هر بهار در انتظار نوروز موعود - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 62635
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 26 اسفند 1400 - 6:40 |

هر بهار در انتظار نوروز موعود

بهار بااین‌همه زیبایی‌اش چیزی جز تغییر زاویه خورشید نسبت به زمین نیست. خورشید، قدری بیشتر روی خودش را به زمین می تاباند و جنبش بهار پا می گیرد. از طول شب کاسته می شود و بر طول روز افزوده و زاویه تابش انوار نیز به حالت قائم نزدیک تر می گردد.
هر بهار در انتظار نوروز موعود

جواد شاملو
بهار بااین‌همه زیبایی‌اش چیزی جز تغییر زاویه خورشید نسبت به زمین نیست. خورشید، قدری بیشتر روی خودش را به زمین می تاباند و جنبش بهار پا می گیرد. از طول شب کاسته می شود و بر طول روز افزوده و زاویه تابش انوار نیز به حالت قائم نزدیک تر می گردد. نور قائم خورشید بساطی پهن می کند به نام بهار که فصل رویش نباتات و گیاهان یک سیاره است به اسم زمین؛ اما خورشید خودش هم بهاری می خواهد؛ تمام این میلیاردها کهکشان بهاری می خواهند؛ تمام عوالم دیگر که آن ها نیز مواد و زمان خودشان رادارند بهاری می خواهند و دل های آدم ها بهاری می خواهد. بهاری که بهانه اش نور خورشید قائم است. چند روز دیگر، روز نو می شود اما روزگار هنوز بر همان پاشنه قبل می چرخد. هیچ ظالمی دست از ظلم برنمی‌کشد؛ هیچ مظلومی یاوری نمی یابد؛ بساط بیماری های همه گیر عجیب‌وغریب که معلوم نیست از کجا پیدایشان شده برچیده نمی شود؛ لذت طاعت خدا بر لذت معصیت غالب نمی شود و بازار گناه تعطیل نمی شود؛ نه! روز دوم فروردین سال هزار و چهارصد و یک، هیچ فرقی با روزهای قبلش ندارد. محیط‌زیست زمین به سمت نابودی می رود. بحران گرمایش و بحران آب و بحران آتش سوزی هکتارها هکتار جنگل در تمام کره زمین ادامه دارد. طوفان ها و سیل هایی که خبر از تغییرات زیست محیطی خطرناک می دهند هرسال بیشتر می شوند. آب های جهان هرروز آلوده تر می شوند و تنها چند سال تا رسیدن به خط پایان و نقطه غیرقابل‌بازگشت باقی‌مانده است. رؤیای عدالت؛ این واژه توحیدی بی همتا و این یگانه آرمان، به فراموشی سپرده‌شده است. گسترده ترین مکتب مستقر امروز جهان، عدالت را به آزادی فروخت و آزادی را هم تبدیل به میله هایی نامرئی و منعطف کرد تا انسان زندانی در توهم آزادی خاموش و بی دردسر باشد. بشر با تمام پیشرفت هایش در علم طب، در برابر یک ویروس به عجزی آشکار افتاد؛ بازیچه چهره های مختلف بیماری شد و بارها توسط تغییر رفتار دلقک وار آن تحقیر شد. در روزهایی این کلمات را می نویسم که دوباره خطر یک جنگ جهانی مطرح‌شده است. آن‌هم در قرن بیست و یکم و پس از دو جنگ فاجعه بار در قرن پیشین. این یعنی بشر حتی قدمی به جلو نرفته؛ این یعنی او هنوز با بدوی ترین منطق ممکن زندگی می کند و تمدن جز روکشی بر توحش او نیست. انسان مدرن غربی آن‌همه وقیح است که در این دوران از جنگ هسته ای و استفاده از بمب اتم سخن می گوید؛ غیرانسانی ترین مصنوع انسان در تمام تاریخ. شرق و غرب همچون گذشته دیوانه وار بر سروکله هم می زنند و ثابت می کنند چشم انداز حیات مسالمت آمیز ملل گوناگون در کنار یکدیگر تا چه حد از سکه افتاده است. جنگ امروز شرق و غرب قطعا به جنگ سوم نخواهد انجامید اما نزدیک شدن به این مفهوم نیز سقوط بشر را نمایان می سازد. در عرصه فرهنگ و روابط اجتماعی و انسانی، نوع انسان بر لب پرتگاه راه می رود. در بسیاری از جوامع غربی خانواده نهادی منسوخ شده به شمار می رود. قبح همجنس گرایی باقوت تمام شکسته می شود و فرزندآوری از رواج و ارزش سابق خود دور می شود. وسایل ارتباط‌جمعی و اجتماعی، انسان را تنها و 
