کلیددار دارالشهادة
جواد شاملو
پرچمهای عزای مادر بر درودیوار حرم سالار شهیدان را که میبینم، حس غریبی مییابم. گویی این سیاهههای عزا، حالت متفاوتی دارند با دیگر زیورها یا کتیبههایی که به مناسبتهای گوناگون، بر آن میآویزند. همه آنها جزئی از حرماند که برای ذکر میلاد یا استشهاد یکی از اهلبیت بر دیوارهایش آویخته شدهاند. همه آنها تزئینات یا سوگوارههاییاند که جهت تکریم آن فضا فراهمشدهاند اما این «یا سیدة نساء العالمین» و «یا فاطمه الزهرا»ها حالتی دارند که گویی حرم اباعبدالله زینت آن است. انگار این حرم بناشده تا این پرچم بر آن آویخته شود. مثل کتیبههای محرم میماند؛ حس میکنی نام صاحبخانه بر در و دیوار حرم نصبشده و از آنهم چیزی بالاتر. اینها مانند پرچمهاییاند که حرم سیدالشهدا، پایه و میله آن است؛ صرفا یک ذکر مصیبت نیست؛ یک اعلامیه است، اهتزاز یک پرچم است. چرا نام و القاب حضرت صدیقه طاهره سلامالله علیها، این نسبت خاص را با حرم کسی که «ابا الشهدا» میخوانندش برقرار میکند؟
شیعه مکتب خون و قیام است. مکتب اشک، خون و قیام. این پرچم را صدیقه شهیده بالا برد و این هویت را او آفرید. اگر آن روز سکوت میکرد، شیعه الی الابد مکتب سکوت میشد. تمام شهیدان راه حق، از هابیل تا یحیی و تا صبح ظهور، برای برپایی دین پیامبر خاتم خون خود را دادند؛ اگر فاطمه زهرا در برههای که این دین داشت به تاراج میرفت جان خود را وسط نمیگذاشت، این خیمه شهادت سرتاسر تاریخ یکتاپرستی را زیر سایه خود دارد فرومیریخت. آری، دختر پیامبر جلوی به تاراج رفتن دین ایستاد که مهمتر از غارت خلافت شویاش یا ثروت موروثی خودش بود. دین پیامبر داشت جای خودش را به سنتهای قبیلهای مردمان مشرک حجاز میداد. قرآن، جامع تمام معارف حقه و سنت رسولالله بهعنوان عصاره و خاتم تمام انبیا و اولیا و اوصیا ، داشت پوستهای میشد در خدمت امپراطوری و سلطهگری و کشورگشایی و حکومتداری. تنها یک نفر بود که در این میان میتوانست خونش را باطلالسحر این فتنه گرداند و شیعه نگین انگشتری خود، شهادت را مدیون اوست. شاید این است راز ارتباط خاص شهیدانمان با حضرت زهرا. او کلیددار دارالشهاده است و امضایش تا ابد پای شهادتنامه عشاق. شاید از این است که این نام بلند بر ستونهای حرم امام حسین، فرع بر حرم نیست بلکه گویی اصل آن است و حرم فرع. صاحب نامی که بر ستونهای حرم بزرگترین شهیدان نصبشده، خود ستون حرم شهادت است.
«یا فاطمة الزهرا» تنها رمز کربلای پنج نبود بلکه به گواه انبوه شهیدان، رمز شهادت است. یا فاطمة الزهرا تنها بر گنبد شلمچه آن اهتزاز محزون را ندارد، بلکه بر گنبد حرم کربلا نیز بیجا نبود اگر این نام اهتزاز داشت. انسان، داشت بار دیگر هبوط میکرد. خدا آنان را در بهشت نبوت و ولایت رسولالله قرار داده بود و در ازای این بهشت از آنان تنها یکچیز خواسته بود: «مودة ذی القربی». اما به گندم خلافت طمع شد و انسان از بهشت ولایت هبوط کرد. این هبوط برای همه میبود، اگر دختر پیامبر باب شهادت، باب جهاد کبیر، باب نه گفتن به ظلم و باب انقلاب را نمیگشود. انقلاب و قیام و خون و اشک، راه مخفیانهای است که به بهشت ولایت گشوده شد. راز انقلاب ما نیز همین است. مردی از سلاله فاطمه در برابر موج تمدنی مست و لایعقل از جذبه دنیا ایستاد به کمک ملتی فاطمهدوست باب قیام و شهادت را گشود. حضرت زهرا چون امیرالمؤمنین را بنا به مصلحت در غیبت از عرصه سیاست دید، وظیفه خود را شناخت و به میدان آمد. ما نیز چون امام خود را بنا به مصلحت در غیبت دیدیم، به میدان شهادت آمدیم و فاطمیه، نام تمام این چهل و چندی سال است. اوج تیزبینی شهدا را ببین که میرفتند تا انتقام سیلی مادر را بگیرند؛ گویی میدانستند اگر زمان را با منطق مادی ننگری، آن سیلی سرآغاز تمام جانبازیها و تمام شهادتها است. سقیفه، روزی بود چون روز هبوط آدم، روزی بود چون روز به چاه افتادن یوسف، روزی بود چون روز به آسمان گریختن عیسی و روز شهادت حضرت زهرا، روزی است چون روز اسماعیل و حنجر اسماعیل، نام داستانی که با پیروزی مهدی پایان مییابد.
جواد شاملو , حضرت فاطمه (س)
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.