فوتبال و جامعه ایران در آستانه لیگ افتخار - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 59662
  پرینتخانه » مطالب روزنامه, ورزشی, ویژه تاریخ انتشار : ۱۰ بهمن ۱۴۰۰ - ۶:۴۲ |
حضور بانوان در ورزشگاه به‌عنوان تماشاگر همچون حضور آنان به‌عنوان ورزشکار با حفظ موازین و هنجارها امکان‌پذیر و قابل‌تقدیر است

فوتبال و جامعه ایران در آستانه لیگ افتخار

در میان ورزش‌ها، فوتبال ملی‌ترین و حماسی‌ترین است. به قول جورج اورول، یک جنگ است و بهانه‌ای است برای بالا بردن پرچم. ایران نیز در برهه‌ای سخت، آسوده‌ترین صعود خود به جام جهانی را تجربه کرد. حالا ایران هم در کنار 32 کشور، برای یک جام می‌جنگد. جامی که نه‌تنها به دست آوردن آن، بلکه حتی جنگیدن برای آن‌هم قابل افتخار است.
فوتبال و جامعه ایران در آستانه لیگ افتخار

جواد شاملو
در میان ورزش‌ها، فوتبال ملی‌ترین و حماسی‌ترین است. به قول جورج اورول، یک جنگ است و بهانه‌ای است برای بالا بردن پرچم. ایران نیز در برهه‌ای سخت، آسوده‌ترین صعود خود به جام جهانی را تجربه کرد. حالا ایران هم در کنار ۳۲ کشور، برای یک جام می‌جنگد. جامی که نه‌تنها به دست آوردن آن، بلکه حتی جنگیدن برای آن‌هم قابل افتخار است. جامی که به ملت‌ها غرور و اعتمادبه‌نفس می‌بخشد. ناسیونالیسم، ملی‌گرایی و ملت‌دوستی، هنوز و شاید تا همیشه، خونی است در رگ‌های جام جهانی فوتبال. جام جهانی جایی است که فوتبال از درجه نخست اهمیت می‌افتد و ملت است که در وهله اول اهمیت دارد. حس وطن‌دوستی، قدرت و اصالت خودش را در نهاد آدم‌ها، در این جام نشان می‌دهد. آنجا که مکزیکوسیتی، پایتخت مکزیک، بعد از گل به آلمان در جام ۲۰۱۸، زلزله ثبت می‌کند! نه. این دیگر عشق به فوتبال نیست. عشقی است فطری به خاک و به هر آن چیزی که وطن می‌نامیمش. حالا پرچم ایران هم در کارزار جهانی برای کوبیده شدن بر یک قله خواهد جنگید. آری. این داستان جام جهانی فوتبال است. توپ و جام و دروازه بهانه است و آنچه در کنه این ماجرا رخ می‌دهد، عبارت از پرچم‌ها و ملت‌ها و قله‌ها است. حالا دوباره نصف جان شدن‌ها قبل از شروع بازی‌ها را می‌چشیم. حالا دوباره بعد از برد از خوشحالی می‌دویم و بعد از باخت از خوشحالی می‌گرییم و به جمله‌ای تکراری اما هنوز تسکین‌بخش دل‌خوش می‌کنیم: «چیزی از ارزش‌هایمان کم نشد.» حالا دوباره اگر پنالتی شود، چشممان را می‌بندیم یا به اتاقی می‌رویم و اگر پنالتی علیه ما گرفته‌شده باشد و دروازه‌بان ما هم کسی چون بیرانوند باشد و توپ کریس را بگیرد، تصویر دروازه‌بان را در صفحه تلویزیون می‌بوسیم. کاری که من‌بعد از آنکه بیرانوند توپ رونالدو را در آغوش گرفت، کردم. حالا دوباره، برای ۹۰ دقیقه همه‌چیز را فراموش می‌کنیم. گرفتاری‌ها را، مریضی‌ها را و غم‌ها را. حالا