جنگ در خاکریزهای مجازی
جواد شاملو
این روزها همزمان با جنگ روسیه و غرب در میدان اوکراین، جنگی در دنیای مجازی با بازیگری شرکتهای اینترنتی چندملیتی هم میان شرق و غرب در جریان است. بسیاری این شرکت و پلتفرمهایشان را به مثابه کشور میدانند. به این معنا آنها همانند دولتهایی هستند که بر کاربران چندصد میلیونی خود حکومت میکنند. قدرت این شبکههای اجتماعی تا حدی است كه دولتهای غربی نیز از دایره نفوذ و تأثیر آنها راضی نیستند و دائما در پی خط مشیگذاری برای آنها بر میآیند. اما آیا شبکههای اجتماعی بزرگ را، آیا فیسبوک و اینستاگرام و یوتیوب و تیکتاک را میتوان کشورها و حاکمیتهای قدرتمندی قلمداد کرد که از خود استقلال دارند؟ یا آنها نیز در نهایت مطیع دولتهای غربی هستند و در ریل سیاست دولتهای متبوع خود حرکت میکنند؟
بحرانی همچون جنگ اوکراین میتواند نسبت پلتفرمها با کشورهایی که از آنها برخاستهاند را بهتر نشان دهد. وضعیت امروز شرکتهای اینترنتی، گیر افتادن لای یک منگنه است. به بیان ساده، پلتفرمها نمیدانند به ساز چه کسی برقصند. در این برهه زمانی شرکتها روی طناب راه میروند: تنبیه شدن از سمت غرب یا فیلتر شدن توسط شرق؟ از طرفی دولتهای غربی و خصوصا اتحادیه اروپا خواستار حذف محتوای روسی و ضداوکراین و قطع جدی سرویسدهی به روسیه هستند. از طرف دیگر تمام این کشورها در روسیه دفتر دارند و سالها محل رجوع و استفاده مردم روسیه بودهاند. این یعنی آنها در روسیه منفعت مالی دارند و نمیخواهند این کشور را از دست بدهند. رابطه دولت روسیه با پلتفرمها، همواره همراه با حکمرانی و نظارت بوده است. گاهی کار به کاهش سرعت و جریمه مالی میکشیده اما این پلتفرمها هرگز در روسیه فیلتر نبودهاند. این باعث میشود اکنون هم سعی کنند جانب هر دو طرف را داشته باشند و با قطع دسترسی خود به روسیه کار را برای این کشور سخت نکنند.
پلتفرمها هر کدام به گونهای و در سطحی در این چالش نقش ایفا کردهاند. گوگل و متا مالک پلتفرمهای فیسبوک، واتس آپ و اینستاگرام، اقدام به قطع درآمد حسابهای دولتی روسیه از محل تبلیغات کردهاند که نمیتواند تنبیه شدیدی قلمداد شود. خواسته کشورهای اروپایی اما مسدودسازی حسابهای دولتی روسیه خصوصا خبرگزاریهای دولتی راشاتودی و اسپوتنیک است. این مقابله جدیتری است که پلتفرمها هنوز به سمت آن نرفتهاند. پلتفرم ها میدانند این اقدام قطعا از سوی روسیه واکنش در پی خواهد داشت؛ واکنشی که میتواند مسدودسازی کامل باشد. همین الان هم پلتفرمها در روسیه تحت محدودیت پهنای باند هستند. این دو خبرگزاری اکنون در شبکههای اجتماعی فعالیت خود را دارند. اما اینستاگرام دسترسی رسانههای دولتی از جمله راشاتودی را در کشورهای عضو اتحادیه اروپا مسدود ساخته است.
