اخبار ویژه »
شناسه خبر : 59597
پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه
تاریخ انتشار : 09 بهمن 1400 - 6:21 |
قرنها استثمار سیاهان آفریقایی باعث ایجاد زلزلههای پیدرپی در آمریکا شده که کتاب «سگ سفید» حکایتگر یکی از آنهاست
سیاه و سفید یک نزاع بیپایان
در پاییز امسال، کتاب جدیدی از رومن گاری توسط نشر چشمه وارد بازار نشر شد. رومن گاری در ایران پیش از این هم نویسندهای شناخته شده بود. با کتابهايی همچون «خداحافظ گاری کوپر» با ترجمه سروش حبیبی و چاپ نشر نیلوفر و «لیدی ال» با ترجمه مهدی غبرایی و چاپ نشر ناهید. سروش حبیبی و مهدی غبرایی، دو مترجم نامآشنا و توانمند کشورند که آشناییمان با نویسندهای چون رومن گاری را مدیون آنهاییم.
جواد شاملو
در پاییز امسال، کتاب جدیدی از رومن گاری توسط نشر چشمه وارد بازار نشر شد. رومن گاری در ایران پیش از این هم نویسندهای شناخته شده بود. با کتابهايی همچون «خداحافظ گاری کوپر» با ترجمه سروش حبیبی و چاپ نشر نیلوفر و «لیدی ال» با ترجمه مهدی غبرایی و چاپ نشر ناهید. سروش حبیبی و مهدی غبرایی، دو مترجم نامآشنا و توانمند کشورند که آشناییمان با نویسندهای چون رومن گاری را مدیون آنهاییم. حبیبی این بار «سگ سفید» رومن گاری را به فارسی برگردانده است و این چه خبر خوبی است برای اهل ادبیات و رمان. این خبر شیرینتر هم میشود اگر بشنویم «سگ سفید» رمان بسیار خوبی است برای کسانی که با قلم رومن گاری آشنایند، باید بگوییم این کتاب دقیقا همان چیزی است که از او انتظار داریم و برای کسانی که از این نویسنده کتابی نخواندهاند، «سگ سفید» میتواند یک شروع بسیار خوب باشد.
گاری، نویسندهای است که قلمش خاصه وقتی عاشقانه مینویسد، بسیار شرقی است و برای ما آشنا. خاصیت قلمش طنازی و شوخطبعی و به سخرهگیری است اما در وادی پوچی نمیافتد و همواره به انسانیت تعصب دارد. در قلم او علاوه بر عشق، همواره رنگ و بوی قدرتمندی از سیاست هم هست، چراکه او یک دیپلمات بود و مدتها سرکنسولگری فرانسه در لسآنجلس. در برخی از کتابهای او عشق پررنگتر است و در برخی دیگر از کتابها، سیاست. مثلا در «بادبادکها»، عاشقانه معرکهای که نشر توس آن را به چاپ رسانده، سیاست هست اما بسیار کمرنگتر. اما در سگ سفید که البته یک مستندنگاری داستانی است و نه رمان، سیاست غالب است. به گمان من «سگ سفید» اثر بسیار مهمی است. نه تنها به این علت که نویسنده فرهیختهای همچون گاری اینبار هم کتابی پرمغز و دلچسب پیش روی ما میگذارد، آن چنان که خواندنش برای ادبدوستان واجب است، بلکه چون در این کتاب روایتی از آمریکا میخوانیم که ما را از عمق یکی از مهمترین شکافهای آن کشور روشن میسازد. این کتاب مربوط به یکی از پهنترین و فعالترین گسلهای جامعه آمریکا است: نژادپرستی و سیاهپوستان.