دوباره طی۹۰ دقیقه ترس و امید، می‌فهمیم زندگی تمام نشده؛ نه بعد از بردها و نه بعد از باخت‌ها. رفتیم به جام جهانی. با رؤیاهایی بزرگ‌تر. با رؤیای اینکه همان‌طور که رکورد سریع‌ترین صعود را شکستیم، رکورد صعود به مرحله بعدی جام را هم بشکنیم تا کاملا باور کنیم فوتبالمان وارد مرحله تازه‌ای شده. با رؤیای اینکه سال دیگر کرونا تبدیل‌شده باشد به یک خاطره و به یک برهه تاریخی به پایان رسیده که جمع‌های شلوغ فامیلی و دوستی جلوی تلویزیون‌های خانه‌ها، نشانه آن پایان باشد. با رؤیای اینکه سال آینده، لبخند روی صورت کسی، از گلی که پسرهایمان می‌زنند، کم‌رمق نباشد. لبخندی که رمق و جانش را کوه مشکلات و دغدغه‌های معیشت گرفته باشد. حالا در آینده علاوه بر ترس و ابهام، یک امید هم سراغ داریم. امیدی رخدادی که مطمئنیم اتفاق می‌افتد و هیچ‌کس نمی‌تواند آن را از ما بگیرد. یک جام جهانی با کلی جای خالی آدم‌های ازدست‌رفته اما شاید نویدبخش روزگاری نو. 
در بازی روز پنج‌شنبه ایران و عراق، بالاخره پای بانوان هم به ورزشگاه آزادی باز شد. این خبر خوشحال‌کننده‌ای است؛ اما شاید نتوان آن را یک آزادی و یک پیروزی به‌حساب آورد. در ورزشگاه قرار نیست اتفاق خاصی بیفتد. جایی است که در آن می‌نشینند و مسابقه فوتبال را تماشا می‌کنند. کاری که در هر جای دیگری هم می‌تواند صورت بگیرد. شاخصه ورزشگاه، اتمسفر شورانگیز آن است که باعث بروز طرفداری و حمایت از تیم‌ها، بیش از هرجا و هر زمان دیگری می‌شود. سکوهای تماشاگران، کانون هیجان و احساس است. همچون آهنگ پس‌زمینه، به آواز خواننده که در آنجا همان بازی بازیکنان در زمین باشد پاسخ می‌دهد و آن را کامل می‌کند. از همین جهت است که وقتی یک بازی تماشاگری ندارد، حس می‌کنیم کل آن بازی چیزی کم دارد. اما امکان خاصی به‌حساب نمی‌آید و نماد آزادی زن، خاصه زن مسلمان، این نیست که می‌تواند برای تماشای فوتبال به ورزشگاه برود یا نه. آزادی زن، به این است که در جامعه امنیت داشته باشد و نگاهی که به او می‌شود، معطوف به زیبایی و جذابیت خدادادی‌اش نباشد. آزادی‌ای که اکنون در هیچ‌کجای جهان یافت نمی‌شود و بالعکس آنچه   خصوصا در غرب می‌بینیم، کماکان اسارت زن است. بااین‌همه اگر بشود با مدیریت صحیح و دقت کامل، زمینه را برای حضور بانوان نیز فراهم کرد، چراکه نه؟ اگر زن مسلمان ایرانی می‌تواند ورزشکار باشد و در عرصه جهانی باحجاب کامل ظاهرشده و افتخار بیافریند و توسط نظام نیز تشویق شود، چرا نمی‌تواند در ورزشگاه حضور یابد؟ ما زنی را که با حفظ موازین و هویت دینی و ملی خود، در عرصه‌های گوناگون جهانی ظاهر می‌شود بزرگ می‌داریم، پس نباید از برقراری امکان حضور زنان در ورزشگاه عاجز باشیم. این کار بی‌شک باید با دقت، حساسیت و غیرت دینی انجام بگیرد. البته حساسیت و غیرتی که تاکنون در دستگاه حاکمیت وجود داشت و باعث عدم رسیدن به یک تصمیم نهایی برای حضور بانوان در ورزشگاه می‌شد نیز قابل‌تقدیر است. اما این حساسیت با مدیریت مسئولانه و دقیق، می‌تواند از بروز مسائل بی‌جا و غیرضرور و همچنین سوءاستفاده دشمن و ایجاد اهرم فشار برای او، جلوگیری کند. این را ازاین‌جهت که برخی حساسیت و غیرت حاکمیت را، به دیکتاتوری یا بی‌عقلی منتسب می‌کنند. حال‌آنکه این مسئولیتی پدرانه برای فرهنگ و اعتقاد جامعه است و قابل‌تقدیر. مهم آن است که حساسیت‌ها صرفا در لایه نهی و منع نماند که راحت‌ترین راه‌حل است؛ بلکه به حیطه تدبیر و ابتکار وارد شود. همان‌گونه که باید از سکولاریزه شدن جامعه و حذف دین و نشانه‌های آن از عرصه اجتماع جلوگیری به عمل آورد، باید از مسئله‌سازی بی‌مورد برای جامعه نیز پرهیز کرد. معلوم بود دستی پنهان در تلاش بود  از منع حضور بانوان در ورزشگاه، یک مسئله ضدحاکیتی و هنجارستیزانه بسازد. این برای فیفا، که همچون دیگر سازمان‌های بین‌المللی گوش‌به‌فرمان نظام جهانی سلطه داشته و یکی از اهرم‌های آن به شمار می‌رود، دستاویزی شده بود تا فوتبال ما، یکی از دل‌خوشی‌های مردم ایران را به چالش و مانع مواجه سازد. از سوی دیگر جریانی که به دنبال عادی‌سازی و تغییر ظاهر جامعه ایرانی و  از بین بردن حساسیت‌های دینی است، به وقایعی از این جنس نظر دارد. دشمن می‌خواهد از یک‌سو با مسئله‌سازی‌های غیرواقع بر سر اتفاقاتی همچون دوچرخه‌سواری بانوان یا حضور آنان در ورزشگاه، به گسل‌ها و شکاف‌های جامعه بیفزاید و فاصله مردم با حکومت را بیشتر کند و از سوی دیگر، با مجبور کردن حکومت به عقب‌نشینی زیر بار مسائل گوناگون، هم راه را برای عقب‌نشینی‌های بعدی باز کند و هم زیر سایه عدم مدیریت صحیح، جامعه ایران را سکولاریزه کند. به این معنا که دین را از جلوی چشم جامعه حذف کرده و آن را به سطح فردی محدود کند. این برای دشمن یک بازی دو سر برد خواهد بود. هم شکاف اجتماعی را زیاد کرده و هم جامعه را از صبغه یا رنگ و بوی دینی تهی ساخته است. اینجا ما باید با هوشمندی، از طرفی جلوی مسئله‌سازی‌های بی‌جا را بگیریم و از طرف دیگر با مدیریت صحیح، از مواضع و موازین خود عقب ننشینیم. کما اینکه حضور بانوان در ورزشگاه در بازی ایران و عراق، به‌هیچ‌عنوان یک عقب‌نشینی نبود. این تصمیمی بود که خیلی پیش‌ازاین هم می‌توانست گرفته شود. برای مسائل دیگر نیز می‌توان از این الگو بهره برد. 
ایران قوی، رؤیایی است که تنها با جامعه‌ای بدون شکاف و گسل و تک‌قله امکان‌پذیر است. افزایش همبستگی اجتماعی و کاهش مسائل و چالش‌ها، شرط اول قدم رسیدن به ایران قوی است و ایران قوی، بهترین ترجمه تمدنی برای واژه توسعه است.

نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.