قیامت دنیا شروع شد - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 48654
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۱۸ مرداد ۱۴۰۰ - ۲۲:۰۲ |
عزاداری محرم یک آیین یادبود نیست بلکه یک روح زنده است

قیامت دنیا شروع شد

عشق ورزیدن شیوه‌های مختلفی دارد. بوسیدن، در آغوش گرفتن، محبت کلامی، محبت با نگاه حتی... عشق ورزیدن به بیان دقیق‌تر شیوه‌های بی‌شماری دارد. بعضی از شیوه‌های آن اکنون منسوخ شده است؛ مثلا دیگر کمتر عاشقی به معشوق خود نامه می‌نویسد برخی شیوه‌های آن نیز نوظهور است.
قیامت دنیا شروع شد
جواد شاملو
عشق ورزیدن شیوه‌های مختلفی دارد. بوسیدن، در آغوش گرفتن، محبت کلامی، محبت با نگاه حتی… عشق ورزیدن به بیان دقیق‌تر شیوه‌های بی‌شماری دارد. بعضی از شیوه‌های آن اکنون منسوخ شده است؛ مثلا دیگر کمتر عاشقی به معشوق خود نامه می‌نویسد برخی شیوه‌های آن نیز نوظهور است. مثل لایک کردن یک پست که ممکن است بسیار معمولی به نظر برسد برای یک نفر می‌تواند نماد تمام احساسش باشد. عشق ورزیدن گاهی به صورت قهر است. گاهی با داد و بیداد است و گاهی اشکال بسیار عجیب‌تر از این هم به خود می‌گیرد. بالاخره عشق اگر قرار بود روی ریل منطق پیش برود که اصلی‌ترین رقیبش عقل نمی‌شد. در داستانی می‌خواندم زنی برای نگه‌داشتن مرد موردعلاقه‌اش، او را سال‌ها درجایی زندانی کرده بود تا مرد فلک‌زده مرده بود، زن، باز هم جسد او را بیرون نیاورده تا جایی که چیزی جز استخوان از آن باقی نمانده بود و زن همچنان او را محبوس داشته بود.
 نام کتابی که این داستان را نقل می‌کند «لیدی ال» است از رومن گاری، نویسنده پرآوازه فرانسوی. صحبت اینجاست که عشق ورزیدن صورت‌های گوناگونی می‌پذیرد، حتی مردن یکی از این صورت‌هاست. شاید این انتهای عشق ورزیدن باشد. بالاخره آدمیزاد از جان دادن بالاتر که کاری از دستش برنمی‌آید.
اما عشق ورزیدن شیوه دیگری هم دارد که  به نظر من ناب‌ترین و زلال‌ترین و اصیل‌ترین نوع ابراز محبت است. من فکر می‌کنم هیچ ابراز محبتی بالاتر از وقتی نیست که کسی  به دلیل آسیبی که به محبوبش رسیده، گریه می‌کند. غصه‌دار می‌شود از بلایی که به سر دلدارش آمده درحالی‌که ظاهرا آن بلا و مصیبت آسیبی به او نمی‌رساند. عزادار شدن حالت عظیمی است که بر روح آدمی عارض می‌شود، به همین علت آدم‌ها را معمولا چیزی که مربوط به خود آن‌ها باشد عزادار می‌کند. فرض کنید از دست دادن عزیزان که معمولا یکی از همه‌گیرترین مواقع سوگ است. در اینجا هم انسان به خاطر خودش سوگوار می‌شد. به خاطر این‌که کسی را که دوست داشت، «از دست داده». دیگر او را ندارد، حس مالکیت قدرتمندی که در آدم هست، دچار فقدان عظیمی می‌شود و او را سوگوار می‌کند. ممکن است متوفی اصلا مصیبتی را تحمل نکرده باشد. به راحتی و با یک‌نفس جان سپرده باشد، اما اطرافیانش هر کدام به قدر نسبتی که با او داشتند، حس فقدان می‌کنند. حس نداشتن، حس از دست دادن، حس تنها شدن، بی‌پناه شدن… 
