کوچه بنیهاشم سرآغاز حیات انقلابی شیعه
جواد شاملو
هر حکومتی برای یک استقرار موفق، طولانی و کمدغدغه، نیاز به سه پایه مهم دارد: قدرت، ثروت و حیثیت. قدرت، اشاره به زور و قوتی دارد که حکومت به پشتوانه آن، بتواند در جایگاه سیاسی خود قرار بگیرد. برای این کار لازم است گروهی که در پی قدرت است، به گروهی جنگاور و همچنین سلاح دسترسی داشته باشد. این قدرت نظامی اولیه، لازم نیست چندان بزرگ باشد؛ تنها باید آنقدری باشد که بتواند بر دیگر مدعیان فائق آید و یا اعتراضهای محتمل را سرکوب کند. همچنین ثروتی قابل توجه لازم دارد که از این نظر آسیبپذیر نباشد؛ گروهی نتوانند به پشتوانه ثروت زیاد در برابر حکومت قد علم کنند. همچنین باید بودجهای وجود داشته باشد تا بتوان از پس هزینههای کشورداری برآمد. از همه اینها مهمتر، به قدرت نرم نیاز دارد. آبرو، حرمت و حیثیت که در زبان سیاست، آن را مقبولیت می خوانیم. مهمترین پشتوانه هر حکومت، مردم هستند. چراکه بدون وجود این ضلع سوم، دو ضلع قبلی هم کارآمدی لازم را ندارند. مثلا حکومت نمی تواند با گروه کوچکی که وفادار اویند، با تهدیدات خارجی بزرگ به مقابله برخیزد. در مقابل حملات بزرگ دشمنان خارجی، لاجرم خیزشی عمومی لازم است و تنها به مدد همراهی عموم مردم امکان رویارویی وجود دارد. همچنین هزینه های کشورداری باید از مردم تأمین شود. در بسیاری از مواقع، بحران هایی پدید می آید که بودجه حکومت برای مدیریت آن کافی نیست و مردم باید به میدان بیایند. قرآن در آیه ۶۱ سوره صف و همچنین جاهای دیگر میفرماید: «تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَ تُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ». برای پیشبرد اهداف جامعه اسلامی، مردم باید با جان و مالشان جهاد کنند و این درباره تمام جوامع در تمام تاریخ صادق است. امروز هم که حکومتها از انواع امکانات مادی بهرهمندند، هنوز پشتوانه مردمی خود را در برابر جهان به رخ میکشند. در این میان ممکن است گروه یا حکومتی تنها به زور اولیه و غیر مردمی خود اعتماد کند و کودتا کرده یا راه دیکتاتوری در پیش گیرد. ممکن است علاوه بر توان نظامی، توان اقتصادی هم داشته باشد اما باز هم در مواقع ضروری باید مردم را با خود همراه کند. همچنین ممکن است گروهی که توان اقتصادی دارند، بتوانند حکومت را از درون فاسد کنند و به بیان مرحوم محمدرضا حکیمی، طاغوت اقتصادی باشند و با خوی اشرافی، سرطان دنیاخواهی را چنان در حکومت بپراکنند که آن حکومت همت دفاع از خودش را هم نداشته باشد. همچنین ممکن است مردم به اتکای خودشان بر حکومت بشورند و به اصطلاح انقلاب کند، اما حکومت کامل باید هر سه ضلع را داشته باشد.
این مقدمه را گفتیم تا وجه سیاسی اقدامات رهبر زنان هر دو نشئه وجود، مثال اعلای عصمت الهی، حضرت فاطمه زهرا را به شکل عینیتر درک کنیم. تحرکات اجتماعی حضرت البته سطوح و لایههای مختلفی دارد. اگر بگوییم حضرت به عنوان همسری وفادار، از شوهر و حریم خانواده خود دفاع کرد، بیراه نگفتهایم. اگر فکر کنیم حضرت به عنوان یک انسان که مورد استضعاف قرار گرفته، از حق مسلم و ارث پدری خود را طلب کرد، خطا نگفتهایم. چراکه فدک هرچند زمینی است به وسعت جهان تمام مستضعفان اما ارث دختر پیامبر بود و غصب شده بود. اگر بگوییم حضرت به عنوان یک مسلمان از مرزهای دین و اصول آن پاسداری کرد، غلط نرفتهایم. اگر هم بگوییم ایشان به عنوان یک مأموم در راه دفاع از امام خود مقام ولایت اقدامات سیاسی انجام داد درست گفتهایم و تازه بعد از تمام اینها باید به خدا پناه ببریم از این ادعا که ما تمام جوانب سراسر حکمت رفتار دختر پیامبر را دریافتهایم! این حکمتها را ما به حد بضاعت خود، از کلام علما میدانیم که آنها نیز علیرغم همت والا و نظر الهی، باز به حد بضاعت خود به تاریخ رجوع کردهاند و بضاعت تاریخ محدود است.
