هراس غرب از اتحاد شرق
مصطفی هدایی
تأملی در اخبار و واکنشها به سفر حجتالاسلام ابراهیم رئیسی به روسیه و دیدار با ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه نشان میدهد که رسانههای غربی و بخشهای فارسی موردحمایت اعراب و غرب به زوایایی از این سفر تاریخی میپردازند که بیشتر برای نگران کردن افکار عمومی از آینده تعاملات است.
کاربران معاند شبکههای اجتماعی بر روی نحوه استقبال از رئیسجمهور کشورمان پرداخته و با مقایسه با دیگر دیدارهای پوتین سعی در القای رویکرد ارباب- رعیتی به روسیه و جمهوری اسلامی ایران دارند و این سفر را بدون دستاورد خاصی ارزیابی میکنند. تمام تلاش رسانهها و کاربران ضد ایرانی استوار بر یکطرفه بودن ملاقاتها و ترسیم آیندهای تاریک و دادن امتیازات بیانتها به روسیه بوده است. یکی از عمده تحلیلهایی که در این زمینه در ارتباط با افزایش روابط راهبردی ایران با چین و روسیه صورت میگیرد، تلاش جمهوری اسلامی برای بقا به هر قیمت است، بهنحویکه حاضرشده منابع ایران را برای بقا خود به حراج بگذارد تا این دوکشور بقای آنها را تضمین کنند! تحلیلی که برآمده از دشمنی کینهتوزانه با جمهوری اسلامی است که در این تحلیل، هیچ نشانی از هوش و تعقل وجود ندارد. نیاز جمهوری اسلامی ایران به بقا از سوی مردم تضمینشده و نیازی به قدرت بیگانگان ندارد. برای این موضوع نیاز به یادداشت دیگر است ولی رابطه حاکمیت و مردم در ایران بهگونهای است که هرزمانی که ملت به تصمیم برای ادامه حکومت یا پایان آن بگیرند، بر اساس آموزههای دینی و قانونی حاکمیت، راه را برای تغییرات بازخواهد کرد و حکومت دینی در ایران بههیچعنوان با زور و تزویر و وابستگی به بیگانه استوار نبوده که بخواهد برای بقا خود دست بهسوی بیگانه دراز کند. متأسفانه نه دشمنان ایران و نه حتی برخی از تحلیلگران داخلی از روابط حاکمیتی و مردمی آگاه نیستند. نگاهی به بیانات رهبران انقلاب اسلامی نشان میدهد که مردمی بودن حکومت رکن اصلی جمهوری اسلامی است و این مردم هستند که سرنوشت نظام جمهوری اسلامی را تعیین میکنند و در این مسیر حاکمیت تمام تلاش خود را میکند تا با حفظ استقلال، حاکمیت ارضی، امنیت و ثبات در کنار زندگی اسلامی – ایرانی ایران را به سمت قلههای پیشرفت و آبادانی پیش ببرد.
چرا نگران عملیاتی شدن راهبرد نگاه به شرق هستند؟
سیاست قدرت در جهان در حال تغییر است. تاریخ به ما ثابت کرده که مؤلفه قدرت هرگز در یک کشور، امپراطوری یا منطقه محدود نیست و در هر دوره تاریخی ما شاهد سقوط قدرت قدیم و ظهور قدرت جدید هستیم. در ۵ قرن گذشته این رویه با مستندات در اختیار ماست. قدرت از اروپای استعمارگر در قرن بیستم به سمت نظام دوقطبی با ابرقدرتی آمریکا و شوروی چرخش پیدا کرد و با سقوط شوروی، نظام سلسله مراتبی
هژمون محور شکل گرفت که مبتنی بر قدرت آمریکا بود. حال در دو دهه گذشته چرخش اصلی در تغییر محور قدرت در جهان در حال انجام است. در آیندهای نهچندان دور که براساس نظریههای موجود دو تا چهار دهه آینده شاهد خواهیم بود، آسیا به قدرت اصلی در جهان تبدیل میشود. چین به قدرت برتر اقتصادی در جهان تبدیلشده و مؤلفههای قدرت آن در حوزه نظامی، فناوری، فرهنگی و سیاسی نیز با شتاب در حال پیشروی است. هند، روسیه، ایران و بخش عمدهای از کشورهای آسیایی در حال پوستاندازی برای جهان جدید هستند. در این شرایط سیاست خارجی کشورها براساس چه مؤلفههایی باید شکل بگیرد؟
جمهوری اسلامی ایران در سالهای اخیر با آزمون سیاستهای مختلف در حوزه خارجی به درجهای از بلوغ رسید که توانست راهبرد جدیدی را در این حوزه تعریف کند.