ظاهر قضیه این است که قرنها پیش، عدهای از مردم آفریقا را به جبر و زور و قتل و شکنجه و سوار بر کشتیهایی مرگبار، سرشار از شلاق و بیماری و عفونت و مرگ، برای کار کردنی وحشتناک به قاره تازه غصب شده یعنی آمریکا آوردند و آنان را محروم از تمام حقوق انسانی، به بردگی گماشتند. سالها به این منوال ادامه داشت تا رئیسجمهور انساندوستی به نام آبراهام لینکلن، بردهداری را رسما و قانونا الغا کرد. این قانون، دعواهای خونباری هم بین شمال و جنوب ایالات متحده پدید آورد و حتی خود لینکلن توسط کسی که شعار «زنده باد جنوب» بر لب داشت، در یک تئاتر به قتل رسید. اما ماجرا به همین ختم نمیشود. ای کاش تمام ما، تمام ما آدمها این را میفهمیدیم که هیچ چیز به سادگی تمام نمیشود. خصوصا ظلم و گناه، وقتی از ما سر میزند همچون موجود زندهای است که نمیدانیم از کجاها سر در میآورد. نمیدانیم کجا ناگهان جلوی ما را میگیرد. نمیتوان آن را دفن کرد و پنهانش ساخت. نژادپرستی و نفرت متقابل سفید و سیاه در آمریکا باقی ماند. درست مانند گسل فعالی که هر چند سال یک بار، زمین آن کشور را به لرزه در میآورد. نه سفید روزهایی که سیاه باید از او اطاعت میکرد و همچون حیوانی گوش به فرمانش بود را فراموش میکند و نه سیاه ظلم و ستم سفیدها را از یاد میبرد. برای سفید سخت است اینکه بپذیرد سیاهی که تا چند سال پیش مالک زن و بچه خودش هم نبوده اکنون با او برابر و برادر است و برای سیاه سخت است اینکه بپذیرد ظلم و ستمی که از سوی سفیدها بر اجداد و پدرانش روا داشته شده، دیگر گذشته و سفیدهای امروز تقصیری در آن ندارند. این گونه است که نه نژادپرستی تمام شده و نه نفرت و کینه.
اوج این فاجعه را زمانی در مییابیم، که سگ رومن گاری، روزی با خودش سگ دیگری را هم به خانه میآورد. رومن گاری گه با همسرش، ستاره فرانسوی هالیوود، جین سيبرگ زندگی میکند، تصمیم میگیرد سگ جدید را در خانه نگه دارد و نامش را باتکا میگذارد. باتکا حیوانی است
آموزش دیده، عاطفی و صاحبدوست که شیوه دلبری از آدمها را بلد است. اما باتکای مهربان، باری در مواجهه با یک مزاحم، چهرهای شدیدا متقاوت از خود به نمایش میگذارد. خشم هولناکی وجودش را فرا میگیرد و گویی چشمانش، جز خون چیزی نمیبیند. این برخورد وحشتناک باتکا با یک مزاحم، به صورت یک معما باقی میماند تا زمانی که یکبار دیگر خشمی دیوانهوار به سراغ باتکا میآید و یکبار دیگر نیز. گاری از کنار هم گذاشتن مشابهتهای این برخوردهای خشن، کم کم حقیقت را در مییابد: تمام غریبههایی که باتکا به آنها حملهور میشود، سیاهپوست هستند. باتکا، از نسل سگانی است که برای گرفتن بردگان سیاهپوست فراری تربیت شده بودند. این سگ اینگونه آموزش دیده که هر سیاهپوستی را به مثابه دشمنی که باید دستگیر یا نابود شود بنگرد. این سگان را «سگ سفید» میخوانند. این حادثه، با چند اتفاق دیگر همزمان میشود. مثلا همسر گاری، جین سیبرگ نیز یک فعال جنبش سیاهپوستان و ضدنژادپرستی است. از سوی دیگر، اتفاقات مهمی دوباره آتش بین سیاه و سفید را روشن میکند.
