معمای شیراز
جواد شاملو
خواجه شمسالدین محمد هوای شراب به سرش زده. شیراز شهر مردمان مومن است و خواجه هم در این شهر آبرویی دارد برای خودش. او را به قرائت قرآن و حکمت و فضل میشناسند و میدانند که او هرچند استاد ادبیات است، اما به مجالس علما رفتوآمد دارد. مردم شهر او را «حافظ» میخوانند. امروز در عصر ما پندار بیشترمان این است که خواجه چون حافظ قرآن بود
تخلص شاعری خود را حافظ قرار داد. این پندار غلط نیست اما با حقیقت ماجرا هم فاصله دارد. حافظ بهاحتمال زیاد شهرت خواجه بود پیش از آنکه تخلصش باشد. بسیاری از شاعران دوره حافظ شهرتشان را تخلص میکردند. مثل خود سعدی یا فخرالدین عراقی؛اما حافظ به چه کسانی اطلاق داشت؟ محقق و استاد بزرگ ادبیات عصر ما –دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی که ۱۹ مهر
زادروز اوست، در کتاب گرانسنگ «این کیمیای هستی» درباره
لقب «حافظ» میگوید: ««حافظ» به معنی خوشآواز و موسیقیشناس کاربرد فارسیزبانان بوده است. از میان فرهنگنویسانمتأخر صاحب بهار عجم به این نکته توجه کرده است و ذیل کلمه «حافظ» میگوید: فارسیان به معنی مطرب و قوال استعمال کنند و شاهدی هم میآورد از طالب آملی:
حَبّذا حُفّاظِ خوشالحان که مرغِ لهجهشان
در دلِ بلبل فشارد ناخنِ صوتِ حزین
این عنوان در همان روزگار خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی یا نیمقرنی قبل از روزگار او برای موسیقیدانان و خوشآوازان آغازشده است. شواهد درباره حافظ قرآن بودن خواجه نیز بسیار است و دکتر کدکنی نیز ضمن تأیید آن معتقد است: «اینکه حافظان قرآن کریم، غالبا خوشآواز بودهاند و این خوشآوازی سبب میشده که آنان علم موسیقی را نیز به کمال فراگیرند، امری است بدیهی.» میدانیم قرائت قرآن بسیار وابسته به فراگرفتن دستگاههای موسیقی است؛ اما اگر به حافظ بگویید تو تنها حافظ قرآن بودی، چندان او را خوش نمیآید. او ادعا دارد قرآن را نهتنها در ذهن که در قلب دارد: «ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ/ به قرآنی که اندر سینهداری»! حافظ در این بیت اعلام میکند که قرآن درجانش نفوذ کرده و اگر کمی دقیقتر و عمیقتر این بیت را نگاه کنیم، میبینیم که حافظ قرآنی که هضم نموده را عامل خوش بودن شعرش میداند و مقصودش از «به قرآنی که اندر سینهداری» تنها یک قسم ساده نیست.
داشتم میگفتم؛ حافظ هوس شراب کرده و آمده تا محلات بدنام شیراز. محلههایی که گذر هیچ مؤمنی به آنها نمیافتد و رهگذرانش عموما رسوای خاص و عاماند. حافظ به
در بینامونشانی میرسد. دری کوچک و کهنه که از آن راهپلهای کثیف به سمت پایین میرود. آری، حافظ به در میخانه رسیده. از پلهها پایین میرود. میخانه نیمهتاریک و دودآلود و کثیف است و ساقی مشغول کار. به قیافه دستمالیزدی نمیخورد چندان چیز مدرنی باشد و به گمانم ساقی دستمالیزدیای هم به دور گردن انداخته. شما جای حافظ باشید، این ساقی را چگونه صدا میکنید؟ شاید بگویید: «بچه! بیا اینجا!» یا شاید تنها صدایی از حنجره دربیاورید تا او را به سمت خود بخوانید. جسارت نباشد البته، اما مست که ملتفت نیست چه میگوید؛ اما حافظ جور دیگری ساقی را صدا کرد. حافظ به طرزی ساقی را خطاب کرد که اگر این داستان واقعا اتفاق افتاده بود، او را به بیرون میخانه راهنمایی میکردند و میگفتند:«اشتباه آمدهای!» حافظ گفت: «الا یا ایها الساقی! ادر کأسا و ناولها…». ألا، یا، ایها… چه خبر است؟ سه حرف ندا برای یک منادا؟ در قواعد عربی تعدد حرف ندا به جهت تأکید و تعظیم مناداست. اینهمه تأکید و احترام برای صدازدن ساقیای که کسی جواب سلامش را نمیدهد؟ اگر میگفت
الا یا ایها الربی، الا یا ایها المولا یا چیزهایی از قبیل توجیه داشت