رفتار تلگرام و توییتر از این نرمتر و کمرمقتر بوده است. تلگرام تهدید به حذف کانالهایی که اطلاعات غلط و مخرب درباره جنگ اشاعه میدهند کرده و توییتر نیز از حربه کممصرف همیشگی خود بهره برده: برچسبگذاری پستهای مربوط به دولت روسیه. توییتر طی این اقدام زیر هر توییت، در یک خط وابستگی صاحب اکانت به دولت روسیه را توضیح میدهد.
پلتفرمها سعی دارند تا حد ممکن کار به مردم روسیه کشیده نشود و محدودیتها ناظر بر دولت باشد. از طرفی دولت روسیه به دفاتر پلتفرمها فشار میآورد تا محتوا به نفع این حاکمیت پالایش شود. در عین حال باید دانست مسدودسازی کامل پلتفرمها در داخل روسیه نیز به نفع غرب نیست. چراکه در داخل میتوان با این پلتفرمها افکار عمومی مردم را ضد حاکمیت روسیه کنترل کرد. در همین فیسبوک و اینستاگرام است که می توان مردم را برای تظاهرات خیابانی ضد پوتین بسیج کرد.
نیویورکتایمز در گزارشی مینویسد: روسیه پلتفرمها را برای سانسور فزاینده پستهای رسانههای اجتماعی و سایر جریانهای اطلاعاتی در داخل کشور تحت فشار قرار می دهد. مسکو در حال حاضر دسترسی به فیسبوک و توییتر را به شدت محدود کرده است و یوتیوب احتمالا هدف بعدی است. روز دوشنبه، روسیه از گوگل درخواست کرد که تبلیغاتی را که در یوتیوب مربوط به جنگ است، مسدود کند. این به دنبال دستور روز یکشنبه مبنی بر رفع محدودیتها بر رسانههای طرفدار کرملین مرتبط با اوکراین بود، بدون اینکه گفته شود چگونه این دستور را اجرا میکند. همزمان، مقامات غربی این شرکت ها را تحت فشار قرار می دهند تا رسانه ها و تبلیغات دولتی روسیه را مسدود کنند. روز دوشنبه، رهبران استونی، لتونی، لیتوانی و لهستان به متا، گوگل، یوتیوب و توییتر نامه نوشتند و از آنها خواستند حساب های طرفدار کرملین و رسمی دولت از جمله روسیه امروز و اسپوتنیک را تعلیق کنند. در این نامه آمده است: «ارائهدهندگان پلتفرم آنلاین و شرکتهای فناوری باید موضعی اتخاذ کنند، زیرا رژیمهای اقتدارگرا بهدنبال سلاحسازی برای تضعیف صلح و دموکراسی هستند».
آنچه به شدت عجیب است، توقع دولتهای غربی برای جبران پلتفرمها است. جبران ضعف و کمکاری آنها در جهت عدم اشاعه محتوای غلط و خطرناک و همچنین عدم رعایت قوانین مالی و بازاری کشورها و اقدام به دامپینگ و انحصار. آنها می توانند کمکاری خود در جهت انجام وظایف ذاتیشان را در مواقعی مثل غائله اوکراین جبران کنند! یعنی اگر به درد مردم نمیخورند، اگر محتوا را به خوبی پالایش نمیکنند و هرگونه آسیبی را به ملتها و فرهنگها روا میدارند، دستکم در اینگونه مواقع به کار حکومتها بیایند و به عنوان جنگافزارهایی مجازی در خدمت دولتهای غربی باشند. در همین گزارش نیویورکتایمز به صراحت چنین آمده است: «برای بسیاری از شرکتها، از جمله فیسبوک، گوگل و توییتر، جنگ فرصتی برای احیای اعتبار و حیثیت آنها پس از زیر سؤال رفتنشان در سالهای اخیر در مواردی همچون حریم خصوصی، تسلط بر بازار و نحوه انتشار محتوای سمی و تفرقهانگیز است. آنها این فرصت را دارند که نشان دهند میتوانند از فناوری خود برای چیزهای خوب استفاده کنند، استفادهای که از بهار عربی در سال ۲۰۱۱، زمانی که رسانههای اجتماعی فعالان را به هم متصل کردند و به عنوان ابزاری برای دموکراسی مورد تشویق قرار گرفتند، دیده نشده است.»