مارتین لوتر کینگ، کشیش سیاهپوست و از مهمترین چهرههای احقاق حقوق سیاهان و مبارزه با نژادپرستی است. او با راهبرد مبارزه بدون خشونت که عبارت از راهپیمایی و نافرمانی و اعتراض مدنی است، نوع وجیهی از مبارزات سیاهان را به نمایش گذاشت که حتی او را به جایزه صلح نوبل نیز رساند. او رهبری و هدایت تجمعات عظیمی از سیاهان را بر عهده داشته که از معروفترین آنها راهپیماییهای سلما به مونتگُمِری است. با اینکه حاکمیت ایالات متحده خصوصا پس از مرگ از کینگ تجلیل فراوان کرده و روز مرگش را تعطیل رسمی اعلام کرد، اما او به دست یک سفیدپوست ترور شد. تروری که روزهایی پر از آشوب و شورش را برای شهرهای مختلف آمریکا به ارمغان داشت که طی آنها دستکم چهل نفر کشته شدند. از نظر سیاهان، سفیدپوستها با حاکمیت آمریکا، تفاوت چندانی نداشتند. کتاب «سگ سفید» حکایتگر این روزها است. ساختار این کتاب به گونهای است که داستان باتکا که گاری آن را برای درمان به یک باغ وحش سپرده تا روند آموزشش از قضا توسط یک کارمند سیاهپوست باغ وحش طی شود، همزمان و موازی با اتفاقات پس از قتل مارتین لوتر کینگ روایت میشود. همچنین نویسنده مواجهات خود با سیاهپوستان و انجمنهای مبارزه با نژادپرستی را روایت میکند. ماجرای سگ سفید، زمینه و شیرازهای است برای روایت اوضاع و احوال سیاهپوستان و جامعه ملتهب سال شصت و هشت آمریکا. توصیف شورش سیاهان و غارت مغازهها و فروشگاهها در این کتاب، ما را شدیدا به یاد اعتراضات پس از قتل جورج فلوید در سال ۲۰۲۰ میاندازد که باعث شده بود مغازهداران، ویترینهای خود را با لایههای چوب بپوشانند تا معترضان آنها را نشکنند. یعنی بیش از پنجاه سال پس از اعتراضات قتل مارتین لوتر کینگ، اعتراضاتی از سوی سیاهپوستان با الگوهایی مشابه رخ میدهد و این معنای تمثیل گسل است. سیاهپوستان آمریکا آتش زیر خاکستری هستند که با محرکهای قوی، میتوانند تمام کشور را به آشوب بکشند. گذر پنجاه سال و بروز اینهمه تغییرات هم باعث خاموشی این آتش نشده است. اگر شعار آن روزهای معترضان سیاه جمله «سیاه زیبا است» بود، شعار معترضان و فعالان ضدنژادپرستی در سال ۲۰۲۰، «جان سیاهپوستان مهم است» بود. اولی بر دیوارها نوشته میشد و دومی هشتگی در فیسبوک، توییتر و اینستا بود. «سگ سفید» از یک سو ادامه آثاری است که با موضوع سیاهان نگاشته شدهاند. ادامه «کلبه عمو تام» هریت بیچر استو، «ریشهها»ی الکس هیلی و «دوازده سال بردگی» سالومون نورثاپ. از سوی دیگر، سگها نیز در ادبیات آمریکا نقش دارند و پیشینه آن را میتوان به دو رمان زیبا از جک لندن منتسب دانست: «آوای وحش» و «سپیددندان».
مسئله سیاهان در آمریکا، چالشی امنیتی است. پس اگر دولتهای این کشور خصوصا از طریق سینما و رسانه سعی در خاموش کردن آتش نژادپرستی دارند، نه به دلیل اشتیاق آنها به حقوق بشر، بلکه به دلیل کمرنگ کردن این چالش امنیتی است. در خلال این کتاب، از نفوذ بیچون و چرای FBI در جامعه آمریکا نیز مطلع میشویم. گاری مینویسد: «هیچ نهضت سیاسیای نیست که مأموران FBI در مرکز آن نباشند. بهترین راه در اختیار گرفتن یک نهضت سیاسی، به راه انداختن آن است. غمانگیزترین جنبه مبارزه سیاهان، کشتارهای داخلی آنها است. همه شواهد حاکی از آن است که گویی قدرتی مرموز و پنهانی نهضتهای افراطی را طوری هدایت میکند که آنها را علیه یکدیگر بشوراند.»
