی بالموت واعظا». بشر در دورهای توانست محدودیتهای اندیشه خداباوری را به طرق مختلف که اهمشان سکولاریسم است دور بزند؛ اما مرگ را چگونه میتواند دور بزند؟ شاید رها کردن خداباوری و ادامه به حیاتی بدون محدودیت و آزاد در صورتی که مرگی وجود نداشت و انسان جاودانه میزیست ایده بهتری بود؛ اما مرگ به تنهایی تمام آزادیهای بشر را به سخره میگیرد. مرگ دائما زندگی بشر امروز را با سئوال مواجه میکند و معنا را طلب میکند: «برای چه زندگی میکنی وقتی قرار است در انتها بمیری؟» وحشت از مرگ یکی از بنیادیترین پایههای روان آدمی است همانگونه که میل به بقا اساسیترین میل بشر است. دکتر اروین یالوم، روانشناس برجسته اگزیستانسیالیست و نویسنده توانمند رمانهای روانشناختی نظیر «وقتی نیچه گریست»؛ کتاب ارزشمندی دارد به نام «رواندرمانی اگزیستانسیال» که در آن به مهمترین مسائل و چالشهای هر فرد در زندگی میپردازد. سرفصلهای این کتاب با عناوینی همچون آزادی، تنهایی، پوچی و اراده پر شدهاند اما نخستین فصل کتاب عبارت است از مرگ. یالوم جای مرگ را در روانشناسی غربی بسیار خالی میداند و معتقد است با توجه به جایی که این مفهوم در روان انسان از کودکی و نوجوانی تا بزرگسالی و پیری گرفته، پرداخت علم روانشناسی به آن بسیار غافلانه بوده است. مرگ مسئله اول دیروز و امروز ذهن بشری است. ریشه بسیاری از ترسهای ما است و انگیزه بسیاری از حرکات ما. بشر ملحد هرگز به آزادی ایدهآل خود نمیرسد چراکه مرگ بر تمام آزادیهایش خط بطلان میکشد و معنای زندگی او را با سؤال مواجه میکند. دانشمندی در ابتدای قرن بیستم، تصمیم گرفت لیستی از تمام دشمنانی که بشر به آنها غلبه کرده یا در آینده نزدیک باید بکند تهیه کند. او در این لیست، عناوینی مانند جهل، جنگ، بیماری و فقر را نوشت و در کنار بسیاری از آنها یک تیک زد. به این معنا که بشر به مدد پیشرفت علم و توسعه فناوری بر آنها غالب شده است. او در انتهای این لیست، مرگ را نوشت و پیشبینی که به مدد پیشرفت علم، بشر در آیندهای نه چندان دور بر مهمترین دشمن خود نیز فائق خواهد آمد. چند سال بعد جهان در بزرگترین جنگ ها فرو رفت و پیشرفت بیش از آنکه جلوی مرگ را برای همیشه بگیرد، آن را در هیروشیما و ناکازاکی بیش از هر زمان دیگری در تاریخ به نمایش گذاشت. اگر صاحب دلخوش و ساده این لیست به آرزویش میرسید و بشر به مدد پزشکی بر مرگ فائق میآمد، آن وقت چه جهانی قابل تصور بود؟ جهانی که در آن کسی از مرگ نمیترسید جهان ظلم و ستمی افسارگسیخته بود. افسارگسیختهتر، هولناکتر، بیرحمانهتر و عظیمتر از ظلمهای امروز. اگر روزی بشر بر مرگ فائق آید آن زمان است که جهنم راستین حاکم خواهد شد. در دنیایی که حرص و طمع و شهوت بشر انتهایی نداشته باشد، خودکشی و قتل ، مرگهای رایج خواهند بود. همانگونه که امروز همگام با پیشرفتهای بشر در عرصه پزشکی، بحران چاقی و فرهنگ غذایی مخرب، خودکشی و سبک زندگی ناسالم رواج بیشتری پیدا کرده است. پزشکی نیز با تمام پیشرفتهایش روز به روز از ادعای مضحک پیروز شدن بر مرگ دور میشود. کتابی هست با عنوان «مرگ با تشریفات پزشکی» یا میرایی که توسط نشرهای گوناگون در ایران ترجمه و به چاپ رسیده است. ایده محوری این کتاب این است که پیری و زوال تدریجی بدن و در نهایت مرگ، چیزی نیست که دم و دستگاه پزشکی بتواند جلوی آن را بگیرد. در حالی اغلب سالمندان روزهای آخر زندگی خود را به امید شفا در بیمارستانها میگذرانند، که پزشکی در نهایت میتواند تأخیری اندک در از پا درآمدن آنها ایجاد کند. به این صورت گویی بیمارستان و ورود به چرخه درمان برای اغلب سالمندان، به صورت آیین و تشریفاتی برای مرگ درآمده است.
