ضرورت حفاظت از زاگرس در پیشبرد طرح‌های توسعه - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 96090
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 16 دی 1402 - 6:23 |
نقدی بر گزارش ارزیابی زیست محیطی سد لیرو

ضرورت حفاظت از زاگرس در پیشبرد طرح‌های توسعه

منطقه زاگرس در تقسیم‌بندی زیست‌بوم‌های آب شیرین در منطقه دجله و فرات فوقانی قرار‌گرفته است. این ناحیه بخش‌های مختلفی از کشور‌های ترکیه، سوریه و عراق را در برگرفته و در ایران تا قسمتی از فلات مرکزی وخلیج فارس امتداد پیدا می‌کند. در سایت زیست‌بوم‌های آب شیرین جهان، به ویژگی‌های شاخص آبی منطقه ازجمله چشمه‌های زاگرس، تالاب‌ها و قنات اشاره شده است.
ضرورت حفاظت از زاگرس در پیشبرد طرح‌های توسعه

رضوان السادات شریف نیا
کارشناس آب و کنشگر محیط زیست

منطقه زاگرس در تقسیم‌بندی زیست‌بوم‌های آب شیرین در منطقه دجله و فرات فوقانی قرار‌گرفته است. این ناحیه بخش‌های مختلفی از کشور‌های ترکیه، سوریه و عراق را در برگرفته و در ایران تا قسمتی از فلات مرکزی وخلیج فارس امتداد پیدا می‌کند. در سایت زیست‌بوم‌های آب شیرین جهان، به ویژگی‌های شاخص آبی منطقه ازجمله چشمه‌های زاگرس، تالاب‌ها و قنات اشاره شده است. نکته مهم اینجاست که یک سوم گونه‌های موجود در این منطقه اندمیک هستند. به این معنی که فقط در همین محدوده از جهان یافت می‌شوند و در جای دیگری از دنیا زیست ندارند. چه غنای ژنتیکی عجیب و منحصر‌به‌فردی! البته تعدادی از این‌گونه‌ها در فهرست قرمز «آی‌یوسی‌ان» قرار دارند که نشان می‌دهند در تهدید جدی یا در معرض انقراض هستند. تهدید‌ها عبارتند از گسترش کشاورزی (عمدتا دیم)، خشکسالی و کمبود بارش و البته سدسازی که جریان‌های آب شیرین را دستکاری می‌کند. سدسازی‌ها در این منطقه مختص ایران نیست و ترکیه در این صنعت کارنامه درخشان‌تری دارد. 
منطقه دجله و فرات فوقانی از نظر اهمیت تاریخی، شکوفایی تمدن و شکوه عصر کشاورزی را به خود دیده، دوره درخشش و زوال ایلامیان و آشوری‌ها را نظاره‌گر بوده است. ماد‌ها و بسیاری دیگر از قدرت‌ها آمدند و رفتند و هرکدام بین سنگ‌ها یادگاری از خود برجای گذاشتند (نمونه‌ای از این میراث جهانی که هنوز کاوش نشده در مخزن سد خرسان ٣ غرق خواهد شد). البته مردمان کوچ رو هنوز بخشی از میراث کهن این سرزمین را زنده نگه داشته‌اند. درحالی که منظر فرهنگی بومیان روستای خینالیق و ایلراه «کوچ یولو»، در کشور آذربایجان به‌عنوان یک میراث جهانی در یونسکو ثبت شده، ایلراه‌های ایران نظیر دزپارت، خداآفرین و زرده متار که هنوز هم در استان چهارمحال و بختیاری مورد استفاده عشایر هستند مغفول مانده‌اند. مسیر‌هایی که در بخش کوهستانی به شکل پلکانی تراشیده شده و منظر آن در کوه‌ها و دره‌ها بسیار شگفت‌انگیز است. به طوری که گویی بُعد زمان در آن خمیده می‌شود و آدمی را با خود به دوره‌های باستان می‌برد. مجالی نیست که از میراث نا‌ملموس کوچ و تنوع فرهنگی و قومی منطقه بگوییم. اما به لحاظ اهمیت مذهب شیعه هم ایلراه محل گذر شیعیان و یاران امام رضا (ع) بوده که برای فرار از سربازان حکومت عباسی از این مسیر‌های پلکانی دزپارت استفاده می‌کردند.
اهمیت تنوع زیستی و جغرافیای آن به قدری است که در دهه‌های گذشته توانسته نظر نهاد‌های بین‌المللی را به خود جلب کند. طرح حفاظت از تنوع زیستی زاگرس مرکزی با حمایت دفتر عمران سازمان ملل متحد در دهه گذشته در ٤ استان اجرایی شد و منجر به استخراج یک برنامه مدیریتی شد که البته به اجرا در نیامد و همین‌طور دولت ژاپن آموزش‌ها و کمک‌های مالی‌ای را به زاگرس اختصاص داد. با وجود همه پتانسیل‌های زیستی، فرهنگی و جغرافیایی زاگرس، تخریب‌های گسترده‌ای به بهانه توسعه در این منطقه اتفاق می‌افتد. از اکتشاف گاز و جاده کشی تا ساخت سد برای برق و معادنی که تن زاگرس را رنجیده کرده است. آفات، چرای بی‌رویه دام و ذغالگیری از انواع معیشت‌هایی است که جای‌جای این خطه را زخم ‌زده است. 

