اخبار ویژه »
شناسه خبر : 66364
پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه
تاریخ انتشار : 01 خرداد 1401 - 6:22 |
فلسفه ملاصدرا روح حرکت، کوشش و تکاپو را در پیرو خویش بر میانگیزاند
صدرا و فلسفهای خیزشآفرین
ما ، در سرزمین کهنی زندگی میکنیم. سرزمینی کهن، که نگرانیهای کهنی هم در دل خود دارد و خواهد داشت. یک موقعیت جغرافیای مناسب برای زندگی، در شاهراه جهان که بهترین نقطه برای تجارت است اما زمینهای خشک فراوانی هم دارد و همین موقعیت شاهراهی، باعث شده عرصه تاخت و تاز دشمنان بسیاری هم قرار گرفته باشد.
جواد شاملو
ما ، در سرزمین کهنی زندگی میکنیم. سرزمینی کهن، که نگرانیهای کهنی هم در دل خود دارد و خواهد داشت. یک موقعیت جغرافیای مناسب برای زندگی، در شاهراه جهان که بهترین نقطه برای تجارت است اما زمینهای خشک فراوانی هم دارد و همین موقعیت شاهراهی، باعث شده عرصه تاخت و تاز دشمنان بسیاری هم قرار گرفته باشد. دغدغه معیشت که از کمبود آب سرچشمه میگیرد؛ از دیرباز دل ساکنان این زمین را میلرزانده. جشنها، غارنگارهها و رسوم ساکنان این فلات همه متوجه باران باریدن و برداشت فراوان محصول بوده است. دشمن نیز بلایی است که سایهاش همواره سنگینی میکند. داریوش، در جملات معروفش از خدا میخواهد این سرزمین از سه بلا در امان باشد: خشکسالی، دشمن و دروغ. این سه طلب، طبعا برآمده از سه خلاء، سه تهدید و سه چالشی است که در ایران زمان داریوش هم حس میشده و امروز هم اگر بنگریم؛ میبینیم کشور ما هنوز از این سه رنج میبرد. فقدان آب، تهدید و فشار دشمن و نفاق و خیانت داخلی. آب که نباشد، تولید و فناوری سخت میشود. کشاورزی محدود میشود و اقتصاد کشور بر محور تجارتی میگردد که مبنایش تولید نیست. آب که نباشد، کشور همواره ترسان است. دشمن هم همواره بقای آن را تهدید میکند. چندین سال پس از داریوش، اسکندر خاک ایران را به توبره کشید و سلسله سلوکیان را پدید آورد. در عصر ساسانیان نبرد دمادم با رومیان نفس ایران را گرفت و چندصد سال بعد حمله ویرانگر مغولها رخ داد تا بر همگان ثابت شود ترس داریوش از خطر دشمن بی جا نبوده است. نفاق و خیانت هم که گویی از دو هزار سال پیش در این خطه –همچون هر خطه انسانی دیگری- سابقه داشته و مردمان پاک و سختکوش آن را آزار میداده است. وقتی شاه باکفایتی چون داریوش از دروغ گلایه دارد؛ باید دانست این دروغ، معنای بسیار گستردهتری از معنای امروزین این کلمه دارد. این دروغ احتمالا به معنای هرگونه خیانتی است که کارگزاران حکومت در امانت مسئولیت میکنند. این دروغ به معنای اختلاس است، به معنای زد و بند است، به معنای کمکاری است، به معنای «کار نمایشی» است و به معنای فساد است. داریوش احتمالا میداند دروغ اگر در کارگزاران رواج یابد، در میان مردم صدبرابر رواج خواهد یافت و بندهای جامعه به این ترتیب از هم خواهد گسلید.
خلاصه، انسان ایرانی همواره با مسئله بقا درگیر بوده و هیچ گاه با خیال راحت نزیسته است. در سرزمینی همچون ایران زیستن در کنار مواهب، مشکلات فراوانی هم دارد که باعث میشود انسان برآمده از این خطه همواره در تکاپوی راهی برای زنده ماندن باشد و به بیانی، به حداقلها کفایت کند. این خصیصه، باعث نوعی انفعال در ذهن ایرانی میشود. البته ترس دائمی از نابودی وجه مثبتی هم دارد و آن رواج معنویت، عرفان و نگاه به آسمان برای امداد غیبی و ایزدی و رحمت خداوندی است. عرفانی که در ایران سابقهای طولانی دارد. عرفان، پدیدهای است به خودی خود مثبت، بستگی دارد که از آن به عنوان پشتوانهای گرم برای حرکت و تلاش استفاده کنیم، یا به عنوان گوشهای گرم و امن برای کناره گرفتن و انفعال. این دو رویکرد هر دو در تاریخ ایران سابقه دارد. یعنی در تاریخ همواره گروهی به انفعال و تلاش برای حفظ بقای سرزمین دعوت کردهاند و گروهی به تکاپو و پیشرفت و رسیدن به تمدن و شکوفایی. این دو نیروی متعارض، همواره در تاریخ ما با یکدیگر در جدالاند و در تمام عرصهها نیز دیده میشوند. در عرصه سیاست، به سازش، دوستی با دنیا، ترس از جنگ، حفظ بقا و عدم ماجراجویی را پیشنهاد میکنند. در فقه، اخباریگری، عدم اجتهاد و اکتفا به احادیث و قرآن را پیشنهاد میکنند. در اندیشه، دوری از فلسفه، اکتفا به تعبد و ایمانگرایی و پرهیز از پرسشگری و دوری از هرگونه پرسش، شک و تردید را مفید میداند. در مدیریت، حذف صداهای مخالف، یکپارچهسازی و یکرنگ کردن افراد و جریانها و رویکرد امنیتی را اتخاذ میکند. در موسیقی، جریانی را به وجود میآورد بیتحرک و درونگرا که تنها موسیقی اصیل را تنها در آواز پی میجوید و خلاقیت را در آن بر نمیتابد. در بحث انتظار، رویکرد انجمن حجتیه را پدید میآورد. در هر حوزهای که نگاه کنیم، با دو جریان طرفیم که یکی محافظهکار، ترسزده، دستبهعصا، منفعل و متحجر است و گروه دیگر متهور، حماسهگرا، فعال، پرسشگر و در یک کلام انقلابی.
