واکسنسازی به سبک دیزنی
جواد شاملو
قصهها چقدر شبیه به واکسن هستند. نمونهای ضعیف شده از زندگی و از واقعیت. زندگیهایی که در محلولی از خیال بیخطر شدهاند و به مخاطب تزریق میشوند. معمولا اینگونه تصور میشود که آدمها با دیدن داستانهای جنایی یا خشونتآمیز، به سمت جنایت یا خشونت سوق داده میشوند، اما اگر اثر تولیدشده جهت درستی داشته باشد و خشونت و جنایت را بهراستی زشت نشان دهد، برعکس آن اتفاق میافتد. یعنی مخاطب با دیدن شخص جانی یا خلافکار یا قاتل، از خود و عاقبتش میترسد و میگوید من آنگونه نیستم. یا با دیدن شخصیتهای مثبت، خود را در جهت و در مسیر او میبیند حتی اگر قبول داشته باشد مثل او نیست. این کاری است که دقیقا یک واکسن میکند. ممکن است قهرمان یک داستان، یک فروشنده مواد مخدر باشد که در این راه از هیچ روشی برای از میان برداشتن موانع دریغ نمیکند. هر جا لازم باشد آدم میکشد، هر جا لازم باشد خرابکاری میکند و با دروغ برای خود قلعه امنی میسازد؛ قلعهای که آجر به آجرش از دروغ ساخته شده، اما مراد قصهگو نمایش انحطاط تدریجی شخصیت است و این شخصیت به اصطلاح داستانی از یک قهرمان، رفتهرفته به یک ضدقهرمان تبدیل میشود. چنین داستانی موجب میشود بینندهاش تا دراز زمانی از «بد شدن»
بترسد. برعکس میتوان کاری کرد بیننده «خوب بودن» را دوست داشته باشد. اگر دقت کنیم میبینیم که قصه در اینجا پیامی را بهطور دقیق و جزئی منتقل نکرده یا دفعتا مخاطب را تبدیل به آدم خوبی نکرده، اما هویت پاک و انسانی را در او تقویت کرده. این نه یک درمان، بلکه پیشگیری است، نوعی واکسینه کردن. خوبیها و بدیهای خفیف شدهای که به وجود ما تزریق شدهاند.
ما که آخرش هم دقیق نفهمیدیم داستان اسماعیل بخشی و اعتراضات کارگری مجموعه هفتتپه چه بود. میخواهم بگویم هدف از نقل حکایتی که تعریف میکنیم قضاوت در مورد این شخصیت نیست؛ اما یکی از نویسندگان نسبتا مطرح کشور که برای تهیه روایت و گزارش سراغ او رفته بود نقل میکند که از او پرسیدیم الگویت چه کسی است؟ از چه شخصیتی الهام گرفتهای؟ او پاسخ میدهد پسرخاله. آنها میپرسند مگر پسرخالهات چه ویژگیای داشت؟ میگوید اهل کمک به دیگران بود، بیسر و صدا بود، مثل کلاه قرمزی پرهیاهو نبود. نویسنده که احسان عبدیپور باشد میگوید با خودم فکر کردم کلاه قرمزی وسط صحبت بخشی در مورد پسرخالهاش چه جایگاهی داشت؟ که ناگهان دوزاریام افتاد، او داشت در مورد پسرخاله داستان «کلاه قرمزی» سخن میگفت نه پسرخاله خودش. شخصیت پسرخاله ساخته حمید جبلی و ایرج طهماسب، الگوی کسی بود که بعدها ظاهرا اعتراضاتی را رهبری کرده بود. از این دست مثالها فراوان میشود آورد، قصدمان این است که معلوم کنیم وقتی از «واکسیناسیون داستانی» سخن میگوییم، از چه سخن میگوییم. فلج اطفال، کزاز، دیفتری، سرخک، آبله و… واکسنهایی است که به کودکان تزریق میشود اما بازوی روح هر کودکی را که بالا بزنی و نگاه کنی، جای زخم کهنه یک داستان به چشم میخورد.