در پاییز امسال، کتاب جدیدی از رومن گاری توسط نشر چشمه وارد بازار نشر شد. رومن گاری در ایران پیش از این هم نویسندهای شناخته شده بود. با کتابهايی همچون «خداحافظ گاری کوپر» با ترجمه سروش حبیبی و چاپ نشر نیلوفر و «لیدی ال» با ترجمه مهدی غبرایی و چاپ نشر ناهید. سروش حبیبی و مهدی غبرایی، دو مترجم نامآشنا و توانمند کشورند که آشناییمان با نویسندهای چون رومن گاری را مدیون آنهاییم. حبیبی این بار «سگ سفید» رومن گاری را به فارسی برگردانده است و این چه خبر خوبی است برای اهل ادبیات و رمان. این خبر شیرینتر هم میشود اگر بشنویم «سگ سفید» رمان بسیار خوبی است برای کسانی که با قلم رومن گاری آشنایند، باید بگوییم این کتاب دقیقا همان چیزی است که از او انتظار داریم و برای کسانی که از این نویسنده کتابی نخواندهاند، «سگ سفید» میتواند یک شروع بسیار خوب باشد.
گاری، نویسندهای است که قلمش خاصه وقتی عاشقانه مینویسد، بسیار شرقی است و برای ما آشنا. خاصیت قلمش طنازی و شوخطبعی و به سخرهگیری است اما در وادی پوچی نمیافتد و همواره به انسانیت تعصب دارد. در قلم او علاوه بر عشق، همواره رنگ و بوی قدرتمندی از سیاست هم هست، چراکه او یک دیپلمات بود و مدتها سرکنسولگری فرانسه در لسآنجلس. در برخی از کتابهای او عشق پررنگتر است و در برخی دیگر از کتابها، سیاست. مثلا در «بادبادکها»، عاشقانه معرکهای که نشر توس آن را به چاپ رسانده، سیاست هست اما بسیار کمرنگتر. اما در سگ سفید که البته یک مستندنگاری داستانی است و نه رمان، سیاست غالب است. به گمان من «سگ سفید» اثر بسیار مهمی است. نه تنها به این علت که نویسنده فرهیختهای همچون گاری اینبار هم کتابی پرمغز و دلچسب پیش روی ما میگذارد، آن چنان که خواندنش برای ادبدوستان واجب است، بلکه چون در این کتاب روایتی از آمریکا میخوانیم که ما را از عمق یکی از مهمترین شکافهای آن کشور روشن میسازد. این کتاب مربوط به یکی از پهنترین و فعالترین گسلهای جامعه آمریکا است: نژادپرستی و سیاهپوستان.
