از «شحنه نجف» تا «همای رحمت»
جواد شاملو
در قسمت اول، از شعرای قرن سوم و چهارم مانند رودکی، کسایی مروزی و فردوسی جستوجوی ردپای عرض ارادت بزرگان ادبیات به حضرت والای ولایت آغاز کردیم. سپس به مولوی رسیدیم. شعر مولوی در دفتر نخست مثنوی است و حقیقتا بیمانند. ابیات متعدد و شوریده در عین سادگی و دوری از لحن اغراقآلود. آن ابیات مثنوی از آن جهت ارزشمند است که یک قسمت از زیست علیبنابیطالب را انتخاب کرده و از آن رازگشایی میکند. در نگاه مولوی، کندن در قلعه خیبر معجزه حضرت مولا نیست، بلکه نفسکشی او در هنگام غلبه بر دشمنش عمرو بن عبدود معجزهگونه است. این رفتار مولوی با فضائل امیرالمؤمنین بسیار مهم و قابل الگوگیری است، چراکه مولوی به جای اغراقهای به قول استاد شفیعی کدکنی «آزاردهنده»، مانند یک صیاد به سراغ تابلویی از زندگی حضرت رفته و شروع کرده به استخراج نکات اخلاقی و عرفانی از آن. همانگونه که در یادداشت پیش اشاره شد، مولوی گویی ناگهان از قالب راوی آن داستان خارج میشود و با لحنی شیفته، خود به جای عمرو بن عبدود مینشیند. انگار این خود مولوی است که برعکس عمرو نه جسم حضرت بلکه محبت و معرفت علی را روی قلب خویش میبیند و با آن سخن میگوید و زبان به مدحش میگشاید. در اینجا در اتفاقی کاملا هنری، شخصیت مولوی با شخصیت عمرو ترکیب میشود و در مورد کظم غیظ حضرت بعد از جسارت عمرو میپرسد:
آنچه دیدی بهتر از پیکار من؟
تا شدی تو سست در آشکار من؟
آن چه دیدی که چنین خشمت نشست؟
تا چنان برقی نمود و باز جست؟
آن چه دیدی که مرا زان عکس دید؟
در دل و جان شعلهای آمد پدید؟
آن چه دیدی برتر از کون و مکان؟
که به از جان بود و بخشیدیم جان؟
بعد از مولوی قصد داریم به سراغ سعدی برویم؛ اما پیش از آن کمی از وادی شعر فاصله گرفته و به دیار فلسفه سر خواهیم زد. شعری در مدح حضرت امیر به بوعلی سینا منتسب است که آن هم یک مدح عادی با عبارات آشنا و اغراقهای مرسوم نیست. شعر ظاهرا بیان یک روایت است؛ روایتی از شب معراج رسولالله که پیامبر در جمع اصحاب نشسته و میفرماید در شب معراج حضرت علی را کجا و چگونه ملاقات کرده است. شکل این ابیات روایتی کاملا داستانی دارد و همین شعر منسوب به بوعلی را بهشدت متمایز میکند. روایتی تازه با ضربهای چکش وار درست در بیت و مصرع آخر. در تشیع شیخالرئیس تقریبا بحثی نیست. اگر این داستان منظوم نیز بهراستی از بوعلی باشد، میتوان گفت شاید او روایت داستانی را از داستانهای فلسفیای که نوشته وام گرفته است. رسالههای تمثیلیای مانند «حیبن یقظان»، «رسالةالطیر» و «سلامان و ابسال.» همین رسالهها ذوق ادبی بوعلی را هم ثابت میکنند، هرچند نام او چنان با فلسفه گره خورده که نمیتوان نسبت شاعری به او داد. گزیده کردن این شعر شیرین بوعلی دشوار است، پس تمام آن را منهای سه چهار بیت در اینجا میآوریم:
حدیثی خاطرم آید که میفرمود پیغمبر
به اصحابش شب معراج سِر لیله الاسرا
به طاق آسمان چهارمین دیدم من از رحمت
هزاران مسجدی اندر درون مسجدالاقصی
به هر مسجد هزاران طاق، بر هر طاق محرابی
به هر محراب صد منبر به هر منبر علی پیدا
زپیغمبر چو بشنیدند اصحاب این سخن، گفتند
که دیشب با علی بودیم جمله جمع در یکجا
تبسم کرد سلمان، این سخن گفتا به پیغمبر
به غیر از خود ندیدم هیچکس در نزد آن مولا
اباذر گفت با سلمان به روح پاک پیغمبر
نشسته بودم اندر خدمتش در گوشهای تنها
به گوش فاطمه خورد این سخن گفتا علی دیشب
که تا صبح از درون خانه بیرون پا ننهاد اصلا
که ناگه جبرئیل آمد سلام آورد بر احمد
که ای مسند نشین بارگاه قرب او ادنی
اگرچه بر همه ظاهر شدم بر صورتی اما
ولیات از همه بگذشت و با ما بود در بالا!
در پایان این قسمت از این یادداشت، مروارید نام مولا را در لفظ بینقص سعدی میجوییم. سعدی بهاحتمالزیاد همچون حافظ، شافعیمذهب است. مذهب شافعی ارادتی بیش از دیگر فرق اهل سنت به اهلبیت علیهم السلام ابراز میکند. همانگونه که رئیس این فرقه نیز خود اشعار متعددی در اهلبیت دارد. «ان کان رفضا حب آل محمد؛ فلیشهد الثقلان انی رافضی.» اگر عشق به اهلبیت پیامبر کفر است، بگذار قرآن و عترت شهادت دهند که من رافضیام! سعدی نیز وقتی در دیباچه گلستان میخواهد زبان شاعری خود را تمجید کند و به رخ بکشد آن را با ذوالفقار امیر مؤمنان قیاس میکند:« که آزردن دوستان جهل است و کفارت یمین سهل و خلاف راه صواب است و نقص رأی اولوالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام…». همچنین در دیباچه بوستان بعد از مدح مفصل پیامبر چند بیتی را به خلفا میپردازد و یک مصرع هم به حضرت امیر به عنوان خلیفه چهارم که: «چهارم علی شاه دلدلسوار.» اما در ادامه خدا را به حق اولاد حضرت زهرا قسم میدهد که: «خدایا به حق بنیفاطمه؛ که بر قول ایمان کنم خاتمه/ اگر دعوتم رد کنی ور قبول، من و دست و دامان آل رسول.»اما اصل عرض ارادت سعدی به مولای متقیان در قصاید او است. آنجا که میسراید:
کس را چه زور و زهره که وصف علی کند
جبار در مناقب او گفته هل آتی
خواندن کامل این قصیده را به مخاطبان وامیگذاریم و تنها با ذکر بیتی که این مدح با آن پایانیافته و از آن پس سعدی دعاهای خودش را عرضه میدارد، این بخش را خاتمه میدهیم:
یارب به نسل طاهر اولاد فاطمه
یارب به خون پاک شهیدان کربلا…
امام علی(ع) , جواد شاملو
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.