کدام اصلی، کدام فرعی؟
مسعود پیرهادی
یکی از شاهکارهای شیطان، این است که انسان را از طاعتی به طاعت دیگر تنزل دهد. مثلا طاعتی با درجه اهمیت بالا را رها کنی و به طاعتی با درجه اهمیت متوسط بپردازی؛ اینجا بااینکه فرد در حال انجام طاعت است، اما طبق برنامه و خواست شیطان پیش میرود. مثلا شخصی رسیدگی به پدر و مادر ناتوان خود را رها کند و به عبادت مستحب بپردازد؛ با ظلم بزرگتر مماشات کند و با ظلم کوچکتر برخورد کند؛ شاهدزد رها شود، آفتابهدزد، گرفتار آید؛ اصلاح زیرساختها جای خود را به اصلاح روبناها و تزیینات دهد. این قاعده را در تمام شئون زندگی، کار، عبادت و حتی ورزش و تفریح میتوان جاری و ساری کرد؛ مدافعی که پست خود را ترک کرده و میخواهد گلزنی کند؛ نمازشبخوانی که نماز صبحش قضا میشود و شخص یا رسانهای که بهجای فریاد مطالبات واقعی مردم، مسئله درجه چندم را داغ میکند، از این قبیل خطاهای خوشمنظر مرتکب میشوند. لااقل در فضای رسانه به تجربه ثابتشده است که نمیشود درآنواحد چندین مسئله را توأمان شاخص و بهاصطلاح اهالی فضای مجازی«ترند» کرد؛ فلذا اولویتدهی شناخت مسائل اصلی و فرعی و ضریب دهی بهاندازه و بهنگام، ضرورت دارد. مخاطب این نوشتار، کسانی هستند که دل در گروی نظام و انقلاب دارند وگرنه دشمن که کارش دشمنی است؛ اما در این میان افرادی ناخواسته وارد زمین بازی دشمن شده و بهاشتباه زیر آن بیرق سینه میزنند، البته قربة الی الله! رگ گردنشان متورم میشود و این ناشی از غیرت آنان است
اما نکته مهم این است که سر جای درست، این رگ گردن باد نمیکند. آنقدر فرصت نداریم که برای امور فرعی فریاد بزنیم، باید امور اصلی احصاء و معرفی شود تا امور با اولویت پایینتر، وقت و انرژی افراد و مجموعهها را نگیرد.
چنانچه مجلس از ریل کار و خدمت جدا شود و ما سکوت کنیم، شریک در ظلم به مردم خواهیم بود؛ به همان اندازه اگر با ایرادتراشی یا بزرگنمایی حواشی باعث کند شدن قطار مجلس شویم، مورد سؤال خواهیم بود. چنانچه حرکت قوه قضائیه و مبارزه با مفاسد را نبینیم، نپردازیم و ضریب ندهیم به رسالت خود عمل نکردهایم و صدالبته اگر در گوشهای عدلیه کوتاهی داشته و خوفا یا طمعا سکوت کنیم، عقوبت خواهیم شد.
چنانچه در دولت، اقدام مؤثری برای عزت و معیشت مردم صورت گیرد و ما سیاسیکارانه پنهان کنیم، مسئولیم و اگر آدرس غلطی به مردم داده شود و ما بیتفاوت از کنار آن بگذریم هم، نسبت به انجاموظیفه خود کوتاهی کردهایم.
در این روزگار، شناخت اصلی از فرعی، اصل از فیک، سره از ناسره، مرد از نامرد و امثالهم بسیار سخت است. چه بسیار افرادی که حق را میدانند و کتمان میکنند؛ چه بسیار افرادی که خودحقپندارند ولی فرسنگها از حق دور و با آن بیگانهاند؛ چه بسیار افرادی که به باطل، لباس حق میپوشانند و آن را بزککرده در معرض قضاوت قرار میدهند؛ چه بسیار افرادی که حق را میشناسند ولی به آن عمل نمیکنند؛ در چنین اوضاعی شناخت حق که بعدازآن به شناخت اهل آن منجر میشود، سخت و پیچیده است. فتنه صرفا از جنس فتنه ۸۸ نیست؛ به قول مهدی جهاندار، فتنه شاید کنج پستوی کسی لای کتابی؛ فتنه لازم نیست حتما در خیابان بوده باشد؛ اصلا فتنه شاید از رفیقان بوده باشد! هرجایی که هوای نفس پیروی شود و بدعتی ایجاد شود بوی فتنه بلند میشود. مقابله با فتنه برای حقخواهان و حقطلبان هم سخت است چه رسد به آنان که نسبت به این امور بیتفاوتاند. امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند: «اگر باطل با حق در هم نمیشد، راه حق بر خواهان آن پوشيده نمیگرديد و اگر حق در ميان باطل پنهان نمیبود، دشمنان (هرگز) نمیتوانستند از آن بدگویی كنند، وليكن چون قسمتی از حق و قسمتی از باطل گرفته میشود و درهم میگردد، پس آنگاه شيطان بر دوستان خود تسلط پيدا میکند.»
در این میان، دشمن حرفهای و غدار، باطل را خالص و آشکار عرضه نمیکند وگرنه تشخیص حق و باطل برای حقطلبان میسر بود، اما تلبیسات ابلیس و اصحاب او کار را پیچیده میکند. در عصر غیبت، مراقبت از خود، اهل و هممسلکان و هممکتبان جز با تواصی به حق و صبر ممکن نیست.
به حول و قوه الهی درحرکتیم و به فرموده رهبر معظم انقلاب، داریم میرویم عمده این است و اتفاقات و ابتلائات مختلف در این مسیر، اقتضای حرکت به سمت قله است.
مسعود پیرهادی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.