بشر را از مرگ رهایی نیست اما علاوه بر انی، مرگ نعمتی بزرگ برای ساکنان این دنیاست. طبق تحقیقات و آزمایشهای دکتر یالوم در کتاب «رواندرمانی اگزیستانسیال» مرگ حتی در غرب ملحد، در بسیاری افراد نتایج خوبی به بار آورده است. برخی افرادی که با سرطان دست و پنجه نرم میکنند تبدیل به انسانهایی مهربانتر، خیرتر، قدردانتر و مشتاقتر نسبت به تجربیات زیبای زندگی شدهاند. همچنین است در مورد کسانی که تجربه نزدیک به مرگ داشتهاند.
در ستایش مرگباوری در ادبیات دینی قول و سخن بسیار فراوان است و مرگباوری دقیقا نتیجهای است که برنامه «زندگی پس از زندگی» در پی آن است. این برنامه یک تجربه تلویزیونی تلخ و ترسناک و هیجانانگیز و سرگرمکننده و احساسی در خصوص مرگ و جهان پس از آن نیست؛ چنانکه بسیاری از نمونههای مشابه در دامش میافتند. چیزی مثل کلید اسرار نیست که بخواهد با داستانهایی بر مخاطب و اعمال و رفتار او تأثیر بگذارد. پژوهشی است که سعی دارد با رویکرد کیفی و با روش مصاحبه فعال ابعاد یک موضوع شدیدا ناشناخته را قدری روشنتر کند. از این جهت است که پخش این برنامه در شبکه چهارم سیما که شبکه علم و فضیلت است، بسیار هوشمندانه است چراکه ماهیت علمی این برنامه در شبکه چهار بیشتر القا میشود. هدف اولیه این برنامه تأثیرگذاری بر مخاطب و پر کردن ساعات قبل از افطار نیست. و عباس موزون هم بیش از آنکه یک مجری باشد، یک محقق است. او در سیر تحقیقات خود به این نتیجه میرسد که با توجه به تأثیر شگرفی که این مباحث دارد، خوب است از آن یک برنامه تلویزیونی تهیه کند. او البته در مصاحبهای ساخت این برنامه و عمومی کردن تحقیقات خود را که ابتدا جنبه بیشتر شخصی داشت، یک «دستور» تلقی میکند و توضیح بیشتری درباره ماهیت این دستور نمیدهد. میتوان حدس زد که موزون ساخت این برنامه را وظیفهای که از جانب آسمان بر او محول شده میداند.
زندگی پس از زندگی از اساس بیش از آنکه مرگ را تعقیب کند، به دنبال شناخت شمایی از جهان غیب است. اینکه در جهان ادراک چگونه است؛ گذر زمان چه شکلی دارد؛ زاویه دید از کجا است؛ انسان چه کسانی را میبیند و با چه چیزهایی مواجه میشود و رویارویی انسان با اعمال دنیایی خود از کی آغاز میشود پرسشهایی است که با دنبال کردن این برنامه میتوان به پاسخهایی هرچند بسیار کلی و مبهم اما همچنان عجیب و پرسشبرانگیز رسید. ارمغان مرگباوری اما یکی از مهمترین هدیههایی است که میتوان در ماه رمضان به مردم داد. باید توجه داشت مرگباوری با مرگهراسی و تسلیم مرگشدن متفاوت است. مرگباوری به معنای توجه و التفات به سرنوشت محتومی است که در انتظار ما است و بر مبنای وجود آن سرنوشت محتوم باید برنامه زندگی را تنظیم کنیم.
به این برنامه البته انتقادهایی نیز شده که اغلب چندان وارد نیست. هرچند آسیبشناسی این برنامه نیز به عنوان یک حرکت مبتکرانه، اصولی و دقیق لازم است تا برنامه هرچه بهتر شود؛ اما خصوصا بعضی از انتقادات دینی و نگرانیهای مطرح شده در خصوص طرح برخی مباحث در رسانه ملی، با توجه به تأییدات و تشویقهای علمایی همچون مرحوم آیتالله علوی گرگانی، حجت الاسلام فرحزاد و دیگران، چندان جایی ندارد.
جواد شاملو , زندگی پس از مرگ , مرگ
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.