باید توجه شود ما در این مقام، در پی آن نیستیم که بگوییم کدام رویکرد مطلقا درست است. هیچکدام از این دو رویکرد، مطلقا درست نیست بلکه بستگی به اقتضاهای گوناگون دارد. یک جا نوبت انفعال است و جایی گاه انقلاب. مشکل نیز دقیقا جایی است که این رویکردها مطلقا اتخاذ میگردند و مبنایش ترس و وادادگی است نه عقلانیت و تدبیر.
این مقدمه طولانی از این جهت آورده شد که بگوییم رویکردی که در آن حرکت و خیزش و عدم انفعال نهفته باشد، چه اندازه در این سرزمین قیمت دارد. عوامل متعددی روحیه ایرانی را به سمت بیتحرکی و انفعال سوق داد که یکی از مهمترینشان حمله مغولها بود. این حمله، روحیه جمعی و ملی ایرانیان را ویران کرد و در سایه هرج و مرج، غارت، بیقانونی، زورگویی و استیلای بیگانگان بر کشور، کودک ترسان اندیشه ایران به آغوش مادر دیرینه خود، یعنی عرفان خمود و خموش پناه برد. این وضعیت تا عصر صفوی ادامه داشت. با روی کار آمدن صفویان و تلاشهای شاه طهماسب و شاه عباس صفوی در ایجاد تفوق سیاسی در کشور و برقراری امنیت، همچنین با بها دادن به هنر و علم و فلسفه، روحیه فعال و پیشروی تفکر ایرانی سر برآورد.
یکی از جلوههای این تفکر فعال و انقلابی، فلسفه ملاصدرا یا همان حکمت متعالیه است. دین اسلام، بارها ایرانیان را به استفاده از استعدادهای فکری و ذاتی خود واداشته است که ثمرهاش پدید آمدن طیف وسیعی از دانشمندان مسلمان شد و برداشت فلسفی ملاصدرا از اسلام نیز یکی از اندیشههای پیشرویی است که به مدد اسلام به انسان ایرانی عرضه شد. این اندیشه برای حرکت و تکامل، مبنای فلسفی و الهی بسیار قدرتمندی ایجاد کرده و بر پایه مسائلی همچون تشکیک وجود و حرکت جوهری، حرکت به سمت منبع کمال را یک ضرورت عنوان میکند. بر مبنای این فلسفه، جهان نه ایستاست و نه رو به زوال، بلکه جهان به سوی منبع کمال در حال حرکت است و دائم از نور ربانی روشنتر میشود و همزمان با این حرکت، باطل هم مدام تاریکتر میگردد تا جایی که این دو به اوج تعارض با یکدیگر برسند. بر مبنای این اندیشه، قرار نیست منجی الهی به سراغ ما بیاید، قرار است ما به او برسیم و جهان را تا حد ظهور او، نورانی گردانیم. طبعا همزمان با اوج گیری درخشش یک نور، تاریکی اطراف آن هم غلیظتر می شود تا جایی که با نصرت خداوند، نور به طور کامل بر تاریکی غلبه یابد. پس اگر شنیدهایم در زمان ظهور ظلم و جور به اوج خود رسیده، باید بدانیم دلیلش این است که در آن زمان ظهور حق هم به اوج خود رسیده؛ و الا اگر حق فعال و در حال درخشش نباشد، تاریکی چه چیز را احاطه میگرداند؟ این ترجمانی است از بیان نورانی قرآن که «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ».