اما یک ساقی بیسروپا را کدام آدم عاقلی اینگونه صدا میکند؟ قضیه به اینجا ختم نمیشود، این کدام مستی است که در میخانه با زبان عربی سخن میگوید؟ زبان عربی اولا که زبان دین است و تقدس دارد. زبان قرآن و ادعیه نوعی سنگینی در خود دارد و این نکتهای است که دکتر شفیعی هم آن را در کتاب مذکور مورداشاره قرار دادهاند؛ اما نکتهدیگری هم هست و آن اینکه عربی زبان علم آن دوران است! درست مثل فرانسوی در چند دهه پیش و انگلیسی در روزگار ما. یعنی بیشتر تألیفات علمی به زبان عربی است و عربی زبان حوزه و دانشگاه است. حالا کسی در میخانه که پر از بوی عرق و نجاست است آنهم با ساقی که معلوم نیست اصلا بتواند بخواند یا بنویسد با فرهیختهترین زبان ممکن و با نهایت احترام سخن میگوید؟ گذشته از تمام اینها کلام حافظ در این غزل نوعی عظمت در خود دارد. واجآرایی الف، وقار خاصی به این بیت بخشیده. بهراستی این بیت را با این ادبیات و این وزن و این آهنگ
اهل میخانه بیشتر میفهمند یا اهل مسجد؟ ورای الفاظ و تعابیر، از این بیت بوی سحر عبادت میآید یا شب غفلت؟ چرا هیچ خواننده مبتذلی یا هیچ هوسبازی این بیت را خطاب به معشوقهای عادی نخوانده است؟ بیت پایانی این غزل نیز عجیب است. غزل همانگونه که با مصرعی عربی آغاز شد، با مصرعی عربی نیز پایان مییابد:
حضوری گر همیخواهی، از او غافل مشو حافظ
متی ما تلق من تهوی دع الدنیا و امهلها
اگر از تمام نشانههای زبانی و نهانی غزل بگذریم، واژه «حضور» کافی است تا بیدرنگ ذهنمان به سمت ادبیات عرفانی برود. کاربرد «او» هم در اینجا بهشدت رنگ و بوی ادبیات عارفانه و صوفیانه دارد. این نخستین غزل دیوان حافظ است. متفاوتترین دفتر شعر در تمام جهان. کتابی که بعد از قرآن بیش از هر کتاب دیگری تکثیرشده است. دفتر شعری که تنها نباید آن را نظم خواند، بلکه منظومهای است از کلمات و عبارات که به دور یکدیگر میچرخند. عصاره فرهنگ اسلامی و ایرانی است. چکیدهای از فرهنگ ما که گویی تمام ایران را در خود جمع کرده است. کلیدیترین مفاهیمش عشق است و رندی. ریاستیزی، تحجرستیزی و دلزنده بودن در سراسر آن موج میزند. حافظ از اسیر دنیا شدن بدش میآید اما بهشدت دنیا را زیبا مییابد و از آن عرفایی نیست که کنجی بنشیند و از آفتابرو بگیرد. معمولا در تقسیمبندی اشعار حافظ برخی را غیرعرفانی میخوانند، مثل این غزل:
خوشا شیراز و وضع بیمثالش
خداوندا نگهدار از زوالش
ز رکنآباد ما صد لوحش الله
که عمر خضر میبخشد زلالش
خوب، این شعر بهوضوح تعریف و تمجید از شیراز است و ظاهرا مضمون عرفانیای در آن دیده نمیشود؛ اما من معتقدم حتی همین غزل هم عرفانی است! چراکه شاعر در آن مست است از خلقت خدا؛ سرشار است از صفای یک روز زیبای شهر شیراز و گویی قلبش از دیدن زیبایی آن میشکفد. این غزل عرفانی است و بیان دیگری از غزل سعدی که میگوید: «به جهان خرم از آنم، که جهان خرم از اوست….» اصلا اگر کسی عارف است، تمام افعال و اقوالش عارفانه میشود. منتها عرفان در بعضی از آنها عیانتر است و
در بعضی نهانتر… این شعر هم عارفانه است چون اگر کسی اسیر دنیا باشد چگونه میتواند از طبیعت خدا که معدن احساس و عرفان است اینهمه لذت ببرد؟حافظ بااینهمه یک معماست. اشعار دیوانش هم معماست، معماهایی که باید با زیستن و با حس کردن آنها را گشود. کلمات دیگران قادر به گشودن راز کلمات حافظ نیستند. برای اینکه بفهمی حافظ میگوید، باید کمی حافظ شوی. میدانید؟ حافظ در آن دیوان اصلا چیزی نگفته که ما بخواهیم آن را بفهمیم. خواجه شیراز تنها به نابترین شکل ممکن احساس کرده و ما نیز باید احساس کنیم. دانستن، آدم خوبی شدن نمیخواهد اما برای اینکه یک شعر، آنهم شعر بهترین شاعر جهان، خواجه شمسالدین محمد حافظ شیرازی را درک کنیم، باید آدم خوبی شویم، مثل شاعرش.
جواد شاملو , حافظ
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.