فردوسی؛ سیمرغ ادب فارسی
جواد شاملو
در زمان قدیم میان مردم داستانهایی رواج داشت که جایی ثبت و ضبط نشده بود. قصههایی که مردم نسل به نسل طی سالیان برای هم تعریف میکردند؛ گاهی پدر برای پسر قصه میگفت و گاهی نقال در میدانگاه و بازار و قهوهخانه، مردم را با آن سرگرم میکرد. قصهگویی در آن دوران هم ابزار آموزش بود و هم اسباب سرگرمی. مردم به کودکانشان از طریق قصه آداب و فرهنگ میآموختند و اوقات فراغت خود را نیز با آن پر میکردند. این قصههای کهن تنها در میان مردم بود. یعنی اگر روزی مردم تصمیم میگرفتند دیگر برای هم قصه نگویند؛ این داستانها نیز از میان میرفت. داستانهایی که مشتمل بر حکایت پادشاهان قدیم، روزگاران نخستین و قهرمانان بزرگ گذشته بود. تا اینکه ضرورت تدوین این داستانها احساس و یک شاهنامه منثور گرد آورده شد. سپس نظم شاهنامه به جوانی خوشقریحه به نام ابومنصور دقیقی سپرده میشوداما دقیقی پیش از آنکه کار نظم شاهنامه را جلو ببرد به دست غلامش به قتل میرسد و به این ترتیب فردوسی برای نظم شاهنامه پیشقدم میشود و چون تجربه تلخ قتل دقیقی را در ذهن دارد، به آشنایی میسپرد که در صورت مرگش او کار را ادامه دهد.
قرار بود شاهنامه تنها اثری برای حفظ داستانهای کهن باشد؛ قرار نبود اینچنین به هویت یک ملت تبدیل گردد. این خصلت آدمهای بزرگ است که از بهانههای کوچک، کارهای بزرگ خلق میکنند. فردوسی تنها یک نقال یا شاعری معمولی نیست که بخواهد برای مردم قصه بگوید یا داستانهایی را مکتوب کند. او در درجه اول شخصیتی حکیم؛ دانشمند و دینشناس است. در درجه دوم شاعری بسیار قدرتمند است که اگر هم بنا نبود شاهنامه را بسراید؛ قطعا و یقینا نامش در تاریخ ادبیات ما به بلندی یاد میشد. حتی شاید بتوان گفت قوت شاعری ابوالقاسم تا حدی فدای کار شاهنامه شد. از این جهت که شاهنامه محدود به تنها یک قالب شعری و یک وزن عروضی است و در محتوا هم محدود به یک سری داستان؛ داستانهایی بعضا عوامانه که حکیمی چون فردوسی هم تنها تا حدی زمینه دخل و تصرف در آنها را دارد. هیچ شاعر دیگری سراغ نداریم که زندگی خود را
بدین سان وقف یک حوزه کند؛ بلکه شعرا در حوزههای مختلفِ سخن میتازند. فردوسی با ملات این قصههای عوامانه یک داستان حکیمانه ساخت. حکمتی برپایه عقل و معارف دینی. این حکمت از دیباچه کتاب عیان و نمایان است. اغلب دیباچههای ادبیات فارسی، با ستایش خداوند آغاز میشود و سپس به ستایش پیامبر خدا صلوات الله علیه و سپس شاهان معاصر آن شاعر میپردازد. اما فردوسی در دیباچه شاهنامه پس از ستایش خدا به ستایش عقل و خرد میرسد. پس از ستایش خرد، به مقتضای تاریخی بودن شاهنامه، تاریخ مختصری از آفرینش عالم بیان میشود و سپس به ابیاتی بر میخوریم که در نسخهها عنوان «گفتار اندر ستایش پیغامبر» را به خود پذیرفته. اما تنها یک بیتش مستقلا در باب رسول اکرم است و باقی بیتهای این قسمت، در وصف و نعت حضرت امیر سراییده شده. چرا فردوسی بیش از مدح رسولالله به مدح امیرالمؤمنین میپردازد؟
فردوسی در هنگام سراییدن دیباچه کتاب، همچون پادشاهی است که دارد حدود و ثغور و مرزهای سرزمینش را مشخص میکند. او در این دیباچه دارد هویت خود و کتاب خود را ترسیم میکند و برای ترسیم این هویت، تنها مدح پیامبر کافی نیست. شاعر میداند آنچه راه حق را مشخص میکند، نام مبارک علی است و اوست که قسیم حق و باطل و بهشت و دوزخ است. از این رو میبینیم که تمام حرف فردوسی در فصل ستایش نبی اکرم این است که اگر میخواهی رستگار شوی، باید به دین عمل کنی و عمل به دین یعنی باید ببینی پیامبرت چه گفته و پیامبر هم گفته اطاعت از علی!