کودکان بخواهیم یا نخواهیم، اصلیترین خریداران قصهها به شمار میآیند. از دو ،سهسالگی قصه دیدن و قصه شنیدن و قصه خواندن، در کنار بازی کردن برای آنها مطرح میشود. قصه اولین مواجهه کودکان با زندگی است. در میان انواع مختلف واکسنهای داستانی، انیمیشن حکم واکسن استشمامی را دارد. واکسنی که آن را جلوی دهان بگیری و مثل عطری خوش آن را روانه مغز کنی و سرحال بیایی. استیلای رسانهای غرب از آنجا شروع شد که توانست قصه بگوید. نه هر قصهای، قصهای که بتوان از روی آن انیمیشن ساخت. انیمیشن یعنی قصه و قصه و قصه. در مورد رمان و سینما بسیار کمتر شاهد آن هستیم که در اثر داستان حکم براند و بس؛اما غرب آنجا ارباب رسانه شد که «ارباب حلقهها» نوشته شد. غرب آن روز جادوی رسانهای خود را تثبیت کرد که مدرسه جادوگری هاگوارتز در ذهن جی. کی. رولینگ بنا شد. راز قدرت رسانهای هالیوود را باید در «تام سایر» و «هاکلبری فین» مارک توین و «آوای وحش» جک لندن جستوجو کرد. دیوید کاپرفیلد، آرزوهای بزرگ و آنه شرلی قصههایی بودند که میشد از آنها انیمیشن ساخت، کاملا در قلمرو خیال بودند و جز داستان گفتن هیچچیز برایشان اهمیت نداشت. هیچ صنعتی مانند انیمیشن نمیتواند دنیا را فتح کند. ما نمیدانیم روی میز رئیسجمهور آمریکا تلفن پاناسونیک هست یا نه اما انیمههای ژاپنی را کودکان و نوجوانان و حتی قشر فرهیخته دانشجو در آمریکا و ایران و بسیاری کشورهای جهان طرفدارند. این روزها رئیس همه بچهها بچهرئیس است. انیمیشنی جذاب، با مضمونی نسبتا خوب که طبعا بیشتر مربوط به دغدغههای مرتبط با نهاد خانواده در غرب میشود. بچه رئیس همهجا پرطرفدار است. در شبکه پویا، در تلوبیون، در فیلیمو و در آپارات. جلوی واردات واکسنهای مشکوک و مجهول فایزر و مدرنا را میتوان گرفت، اما واکسنهای تولید دیزنی و پیکسار نیامده وارد میشوند و نهتنها کودک و نوجوان، که بزرگترهای اهل سینما را نیز به خود جذب میکنند. مثل انیمیشنهای جدید این مجموعهها؛ «روح»، «رایا و آخرین اژدها» و «لوکا» که از لحاظ داستانی متوسط اما از جنبه جلوههای تصویری، خیرهکنندهاند. انیمه میخکوبکننده «حمله به تایتان» طرفداران زیادی خصوصا در قشر نوجوان دارد. در مورد تولیدات داخلی نظر من را بخواهید هنوز هیچچیز «کلاه قرمزی» نمیشود و پسرخاله بامرام نصف پرنسسهای دیزنی را حریف است، اما حرکت قطار صنعت انیمیشن در ایران کند است. این جای خشنودی دارد که در انیمیشن صفر هم نیستیم و قطعا آثار خوبی را میتوان نام برد. در تلویزیون «شکرستان»، «اتلمتل یه جنگل» و «خروس زیرک، روباه کلک»؛ در سینما «فیلشاه» و «فهرست مقدس» و کارهای متعدد دیگری ساختهشده. در شبکه نمایش خانگی یا VOD ها نیز تولیداتی در حال آغاز شدن است اما به نسبت ترافیک ورودی از خارج، این میزان شدیدا غیرمتناسب است. هم نسبت به ترافیک ورودی خارج و هم نسبت به توانمندی خودمان. اکنون فضای مجازی بهشدت محل رجوع کودکان است، به طوری که غول صنعت تصویر و ویدئو یعنی یوتیوب اقدام به تأسیس پلتفرم «یوتیوب کیدز» میکند. «یوتیوب کیدز» پلتفرم پرطرفداری در سراسر غرب است و بهشدت تحت نظارت نهادهای نظارتی برای قوانین مربوط به