آیتالله محمدعلی جاودان، استاد اخلاق و مورخ ارجمند، تلاش مبارزاتی حضرت زهرا را به چهار دوره تقسیم میکنند. پیش از بیان این چهار دوره باید یادآور شویم که صدیقه طاهره پایهگذار نخستین تلاش انقلابی شیعه در جهت احیای دین و سپردن حق حکومت به آل محمد هستند. حضرت فاطمه، سرسلسله شیعه به عنوان تشکیلاتی مبارزهگر و آرمانخواه است. چهار دوره مبارزاتی حضرت، از بدو تلاش دستگاه خلافت برای بیعت گرفتن از امیرالمومنین علیهالسلام آغاز میشود. دستگاه خلافت، به یاری پشتوانه قدرت اولیه که نظام قبیلهای فراهم کرده بود، بر مسند جانشینی پیامبر تکیه زده بود اما هنوز ثروت و حیثیت نداشت و این هر دو در خانه زهرا و علی بود. حیثیت نداشت چون شاید مردم در قبضه شدن قدرت توسط اصحاب سقیفه غفلت کرده بودند، اما هیچ کس در برابر آنان با علی علیهالسلام برابر نمیشد. آنان جانشین حقیقی پیامبر را حضرت مولا میدانستند هر چند این سرعتعمل، شجاعت و بصیرت را نداشتند که تا نشستن ایشان بر مسند خلافت، مراقب امور باشند. تا امیرالمومنین بیعت نمیکردند، خلیفه و حکومتش اعتبار نداشت. کمااینکه در رویارویی با لشکر مسیلمه (مرتدی که ادعای نبوت داشت)، کسی حاضر نبود برای آن حکومت شمشیر بزند و لاجرم حضرت امیر تن به بیعت اضطراری دادند تا لشکر حدودا پنجاههزار نفری مسیلمه کذاب بر مدینه غالب نشود و اسلام برجا بماند. ثروت هم به واسطه میراث پیامبر در اختیار حضرت صدیقه و امیرالمومنین بود و این خانه را بیش از پیش تبدیل به خطری بالقوه کرده بود. برای اینمنظور به خانه حضرت امیر که مقری برای افراد شاخص معترض به وقایع بعد از وفات پیامبر شده بود، یورش برده شد و لفظ دیگری جز یورش حق مطلب را ادا نمیکند. در این یورش، از ابتدا ما با حضرت زهرا طرفیم. مردم این خانه را به خانه فاطمه میشناختند و حتی به مشعلبهدستان، انذار میدادند که این خانه، خانه فاطمه است. حضرت نیز چونان خود را جلو انداختند که ننگ حمله به خانه فاطمه بر پیشانی حکومت حک شود. از ابتدا حضرت زهرا در سطح حیثیت با حکومت مبارزه میکنند. حضرت در این یورش به شدت مجروح میشود. در حین کشاکش و درگیری، مردم بسیاری جمع شدهاند و همه صدای ناله حضرت را میشنوند. حضرت فاطمه روی زمین است و احتمال دارد برای لحظاتی از هوش رفته باشد و حضرت امیر نیز دستگیر میشود. وقتی دختر پیامبر میتواند روی پا بایستد، به مسجد میرود و اوضاع را طوری جلو میبرد که امیرالمومنین امکان بیعت نکردن داشته باشند و مرزهای اسلام ناب حفظ شود و خلافت در مبارزه حیثیتی، نخستین شکستش را متحمل شود. بیعت حضرت هم در جهات مسیلمه وجه مصلحتی واضحی دارد. دوره بعدی مبارزه حضرت ام ابیها طبق صورتبندی آیتالله جاودان حفظه الله، عبارت است از خطبهخوانی و بزمهای صبح تا به شب گریه که خود برای مردم از هر گفتاری گویاتر است. این دورانی است که بیماری حضرت زهرا شدت نیافته. دوره سوم، دوره شدت بیماری و بستری شدن حضرت است و دوره چهارم، فرآیند رحلت حضرت صدیقه شهیده. اما چون این دورهها هر کدام مجال مختص به خود میطلبند، آنها را به بعد واگذار میکنیم.
به امید مدد بانویی که سقف سقیفه خراب شد بر سر السابقون غصب حق آل حق، با کلماتش، با اشکهایش، با فریادش، با دویدنش، با احتجاجش، با اضطرابش. یک روی دختر پیامبر آن گلی است که تاب فشار در و دیوار ندارد، روی دیگرش شیرزنی است هاشمیه که دست بچههایش را میگیرد و یکی یکی در خانه مردان انصار را میکوبد و دهن به دهنشان میگذارد و سرشان را جلوی کس و کارشان پایین میاندازد و میرود… عاشورا مسلخ ولی بود و سقیفه مسلخ ولایت؛ هم مدینه و هم کوفه باید سیلیشان را میخوردند. مدینه و کوفه، این شهرهای اسرارآمیز. یکی پایتخت نبی الله بود و دیگری مقر ولی الله… اما آه! مدینه و کوفه دو قصیدهاند در ذم دنیا که با حسن مطلع آغاز میشوند و با نفرین پایان مییابند.
جواد شاملو , حضرت فاطمه (س)
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.