به گفتار پیغمبرت راه جوی
دل از تیرگیها بدین آب شوی
چه گفت آن خداوند تنزیل و وحی
خداوند امر و خداوند نهی
که من شارستانم علیام در است
درست این سخن گفت پیغمبر است
گواهی دهم کین سخن رای اوست
تو گویی دو گوشم پر آوای اوست
حکیم این جهان را چو دریا نهاد
برانگیخته موج ازو تندباد
چو هفتاد کشتی برو ساخته
همه بادبانها برافراخته
یکی پهن کشتی به سان عروس
بیاراسته همچو چشم خروس
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و صی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و وصی گیر جای
گرت زین بد آید گناه من است
چنین است و این دین و راه من است
برین زادم و هم برین بگذرم
چونان دان که خاک پی حیدرم
نگر تا به بازی نداری جهان!
نبرگردی از نیکپیهمرهان!
در این ابیات آنچه به چشم میآید این است که فردوسی تنها عقاید خود را با ابراز ارادت بیان نمیکند بلکه دارد مرزهای هویتی و اعتقادی اثر را میسازد. ما تنها با مدح حضرت مولا طرف نیستیم؛ بلکه فردوسی دارد برای ضرورت و وجوب اطاعت از امیرالمومنین استدلال میآورد! در لحن این ابیات هم پافشاری خاصی به چشم میخورد. گویی فردوسی دارد با شخصی فرضی، جدلی داغ رقم میزند. «گواهی دهم کاین سخن رای اوست؛ تو گویی دو گوشم پر آوای اوست». یا جلوتر میگوید: «گرت زین بد آید گناه من است؛ چنین است و این دین راه من اسست.» هرکه هرچه میخواهد بگوید، من اینم! فردوسی در این ابیات دعوا دارد انگار. حتی در بیت آخری که اینجا ذکر کردیم؛ فردوسی مشفقانه به مخاطبش انذار میدهد که حواست باشد با رو برگرداندن از راه امیرالمومنین؛ دنیا و آخرت خودت را نبازی! او تنها ابیاتی محبتآمیز خطاب به بزرگان دین نمیگوید؛ با کمی تأمل درمییابیم داستان دیگری در کار است. او دارد سنگ علی علیهالسلام را به سینه میزند؛ آن هم در روزگاری که جریان متعصبی از اهل سنت بر ایران با قدرت حکومت میکنند. دیباچه شاهنامه در این قسمت بیش از هر چیز به یک جدال میماند و این یعنی فردوسی دارد خط قرمزهای هویتی خود و اثرش را به رخ مخاطب میکشاند. دیباچه شاهنامه نقشهای است از کل کتاب. نخست با خدا آغاز میکند و چندبار تأکید میکند که خدا را نمیتوان با عقل و خرد انسانی شناخت. تنها میتوان به او ایمان داشت و او را پرستید. پس خط قرمز نخست، فراتر از عقل و وهم و گمان بودن خداوند است. خط قرمز دوم، خردگرایی و صدارت عقل بر تمام امور انسانی است. خط قرمز دیگر تشیع و ولایت حضرت حیدر است و خط قرمز چهارم که در دیباچه به آن اشاره نمیشود اما در سرتاسر کتاب شاهنامه همچون خورشید میدرخشد؛ جغرافیا و فرهنگ ایران است. فردوسی بر سر ایران هم با کسی شوخی ندارد؛ شاید مهمترین گواه این مدعا عدم استفاده ابوالقاسم از لغات بیگانه تا حد ممکن باشد. دوران غزنویان، دوران هجوم الفاظ و اشعار و اصطلاحات عربی به شعر و خصوصا نثر فارسی است. اما گویی خصیصه روحی ابوالقاسم، سپر گرفتن جلوی جریانهای نادرست غالب است. در عصر مُرسَل که الفاظ و امثال عرب به پهنه ادب فارسی هجوم میآورند؛ فردوسی درهای شاهنامه را به روی زبان عرب میبندد تا از زبان فارسی تا همیشه تاریخ صیانت کرده باشد. در دوران غلبه اهل سنت؛ چنان از امیرالمومنین دم میزند که نتوان در تشیع او شکی به دل راه داد؛ فردوسی اینجا هم بر خلاف جریان رودخانه جامعه حرکت میکند و نه تنها محبت که ولایت مولارا جار میزند. حتی دم زدن از عقل و خرد نیز در جامعهای که از خردورزی به دلایل گوناگون فاصله گرفته، به نوعی حرکت بر خلاف جریانهای غلط اجتماعی است.