ظاهر قضیه این است که قرنها پیش، عدهای از مردم آفریقا را به جبر و زور و قتل و شکنجه و سوار بر کشتیهایی مرگبار، سرشار از شلاق و بیماری و عفونت و مرگ، برای کار کردنی وحشتناک به قاره تازه غصب شده یعنی آمریکا آوردند و آنان را محروم از تمام حقوق انسانی، به بردگی گماشتند. سالها به این منوال ادامه داشت تا رئیسجمهور انساندوستی به نام آبراهام لینکلن، بردهداری را رسما و قانونا الغا کرد. این قانون، دعواهای خونباری هم بین شمال و جنوب ایالات متحده پدید آورد و حتی خود لینکلن توسط کسی که شعار «زنده باد جنوب» بر لب داشت، در یک تئاتر به قتل رسید. اما ماجرا به همین ختم نمیشود. ای کاش تمام ما، تمام ما آدمها این را میفهمیدیم که هیچ چیز به سادگی تمام نمیشود. خصوصا ظلم و گناه، وقتی از ما سر میزند همچون موجود زندهای است که نمیدانیم از کجاها سر در میآورد. نمیدانیم کجا ناگهان جلوی ما را میگیرد. نمیتوان آن را دفن کرد و پنهانش ساخت. نژادپرستی و نفرت متقابل سفید و سیاه در آمریکا باقی ماند. درست مانند گسل فعالی که هر چند سال یک بار، زمین آن کشور را به لرزه در میآورد. نه سفید روزهایی که سیاه باید از او اطاعت میکرد و همچون حیوانی گوش به فرمانش بود را فراموش میکند و نه سیاه ظلم و ستم سفیدها را از یاد میبرد. برای سفید سخت است اینکه بپذیرد سیاهی که تا چند سال پیش مالک زن و بچه خودش هم نبوده اکنون با او برابر و برادر است و برای سیاه سخت است اینکه بپذیرد ظلم و ستمی که از سوی سفیدها بر اجداد و پدرانش روا داشته شده، دیگر گذشته و سفیدهای امروز تقصیری در آن ندارند. این گونه است که نه نژادپرستی تمام شده و نه نفرت و کینه.
اوج این فاجعه را زمانی در مییابیم، که سگ رومن گاری، روزی با خودش سگ دیگری را هم به خانه میآورد. رومن گاری گه با همسرش، ستاره فرانسوی هالیوود، جین سيبرگ زندگی میکند، تصمیم میگیرد سگ جدید را در خانه نگه دارد و نامش را باتکا میگذارد. باتکا حیوانی است
آموزش دیده، عاطفی و صاحبدوست که شیوه دلبری از آدمها را بلد است. اما باتکای مهربان، باری در مواجهه با یک مزاحم، چهرهای شدیدا متقاوت از خود به نمایش میگذارد. خشم هولناکی وجودش را فرا میگیرد و گویی چشمانش، جز خون چیزی نمیبیند. این برخورد وحشتناک باتکا با یک مزاحم، به صورت یک معما باقی میماند تا زمانی که یکبار دیگر خشمی دیوانهوار به سراغ باتکا میآید و یکبار دیگر نیز. گاری از کنار هم گذاشتن مشابهتهای این برخوردهای خشن، کم کم حقیقت را در مییابد: تمام غریبههایی که باتکا به آنها حملهور میشود، سیاهپوست هستند. باتکا، از نسل سگانی است که برای گرفتن بردگان سیاهپوست فراری تربیت شده بودند. این سگ اینگونه آموزش دیده که هر سیاهپوستی را به مثابه دشمنی که باید دستگیر یا نابود شود بنگرد. این سگان را «سگ سفید» میخوانند. این حادثه، با چند اتفاق دیگر همزمان میشود. مثلا همسر گاری، جین سیبرگ نیز یک فعال جنبش سیاهپوستان و ضدنژادپرستی است. از سوی دیگر، اتفاقات مهمی دوباره آتش بین سیاه و سفید را روشن میکند.