 ارزیابی اثرات محیط‌زیستی، لباسی بر کژی‌های طرح‌های توسعه 
ارزیابی اثرات محیط‌زیستی چندین دهه در ایران قدمت دارد، اما متأسفانه مسیر خود را گم کرده و این‌روز‌ها به ابزاری برای توجیه پروژه‌های عمرانی با وسعت تخریب بالا تبدیل شده است. ابزار ارزیابی به تصمیم‌گیران این انتخاب را می‌دهد که چندین گزینه را باهم مقایسه کنند. همچنین در ارزیابی محیط‌زیستی، مشارکت عموم مردم، (جامعه محلی) نقش مهمی ایفا می‌کند. گزارش‌های ارزیابی در ایران نه‌تنها از دید عموم مخفی است بلکه اجازه دسترسی کارشناسان هم به‌شدت محدود است. در این گزارش‌ها انبوهی از استدلال‌های ضعیف و راهکار‌های غیرقابل اجرا به چشم می‌خورد که مورد قضاوت قرار نمی‌گیرد. گزارش‌های ارزیابی محیط‌زیستی همراه با مطالعات اقتصادی هرگز به گزینه انجام نشدن یا عدم سوددهی نمی‌انجامد. گزینه‌های جایگزین صرفا یک یا دو موقعیت مکانی هستند و در عمل سازمان محیط‌زیست هم مقاومت چندانی در تأیید گزارش‌ها انجام نمی‌دهد و بالاخره در چند رفت‌و‌آمد و اصلاحیه، طرح را تأیید می‌نماید.
در ادامه به جزئیات ارزیابی اثرات محیط‌زیستی سد لیرو در مرز دو استان لرستان و چهارمحال و بختیاری (مرز ییلاق و قشلاق ایل بختیاری) در مجاورت پناهگاه حیات وحش شیرستان می‌پردازیم. 

 سد لیرو با هدف تأمین برق (جایگزین سد دز)
در گزارش ارزیابی اثرات محیط‌زیستی سد لیرو ذکر شده که «با توجه به نیاز توسعه تولید انرژی برق در کشور به دلیل افزایش تقاضا، در دهه اخیر طرح‌های توسعه تولید انرژی برق آبی در رودخانه دز به‌صورت جدی پیگیری شده است.» اما این سؤال بنیادی پاسخ داده نمی‌شود که گزینه‌های جایگزین برای انرژی‌های تجدید‌پذیر با هزینه اکوسیستمی پایین‌تر هم وجود داشته یا بررسی شده است؟ متأسفانه مستنداتی درباره این بررسی در دسترس نیست که استدلال درستی برای ضرورت اجرای طرح بیان شده باشد. گزارش ارزیابی اثرات محیط‌زیستی با پذیرش این پیش‌فرض که طرح بایستی انجام پذیرد آغاز می‌شود و در ادامه همه محتوا برای تقویت این پیش‌فرض است. همینطور در مورد دلایل ضرورت اجرای طرح، اشاره شده که مخزن سد دز در حال پر شدن و رسیدن رسوب به سطح توربین‌ها هست، بنابراین سد لیرو می‌تواند بخشی از سهم تولید برق دز را جبران کند. مشخص نیست که چرا باید همان الگوی شکست خورده سدسازی در این حوضه آبی نیز در سرشاخه‌ها تکرار شود! همچنین اشاره‌ای به محاسبات پیش‌بینی طول عمر مفید سد و هزینه فایده آن وجود ندارد. گفته شده: «با احداث سد‌های مخزنی رودبار، لیرو، زالکی و بختیاری بر روی رودخانه زالکی محدوده این‌رودخانه به طول ١٩٤ کیلومتر به یک مخزن سراسری تبدیل خواهد شد.» عجیب است که در گزارش ارزیابی اثرات محیط‌زیستی با چنین عبارتی مواجه شویم که وجه زیست‌محیطی رودخانه را نادیده گرفته است و به دید مخزن به آن نگریسته است. چه فضیلتی در مخزن سراسری وجود دارد؟