اما به‌راستی ما بعد از هزار و چهارصد سال، در صحرای کربلا چه چیزی را از دست می‌دهیم؟ چه فقدانی حس می‌کنیم که از شب اول محرم، حاضر نیستیم نظم پیشین زندگی‌مان را ادامه دهیم و آرام بمانیم؟ سؤالی که همراه یک بغض در گلویم گیر کرده این است که ما دقیقا عزادار چه می‌شویم که به بیان حضرت رسول صلوات الله علیه، همچون مادر جوان‌مرده سوگواری می‌کنیم؟ امام حسین قرن‌ها پیش به شهادت رسیده، ما می‌دانیم جایگاه او و اولاد و خانواده و یارانش چگونه خواهد بود، ما می‌دانیم که انتقام او گرفته خواهد شد، پس این شکستن قلب‌ها چه رازی دارد؟ بسیار خوب! ما پیشوایی داشته‌ایم که به شهادت رسیده، می‌توانیم در مکان دفن او مزار و یادمان باشکوهی برپا کنیم و هر سال یاد او را با انجام مراسم مختلف پاس بداریم تا نشان دهیم که یاد او را فراموش نکرده و راهش را ادامه خواهیم داد؛ اما مگر این است داستان محرم؟ اگر اینگونه بود محرم و صفر عمری چنان دراز و همواره به سمت باشکوه‌تر شدن و اعتلا پیدا نمی‌کرد. محرم یک روح است، یک احساس منحصربه‌فرد، یک حزن کاملا متفاوت با تمام غم‌های این دنیا. حزنی درآمیخته با بهجت، بهجتی که در هیچ فرح و شادی دیگری یافت نمی‌شود. حزنی که منبع خلاقیت و حرکت و نشاط است؛ حزنی گرم، نه غم سرد از جنس آن‌که آدم را به زمین بند می‌کند و توان حرکت را از زانویی‌هایش می‌گیرد. غمی خرم، دل‌نشین، کریم و مصفا. بهجتی درست مثل بهجتی که در بوی اسفند روی آتش نهفته است. عزاداری محرم یک مراسم یادبود نیست، بلکه فراتر است. یک آیین سنتی فرهنگی مختص مذهب تشیع نیست، بلکه فراتر است. تجربه‌ای است به غایت فردی و به غایت جمعی از حزن و سوگی بی‌مانند.  نوروز هر سال تکرار می‌شود چراکه بهار همواره در طبیعت اتفاق می‌افتد. در میان مناسبت‌های مذهبی، ماه رمضان هم حتی هر سال تکرار می‌شود چراکه هر سال در شب قدری اتفاقی رخ می‌دهد؛ اما واقعه کربلا تنها یک‌بار بود در تمام تاریخ، اما هر سال روح آن تکرار می‌شود؛ گویی هر سال آن واقعه رخ می‌دهد. حزن عاشورا حتی پیش از آن رخ دادن واقعه هم وجود داشت. برای بسیاری از پیامبران روضه خوانده‌اند، از حضرت آدم تا ابراهیم و تا زکریا علیهم السلام. نام این اگر معجزه نیست پس چیست؟ به جای معجزه البته واژه بهتری هم وجود دارد؛ شاید بهتر باشد گفت نام این اگر عشق نیست پس چیست؟ 
ما برای شناخت چهره راستین عشق، تابلوی بهتری از محرم سراغ نداریم. چراکه نه تاریخ، نه جغرافیا و نه نژاد و نه زبان مانع از بروز و ظهور آن نمی‌شود. عشقی که تنها و تنها زیبایی و حسن الهی حضرت اباعبدالله که در روز عاشورا و داستان‌های قبل و بعدازآن مجسم شده آن را می‌آفریند. محرم مکانیزیمی زنده و دارای حیات است، خونی است که در رگ‌ها به حرکت درمی‌آید و آغاز شورآفرین آن را که همه در دل حس می‌کنند تاکنون احدی همچون مرحوم محتشم کاشانی در قالب کلمات درنیاورده: باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین؛ 
بی‌ نفخ صور خواسته تا عرش اعظم است… 
نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.