درک استراتژیک از وقایع جهان و برنامهریزی براساس آن در مدیریت راهبردی حاکمیت جمهوری اسلامی جایگاه ویژهای دارد. سیاست نگاه به شرق دقیقا مبتنی بر این نگاه استراتژیک است. حاکمیت با درک دقیق از آینده تحولات به این نتیجه رسیده که چرخش قدرت در جهان به سمت آسیا، فرصتی را فراهم ساخته که باید از آن علاوه بر قرار گرفتن در جمع کشورهای قدرتمند جهان، ارتباط با قدرتهای نوظهور را بهصورت راهبردی پیش برد.
حال در این گذار تاریخی، ارتباطات گسترده مقامات ایرانی، چینی و روسی هدفمند و قابلفهمتر میشود. دراینبین برخی به شکل ارتباطات میپردازند و به اصل و ماهیت این روابط کاری ندارند و قصد دارند با حاشیهسازی ماهیت را زیر سؤال ببرند. میتوان در یک دستهبندی کلی، تخریب گران و منتقدان روابط با شرق را در دودسته قرارداد. یک دسته که مشخصا از آینده روابط قدرت در جهان مطلع هستند و برای برهم زدن معادلات جدید، دست به هر اقدامی میزنند و دسته دیگر افرادی هستند که از معادلات مطلع نیستند و بیشتر دستاوردهای ملموس حال را درک میکنند. دسته اول با بهکارگیری ابزارهای مختلف ازجمله رسانه و شبکههای اجتماعی، تحریم و تهدید و حتی جنگ تلاش دارند تا حرکت تاریخی تغییرات قدرت را کند یا متوقف کنند. درگیری غرب با چین در تایوان و با روسیه در اوکراین و با ایران در پرونده هستهای و منطقهای دقیقا بر این محور قرار دارد. افراد یا رسانههایی نیز بهعنوان مواجببگیر، در برقراری روابط، قراردادهای راهبردی و طویل مدت و …
تردید و شک ایجاد میکنند تا هزینه پیوندهای استراتژیک در دنیای جدید را برای سیاستمداران بالا ببرند. برای دسته دوم میتوان بهراحتی با تبیین رسانهای و شفافسازی درباره ماهیت روابط و قراردادهای راهبردی، آنها را نسبت به دنیای جدید و لزوم سیاست نگاه به شرق آگاه ساخت. این امر باید در دستور کار رسانهها و صداوسیما قرار بگیرد و بدون هیچ ترس و نگرانی، بخشی از مفاد توافقات برای افکار عمومی تشریح شود.
یکی از مهمترین ائتلافهایی که از سوی نظریهپردازان روابط بینالملل تبیین شده، اتحاد ایران، چین و روسیه است که میتواند به قدرتمندترین بلوک قدرت در جهان تبدیل شود. این بلوک صاحب بزرگترین منابع نفتی، گازی، معدنی، انسانی، نظامی، اقتصادی و فرهنگی و سیاسی خواهد شد و معادلات آینده جهان از زیر نظر این اتحاد خواهد گذشت، دشمنان تمام تلاش خود را به کار گرفتهاند تا مانع از شکلگیری این اتحاد شوند و اقدامات جنگ رسانهای و روانی آنها در رابطه با سفر رئیسی به مسکو دقیقا مبتنی بر همین آینده ترسناک برای خودشان است. آیندهای که یک اتحاد جدید قدرت شکلگرفته و منابع اصلی جهان نیز در اختیارشان است. بعدازآن قدرت غربی نمیتواند برای جهان نسخه بپیچد و قوانین و سازمانهای بینالمللی را براساس منافع غرب تنظیم سازد. بنابراین گامهای ایران بهسوی شرق کاملا حسابشده و مبتنی بر منافع ملی بلندمدت است و بهزودی نیز مواهب آن برای مردم ایران آشکار خواهد شد.
آمریکا , آیت الله رئیسی , ایران و روسیه , مصطفی هدایی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.