این سد با هدف تولید برق ساخته خواهد شد و به کرات در گزارش ذکر شده که تخصیصی به آن تعلق نخواهد گرفت. با‌این‌وجود به‌ناگاه در بخشی از گزارش به این عبارت برمی خوریم که «آب موجود در سد به هنگام خشکسالی در محدوده مطالعاتی به‌عنوان اثر مثبت پیش‌بینی می‌گردد.» اما بیان نمی‌کند که مقدار آب جدیدی خلق نشده و این آب در‌واقع سهم پایین دست است. از دیگر فضیلت‌های شگفت‌آور عنوان شده برای مخزن سد، مقایسه آن با ظرفیت نگهداشت خاک جنگل زاگرس برای آب است که مصداق قیاس نامتناسب (مع الفارق) است. 
در گزارش اشاره شده که وجود جریان دائمی و بیش از مقدار نیاز محیط‌زیستی باعث شده که سد اثرات کمی به لحاظ زیستی در پایین دست داشته باشد. این مدعا هم با نگاه زیست‌بومی به رودخانه در تضاد بوده و آشکارا خواسته تا لباس زیبا به تن پروژه بپوشاند. زیست‌بوم یا اکوسیستم رودخانه‌ها مبتنی بر نوسانات فصلی آب سازگاری پیدا کرده و دستکاری رژیم جریان رودخانه زادآوری و زیست بسیاری از گونه‌های زیست‌بوم را تهدید می‌کند. در تأمین نیاز محیط‌زیستی فقط موضوع کمیت (حجم) آب مهم نیست، بلکه تواتر، زمانبندی، تناسب جریان آب با دوره برگشت‌های مختلف هم بایستی لحاظ شود. همچنین نقشه‌های موجود در گزارش حاکی از عبور تمامی جریان آب از نیروگاه و توربین هاست. مسیر مجزایی برای عبور جریان زیست‌محیطی وجود ندارد. بنابراین بسیاری از گونه‌های آبزی در عبور از توربین از بین می‌روند. در جای دیگر از گزارش در بحث مزیت‌های اجرای طرح گفته شده «احداث سد و ایجاد دریاچه سد در بلندمدت باعث جذب پرندگان آبزی و کنار آبزی بیشتری در این منطقه خواهد شد.» باتوجه به عمق آب، شیب دیواره‌ها، دمای آب وخاصیت فرسایش‌پذیری خاک که این مطالعه در نظر گرفته، به نظر نمی‌رسد که جذب پرندگان و کنار آبزی قابل توجه باشد. هرکجا که آب جمع شده باشد لزوما برای زیست پرندگان آبزی و کنار آبزی مناسب نیست. مناسب‌ترین بستر همان زیستگاه طبیعی منطقه است. از لحاظ تغییرات منظر و گردشگری هم در گزارش به نفع ایجاد سد اغراق شده است. در این گزارش منظر دست ساز مخزن بر دره و پوشش گیاهی که به طور طبیعی صد‌ها هزارسال برای تشکیل و سازگاری اجزا آن باهم زمان گذشته ارجح دانسته شده. این مطالعه شیب تند دره را علت نامناسب آن برای گردشگری دانسته است. بی‌شک اگر چنین دیدگاهی بر ژرف دره گرند کانیون در آمریکا حاکم بود، آن منظر شگفت‌انگیز و جاذبه گردشگری را که اکنون به‌عنوان پارک ملی ثبت شده، به مخزن سراسری تبدیل می‌کرد. در اینجا خوانندگان را دعوت می‌کنم تا دوباره به آغاز همین نوشته بازگردند و ارزش‌های اکولوژیکی و فرهنگی زاگرس را مجدد مرور کنند. اما اوج تراژدی گزارش ارزیابی اثرات محیط‌زیستی سد لیرو در ارزشگذاری اقتصادی است. جایی که منطقه به لحاظ کارکرد جنگل از منظر ذخیره کربن، اکوسیستم و نگهداشت آب، آسیب دیده و ضعیف ارزیابی شده چرا که برداشت از توده جنگلی بیشتر از رویش آن است. پس بیلان کربن ذخیره شده صفر يا حتی منفی است. در بخش بعدی هم ذکر شده، ارزش تولید اکسیژن جنگل زاگرس در این قسمت ناچیز است. از سوی دیگر آفات هم به پوشش جنگلی آسیب‌زده است. بنابراین نهایتا هر هکتار از جنگل زاگرس در ناحیه مخزن حدود ٣ هزار تومان ارزشگذاری شده است. که اگرچه به نظر می‌رسد مبنای آن ارزشگذاری منابع طبیعی در دهه گذشته بوده است، اما آنچه اهمیت دارد نگاه سطحی به ارزش‌های زاگرس است. 