مارتین لوتر کینگ، کشیش سیاهپوست و از مهمترین چهرههای احقاق حقوق سیاهان و مبارزه با نژادپرستی است. او با راهبرد مبارزه بدون خشونت که عبارت از راهپیمایی و نافرمانی و اعتراض مدنی است، نوع وجیهی از مبارزات سیاهان را به نمایش گذاشت که حتی او را به جایزه صلح نوبل نیز رساند. او رهبری و هدایت تجمعات عظیمی از سیاهان را بر عهده داشته که از معروفترین آنها راهپیماییهای سلما به مونتگُمِری است. با اینکه حاکمیت ایالات متحده خصوصا پس از مرگ از کینگ تجلیل فراوان کرده و روز مرگش را تعطیل رسمی اعلام کرد، اما او به دست یک سفیدپوست ترور شد. تروری که روزهایی پر از آشوب و شورش را برای شهرهای مختلف آمریکا به ارمغان داشت که طی آنها دستکم چهل نفر کشته شدند. از نظر سیاهان، سفیدپوستها با حاکمیت آمریکا، تفاوت چندانی نداشتند. کتاب «سگ سفید» حکایتگر این روزها است. ساختار این کتاب به گونهای است که داستان باتکا که گاری آن را برای درمان به یک باغ وحش سپرده تا روند آموزشش از قضا توسط یک کارمند سیاهپوست باغ وحش طی شود، همزمان و موازی با اتفاقات پس از قتل مارتین لوتر کینگ روایت میشود. همچنین نویسنده مواجهات خود با سیاهپوستان و انجمنهای مبارزه با نژادپرستی را روایت میکند. ماجرای سگ سفید، زمینه و شیرازهای است برای روایت اوضاع و احوال سیاهپوستان و جامعه ملتهب سال شصت و هشت آمریکا. توصیف شورش سیاهان و غارت مغازهها و فروشگاهها در این کتاب، ما را شدیدا به یاد اعتراضات پس از قتل جورج فلوید در سال ۲۰۲۰ میاندازد که باعث شده بود مغازهداران، ویترینهای خود را با لایههای چوب بپوشانند تا معترضان آنها را نشکنند. یعنی بیش از پنجاه سال پس از اعتراضات قتل مارتین لوتر کینگ، اعتراضاتی از سوی سیاهپوستان با الگوهایی مشابه رخ میدهد و این معنای تمثیل گسل است. سیاهپوستان آمریکا آتش زیر خاکستری هستند که با محرکهای قوی، میتوانند تمام کشور را به آشوب بکشند. گذر پنجاه سال و بروز اینهمه تغییرات هم باعث خاموشی این آتش نشده است. اگر شعار آن روزهای معترضان سیاه جمله «سیاه زیبا است» بود، شعار معترضان و فعالان ضدنژادپرستی در سال ۲۰۲۰، «جان سیاهپوستان مهم است» بود. اولی بر دیوارها نوشته میشد و دومی هشتگی در فیسبوک، توییتر و اینستا بود. «سگ سفید» از یک سو ادامه آثاری است که با موضوع سیاهان نگاشته شدهاند. ادامه «کلبه عمو تام» هریت بیچر استو، «ریشهها»ی الکس هیلی و «دوازده سال بردگی» سالومون نورثاپ. از سوی دیگر، سگها نیز در ادبیات آمریکا نقش دارند و پیشینه آن را میتوان به دو رمان زیبا از جک لندن منتسب دانست: «آوای وحش» و «سپیددندان».
مسئله سیاهان در آمریکا، چالشی امنیتی است. پس اگر دولتهای این کشور خصوصا از طریق سینما و رسانه سعی در خاموش کردن آتش نژادپرستی دارند، نه به دلیل اشتیاق آنها به حقوق بشر، بلکه به دلیل کمرنگ کردن این چالش امنیتی است. در خلال این کتاب، از نفوذ بیچون و چرای FBI در جامعه آمریکا نیز مطلع میشویم. گاری مینویسد: «هیچ نهضت سیاسیای نیست که مأموران FBI در مرکز آن نباشند. بهترین راه در اختیار گرفتن یک نهضت سیاسی، به راه انداختن آن است. غمانگیزترین جنبه مبارزه سیاهان، کشتارهای داخلی آنها است. همه شواهد حاکی از آن است که گویی قدرتی مرموز و پنهانی نهضتهای افراطی را طوری هدایت میکند که آنها را علیه یکدیگر بشوراند.»
برچسب ها
جواد شاملو , رومن گاری , سیاه پوستان , کتاب سگ سفید , نژاد پرستی
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=59597
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای سیاه و سفید یک نزاع بیپایان بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.