بی حوصله کرده است. اینترنت با ایجاد نشئه ای مجازی، زمان و مکان را از انسان مدرن گرفته و او را نه‌تنها از وادی حقیقت، که از واقعیت نیز دور کرده و به عرصه وهم و خیال کشانده است. سرمایه دارانی که بر ارابه های تکنولوژی ارتباطات و اطلاعات سوارند با طرح ایده هایی همچون متاورس ارتباط بشر را با واقعیت هرچه محدودتر می کنند تا جهان واقع به شکل خرابه‌ای متروکه ترسیم و تصور شود. بشر امروز در قرن بیست و یکم چه برگی برای افتخار دارد؟ دوران جنگ های هولناک گذشته یا دوران بیماری های همه گیر یا دوران سرکشی جهالت آلود شهوت؟
وضعیت جهان اسلام نیز هرروز سخت تر می شود. دشمن به‌جایی رسیده که یا باید اسلام را نابود کند و یا باید خود نابود شود؛ پس با تمام قوایش به میدان آمده. رژیم اسرائیل سرخورده از رؤیاهای زائل شده اش در منطقه غرب آسیا، مثل گربه ای شده که در یک زیرزمین گیر افتاده و هرلحظه براثر تنگنا، وحشی تر می شود. آینده برای کشور ما مبهم است؛ کسی نمی‌تواند پیش بینی درستی از روزها و سال های پیش رو داشته باشد و ترسیم یک پیروزی بزرگ بدون یک نصرت عظیم غیبی و الهی، غیرممکن است. ما سرداری بزرگ را ازدست‌داده‌ایم. از ما کسی را کشتند که نماد ملت و میهن و آیین مان بود. این یعنی دشمنی کفر و یهود با ما وارد فاز تازه ای شده و تقابل بزرگ هرلحظه ممکن تر و نزدیک تر می شود.
آنچه امروز در جهان می بینیم؛ یک بن بست همه جانبه است. فرهنگ، سیاست و جامعه هر سه باهم به نقطه پایان نزدیک شده اند و همچنین این بن بست تنها در یک کشور یا سرزمین نیست؛ بلکه در تمام جهان به چشم می خورد. بن بستی همه‌جانبه و فراگیر. این ها را نمی نویسم که بگویم حالا دیگر وقتش است که امام زمان بیاید؛ می خواهم بگویم گول بهار را نباید خورد. این همه نوروز آمدورفت؛ کدام روز نو شد؟ این ناشکری نیست بلکه اقرار با سایه سیاه غیبت ولی خدا است. حرف این است: حالا دیگر وقت آن شده که ما واقعا منتظر باشیم. ما وقات نیستیم که بگوییم کی منجی موعود ظهور خواهد یافت؛ اما در این حد می توانیم وقات باشیم که بگوییم وقت ظهور خورشید انتظار در دل های ما رسیده است. انتظار، سلاح آدم امیدوار است. حدیث مادر شهیدی را شنیده ام که پسرش تنها یک روز از جبهه مرخصی می گیرد تا شب به دیدن مادرش برود. شب دیروقت می رسد؛ دلش نمی آید مادر را بیدار  کند. تا صبح منتظر می نشیند و برای اینکه دیر نرسد، تنها نامه ای می نویسد و می رود و دیگر بازنمی‌گردد. می گویند مادر هنوز شب ها اندکی در خانه را باز می گذارد؛ اگر پسرش آمد، نکند دوباره تا صبح پشت در خانه بنشیند. این انتظار تنها سلاح این مادر است. او پسرش را ازدست‌داده، اما انتظارش را از دست نمی دهد. این انتظار، نشانه عشق اوست؛ تنها مستمسک اوست؛ این انتظار حالا دیگر پسر اوست. این مادر شهید جای پسرش را آن همه خالی می دید و وجود او را آن همه احساس می کرد که شب ها در خانه را برایش باز می گذاشت؛ مهدی فاطمه برای ما چقدر وجود دارد؟ آیت الله جوادی آملی کتابی دارند با عنوان «امام مهدی؛ موجود موعود». ما تنها به وجه موعودیت حضرت دل‌بسته‌ایم و موجودیت او را فراموش کرده ایم. او را کسی می بینیم که قرار است بیاید و نه کسی که هست. این موجودیت است که انتظار می آفریند چون نمی توان در انتظار کسی نشست که نیست. آنچه قصه مادر شهید بالا را غم انگیز می کند نیز همین است که او شهادت پسرش را نمی پذیرفت و او را موجود می دانست. اگر امام ما به‌ظاهر در میانمان نیست؛ جای خالی او که هست. ظهور دو مرحله دارد؛ ظهوری در جان و ظهوری در جهان. ما از زمان و کیفیت دومی بی خبریم؛ اما اولی دست خودمان است. از هر طرف که به جهان امروز نگاه کنی، جز وحشتت نمی افزاید و در این بیابان و این راه بی نهایت، وقت آن رسیده که ما دل را به انتظار گرم‌کنیم. چنانکه امام کاظم علیه السلام فرمودند: «ازجمله فرج ها، انتظار فرج است.» این تنها راهی است که می  توان به دنیای امروز دل بست و آن را دوست داشت. دنیایی که در آن بیش از هر زمان دیگر می توان منتظر ظهور منجی بود.

نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای هر بهار در انتظار نوروز موعود بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.