زاگرس مادر تمدن ماست. اگرچه وضعیت این مادر به علت نا‌بخردی و تصمیمات نادرست فرزندانش آسیب دیده و مثل گذشته زایا و پرتوان نیست، اما تن رنجور مادر را در بازار قیمت‌گذاری نمی‌کنند! خودمان را گول نزنیم. درختان بلوط زاگرس قابل جایگزینی نیستند. یک میلیارد نهال هم جایگزین درختانی که صد‌ها سال شرایط دشوار اقلیمی را تاب آورده‌اند نیست. هیچ مرتع جایگزینی در این سرزمین وجود ندارد که به عشایر منطقه واگذار گردد. هیچ شغل جایگزین و معیشت پایداری برای مردمی که به کوچ اجباری واداشته می‌شوند وجود ندارد. تجربه سه دهه سدسازی در ایران نشان داده که واژه‌ای به نام «جبران خسارت» معنا و ما به ا‌زایی خارج از گزارش‌ها و کاغذ‌ها ندارد. 

در بخش مفصلی از مطالعات سد لیرو، به تدوین چارچوب روش‌های کاهش خسارت مخزن و ترمیم پوشش گیاهی در محدوده‌های بلافصل مخزن پرداخته شده است. برخی راهکار‌هایی که ارائه‌شده شامل معیشت جایگزین و ایجاد فرصت‌های گردشگری است که گزارش ادعا کرده در صورت پیاده‌سازی به همراه قرق و طرح‌های آبخیزداری می‌تواند فشار اضافه برداشت بر سایر قسمت‌های جنگل را کمتر کند! سؤال اینجاست که اگر این شیوه‌ها باعث کنترل فرسایش و ارتقاء پوشش گیاهی و عدم بهره‌برداری ناپایدار جامعه محلی از منابع طبیعی می‌شود و به سادگی قابل اجراست، چرا برای سد دز کارساز و علاج بخش نبوده است. واقعیت این است که اجرای راهکار‌های ارائه‌شده؛ غیرخطی و پیچیده بوده و هیچ ضمانت و قطعیتی برای اجرای آنها وجود ندارد. به‌عنوان مثال اعطای حقوق عرفی به بهره‌برداران بومی که به‌عنوان راهکار در گزارش ارزیابی اثرات محیط‌زیستی سد لیرو ارائه‌شده، از زمان ملی شدن اراضی، موضوع مورد مناقشه میان دولت و دامداران محلی بوده است.  اخیرا در همایشی که دانشگاه شهید بهشتی با موضوع مسئولیت اجتماعی دانشگاه وصنعت برگزار کرده، در مقاله‌ای با عنوان «مسئولیت اجتماعی و همجواری با جوامع محلی در احداث سد‌های برقابی کشور»، از‌جمله مصادیق مسئولیت اجتماعی توجه به تحصیل دانش‌آموزان، بهبود راه‌ها، اعطای زمین جایگزین، تأمین رفاه و معیشت مردم، تخمین درست و جبران خسارت با رعایت کامل موازین قانونی ذکر شده است. همه موارد یاد‌شده در قالب گزارش‌های ارزیابی اثرات محیط‌زیستی سد‌ها تکرار می‌شود، اما این ایده‌ها در هیچ‌کدام از سد‌های ساخته شده به‌درستی اجرا نشده است. هیچ مطالعه اجتماعی‌ای در زمان بهره‌برداری با نشان از موفقیت راهکار‌های ارائه‌شده، جبران خسارت و رضایت جامعه یافت نمی‌شود. 
زاگرس مادر ماست، مادر رنجور اما زندگی بخش را به این شیوه‌ها قیمت‌گذاری نکنیم و از جبران خسارت حرفی نزنیم. جبرانی در کار نبوده و نیست. جایگزینی وجود نداشته و نیست….

|
برچسب ها
,
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای ضرورت حفاظت از زاگرس در پیشبرد طرح‌های توسعه بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.