این ادعای روزنامه معتبر نیویورکتایمز، دو اقرار مهم در دل خود دارد. اول اینکه رسانههای اجتماعی در تمام این سالها که بر فضای رسانهای حکم میراندهاند، بیشتر کژکارکرد داشتهاند تا کارکرد مثبت. آنها بیشتر برای جوامع مخرب بودهاند و به قول نویسنده نیویورکتایمز، از آنها بیشتر برای چیزهای بد استفاده شده تا چیزهای خوب! اقرار دوم آن است که دخالت این پلتفرمها در امور سیاسی دیگر کشورها به گونهای که نتیجه به نفع سیاست خارجی و منافع ملی ایالات متحده و قدرتهای غربی باشد، تنها اقدام به درد بخور آنها در این سالها بوده است! از فشاری که امروز کشورهای غربی بر پلتفرمها میآورند میشود سطح دستورپذیری آنها از دولتهای متبوعشان را حدس زد. پس چگونه میشود دخالت آنها در امور کشورهای عربی در سال ۲۰۱۱ بدون راهنمایی آمریکا و اروپا بوده باشد؟ فارغ از آنکه سلسله انقلابهای کشورهای عربی را بهار عربی بخوانیم یا بیداری اسلامی، ماهیگیری غرب با تور شبکههای اجتماعی از آب گلآلود آن کشورها غیر قابل انکار است. در این کشورها، در نهایت نه حکومت اسلامی برپا شد و نه دموکراسی غربی. خاصتا در مصر، کار به یک کودتای نظامی کشید که حکومت حاصل از آن هیچ فرقی ماهوی با حکومت حسنی مبارک ندارد. در لیبی، کار به جنگ داخلی کشید و از آن کشور، ویرانهای برای عبرت دیگران بر جای گذاشت. کدام دموکراسی؟ غرب هرچند در تلاش است ریشه اسلامی قیامهای آزادیخواهانه مردم این کشورها را انکار کند، اما هیچ نتیجه قابل افتخاری هم بر اثر دخالت خود در این کشورها ندارد. رفتار شبکههای اجتماعی در بحرانهای آمریکاساز اینچنینی، نقش آنها را در استقرار و تحکیم نظم آمریکایی در اقصی نقاط جهان به اثبات میرساند.
در برابر این حقیقت مسلم و غیرقابل انکار، فیلترینگ بهترین راه حل نیست. همانگونه که امروز در ماجرای روسیه و اوکراین میبینیم آنچه پلتفرمها را بین شرق و غرب سرگردان ساخته، عدم فیلتر بودن آنها در روسیه از یک سو و تعامل آنها با دستگاه حکمرانی روسیه از سوی دیگر است. حکمرانی این پلتفرمها، بیشتر نیازمند تنظیمگری است تا قانونگذاری و قوانین همیشگی. همانگونه که روسیه افسار این پلتفرمهای سرمایهدار را گاهی شل میکند و گاهی سفت، ما نیز باید با احتساب دقیق اقتضائات خودمان، با آنها وارد تعامل شویم. جنگ اوکراین و روسیه به ما نشان میدهد پلتفرمهای اینترنتی بزرگ نه آن اندازه استقلال دارند که جدای از دولتهای خود عمل کنند و نه اتکای کمی به کاربرانشان دارند که با اندک تشری از سوی دولتها قید انبوه کاربران را بزنند و از آن چشم بپوشند. سیاست شرکتهای فناوری یکی به نعل و یکی به میخ زدن است. سیاست یک بام و دوهوایی که بقای آنها را تضمین می کند. سیاست دولتها نیز در قبال آنها باید همینگونه باشد.
اینترنت , جواد شاملو , فضای مجازی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.