با عنایت به این واقعیات است که چهره حکیم طوس، از یک شاعر حماسهسرا، به چهرهای جریانساز و دغدغهمند تغییر پیدا میکند. چهرهای ملی و دینی که مطلقا در تمام چهرههای ادب فارسی مانندی ندارد. ایران در شاهنامه، تنها نام یک سرزمین نیست. بلکه نام واحدی متعین و دارای هویت سیاسی و اجتماعی است و مردم ایران نیز یک ملت منسجم و با هویت تصویر میشوند. هویت که گمشده عصر ما است، شاخصه نمایان کتاب فردوسی است. شاهنامه سرتاسر تلاش برای ساخت یک هویت جامع ملی است.
اگر رودکی را کیومرث شعر فارسی بدانیم، یعنی کسی که جریان شعر فارسی را به راه انداخت و پدر و نخستین چهره مهم آن شد، فردوسی را باید جمشید ملک سخن فارسی دانست. فردوسی کسی بود که به شعر فارسی پر و بال داد. توصیف آن را غنا بخشید و با آن اثری تمدنی خلق کرد. درست مثل جمشید که پادشاهی ایران را تبدیل به یک تمدن کرد. فردوسی اما بر خلاف جمشید هرگز به خود غره نشد و در سرتاسر کتابش ذکر خداوند را از خاطر نبرد. فردوسی فریدون شعر فارسی است؛ شاهنشه فرخ و قدرتمندی که تمام سلاطین بعدی شعر فارسی بر سر سفره اویند و او بر ضحاک زبانهای بیگانه و مهاجم پیروز است. فردوسی رستم شعر فارسی است؛ زبان قدرتمند و پهلوانی باشکوه و تنومند دارد؛ زبانی که در استواری و استحکام در سرتاسر ادب فارسی بینظیر است. فردوسی سیمرغ شعر فارسی است. شعر، زبان و فرهنگ فارسی. سیمرغی که با پر لطیف شعر خود، دردهای این فرهنگ را شفا میبخشد.
اصلی ترین شاه شاهنامه آقاابوالقاسم، نه کیومرث و جمشید و فریدون، نه گشتاسپ و گرشاسپ و دیگران است، اصلی ترین شاه شاهنامه خود زبان فارسی است! که هر شعری پیش از هر چیز، در مدح زبانی است که به آن سروده شده. اگر می خواهیم یک زبان را بشناسیم باید شعری به آن زبان بخوانیم یا در قالب آهنگی به آن گوش کنیم، تازه آن وقت است که زیبایی آن زبان را درک خواهیم کرد. شاه بعدی شاهنامه نیز خود فردوسی است که سرقفلی زبان فارسی به دست اوست. شاهنامه هم جلوه گاه نابی از شعر است هم از داستان و هم از حکمت و فتح همزمان این سه قله پیداست که چه شخصیت با عظمتی می طلبد. شاهنامه به مثابه بانکی است از کلمات فارسی که غنای این زبان را تا همیشه تضمین می کند. این خاصیت نظم است که کلمات را گویی در زمینی مستحکم و غیرقابل خرابی یا به تاراج رفتن می کارد و تثبیت می نماید. کلمات در یک اثر منظوم، قابل جابه جایی نیستند، قابل ترجمه و کم و کاست نیستند و تا ابد همانگونه که سروده شده اند می مانند.
جواد شاملو , فردوسی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.