کودکان در فضای مجازی. در داخل هم سرویس آپارات و فیلیمو هر دو سرویس جداگانهای برای کودکان دارند. اخیرا خبری مبتنی بر ورود آپارات کیدز یا آپارات کودک به تولیدات اختصاصی شد. در همین تابستان تولیدات جدیدی در صوت و تصویر فراگیر عرضه میشود مثل: زوزو و دوستان، بابی لو، مزرعه شادی، الاغک و بچهزرنگ. عرصه تولیدات کودک و نوجوان را میتوان به سه قسمت تلویزیون، سینما و شبکه نمایش خانگی تقسیم کرد. سهم عمده مخاطبان کودک طبعا برای تلویزیون و شبکه پویا و نهال است. سینما هم مخاطبان خودش را دارد هرچند کمتر از دو عرصه دیگر، اما به نظر میآید بیشترین تأثیرگذاری انیمیشنها به سمت فضای مجازی میرود. جایی در دسترستر، انبوهتر و با امکانات بیشتر برای کودک و والدین. با اینکه تولید انیمیشن داخلی آغازشده اما کنجکاوی در مورد تأخیر بسیار زیاد و حجم کم این تولیدات باقی است. اخیرا یک انیمیشنساز در گفتوگو با خبرگزاری تسنیم در مورد چرایی عدم ورود پلتفرمهای VOD ایرانی به تولید انیمیشن، سخن تکاندهندهای میگوید. بابک نکویی تصریح میکند: « اولا که نمایش خانگی ما اکثر انیمیشنهای خارجی را که میخرد بدون لایسنس است زیرا ما قانون کپیرایت را نپذیرفتهایم و درنتیجه صاحبان بسترهای نمایش خانگی از این فرصت استفاده میکنند. خب این یک امکان است که اگر نبود صاحبان پلتفرمها نمیتوانستند فیلمها و سریالهای خارجی را نمایش دهند و باید برای نمایش هر قسمت از یک سریال دلارهای زیادی را خرج میکردند. این دقیقا جملهای است که به خود من گفتهاند که کلا برای نمایش محصول شما ۲۰ میلیون تومان میدهیم درحالیکه ما دقیقهای ۲۰ میلیون تومان هزینه میکنیم.» نکویی خلأ قانونی را مسبب این وضع میداند و میگوید: «اما نکته مهم این است که در خیلی از کشورهای دیگر قانونی وجود دارد و البته در کشور ما این قانون درخصوص بازیهای رایانهای انجام میشد که درازای پخش و توزیع هر بازی خارجی بخشی از درآمد را صرف حمایت از بازی ایرانی کنید. این قانون در خصوص فیلم و سریالهای خارجی نیز باید وجود داشته باشد که در ازای نمایش و پخش هر فیلم یا سریال خارجی بخشی از درآمد آن صرف حمایت از انیمیشن ایرانی بشود. الان در چین این قانون اجرا میشود. ما نیز باید با این سیاست از انیمیشن ایران حمایت کنیم. باید صریحتر صحبت کرد، انیمیشن در حال حاضر اصلا دغدغه مسئولین فرهنگی ما نیست؛ البته تا حدی وضعیت آن بهتر شده است که این بهتر شدن آن هم بهخاطر کمکهای بخش خصوصی است. اگر بخش خصوصی انیمیشن پیشرفتی کند بهخاطر دغدغه خود اهالی انیمیشن است نه متولیان فرهنگی. با تمام اینکه وضعیت انیمیشنهای ایرانی در سالهای اخیر خیلی بهتر شده مانند فیلشاه که ۸ میلیارد فروش کرده و رزومه خوبی برای سازندگان آن بهوجود آورده است ، مسئولین ما صنعت انیمیشنسازی ایران را به عنوان صنعت جدی قلمداد نمیکنند.»
با ورود جدیتر صوت و تصویر فراگیر به عرصه انیمیشنسازی باید دید که آیا روح تازهای به صنعت انیمیشن و دیگر تولیدات مربوط به کودک و نوجوان در کشور دمیده میشود؟
انیمیشن , جواد شاملو , کودکان , والت دیزنی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.