در اندیشه صدرا مفهوم انقلابی دیگری هم به چشم میخورد که عبارت است از اسفار اربعه. بر مبنای نظریه اسفار، سالک إلی الله از میان خلق رخت میبندد و به سمت حق میشتابد. سپس در اسما و صفات خدا میپوید تا باده از جام تجلی صفاتش دهند و در نهایت دوباره به میان خلق باز میگردد در حالی که حق را درون سینه دارد و مرتبهای از نبوت که در امتداد نبوت حضرت ختم رسالت است را بر عهده میگیرد. این اندیشه، عرفان را از گوشهنشینی و خلقگریزی دائمی مبرا میگرداند و عرفانی مسئولانه و پیامبرانه و رسالتمند را مطرح میکند. نمونه این عارف، حضرت امام خمینی رحمت الله علیه است که رهبر انقلاب در مورد او میفرمایند: «امام رضوان اللَّه علیه چکیده و زبده مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه فلسفیاش، در زمینه عرفان هم همینجور است». انقلاب اسلامی ایران، مدیون سیر فی الخلق بالحق حضرت امام و همچنین حرکت جوهری مردم به سمت اقامه دین خدا است که شهید آوینی آن را مصداقی از توبه بشریت میداند.
امروز که با سخت شدن شرایط، بسیاری از ما میل به انفعال و سر رسیدن یک منجی از ناکجاآباد عالم غیب را میکشیم؛ باید بدانیم هرچه تاریکی غلیظتر شود یعنی به خیمه نور نزدیکتر شدهایم و تنها بیشتر دویدن ما است که میتواند ما را به رحمت و نصرت الهی نزدیکتر گرداند.
ما ، در سرزمین کهنی زندگی میکنیم. سرزمینی کهن، که نگرانیهای کهنی هم در دل خود دارد و خواهد داشت. یک موقعیت جغرافیای مناسب برای زندگی، در شاهراه جهان که بهترین نقطه برای تجارت است اما زمینهای خشک فراوانی هم دارد و همین موقعیت شاهراهی، باعث شده عرصه تاخت و تاز دشمنان بسیاری هم قرار گرفته باشد. دغدغه معیشت که از کمبود آب سرچشمه میگیرد؛ از دیرباز دل ساکنان این زمین را میلرزانده. جشنها، غارنگارهها و رسوم ساکنان این فلات همه متوجه باران باریدن و برداشت فراوان محصول بوده است. دشمن نیز بلایی است که سایهاش همواره سنگینی میکند. داریوش، در جملات معروفش از خدا میخواهد این سرزمین از سه بلا در امان باشد: خشکسالی، دشمن و دروغ. این سه طلب، طبعا برآمده از سه خلاء، سه تهدید و سه چالشی است که در ایران زمان داریوش هم حس میشده و امروز هم اگر بنگریم؛ میبینیم کشور ما هنوز از این سه رنج میبرد. فقدان آب، تهدید و فشار دشمن و نفاق و خیانت داخلی. آب که نباشد، تولید و فناوری سخت میشود. کشاورزی محدود میشود و اقتصاد کشور بر محور تجارتی میگردد که مبنایش تولید نیست. آب که نباشد، کشور همواره ترسان است. دشمن هم همواره بقای آن را تهدید میکند. چندین سال پس از داریوش، اسکندر خاک ایران را به توبره کشید و سلسله سلوکیان را پدید آورد. در عصر ساسانیان نبرد دمادم با رومیان نفس ایران را گرفت و چندصد سال بعد حمله ویرانگر مغولها رخ داد تا بر همگان ثابت شود ترس داریوش از خطر دشمن بی جا نبوده است. نفاق و خیانت هم که گویی از دو هزار سال پیش در این خطه –همچون هر خطه انسانی دیگری- سابقه داشته و مردمان پاک و سختکوش آن را آزار میداده است. وقتی شاه باکفایتی چون داریوش از دروغ گلایه دارد؛ باید دانست این دروغ، معنای بسیار گستردهتری از معنای امروزین این کلمه دارد. این دروغ احتمالا به معنای هرگونه خیانتی است که کارگزاران حکومت در امانت مسئولیت میکنند. این دروغ به معنای اختلاس است، به معنای زد و بند است، به معنای کمکاری است، به معنای «کار نمایشی» است و به معنای فساد است. داریوش احتمالا میداند دروغ اگر در کارگزاران رواج یابد، در میان مردم صدبرابر رواج خواهد یافت و بندهای جامعه به این ترتیب از هم خواهد گسلید.
خلاصه، انسان ایرانی همواره با مسئله بقا درگیر بوده و هیچ گاه با خیال راحت نزیسته است. در سرزمینی همچون ایران زیستن در کنار مواهب، مشکلات فراوانی هم دارد که باعث میشود انسان برآمده از این خطه همواره در تکاپوی راهی برای زنده ماندن باشد و به بیانی، به حداقلها کفایت کند. این خصیصه، باعث نوعی انفعال در ذهن ایرانی میشود. البته ترس دائمی از نابودی وجه مثبتی هم دارد و آن رواج معنویت، عرفان و نگاه به آسمان برای امداد غیبی و ایزدی و رحمت خداوندی است. عرفانی که در ایران سابقهای طولانی دارد. عرفان، پدیدهای است به خودی خود مثبت، بستگی دارد که از آن به عنوان پشتوانهای گرم برای حرکت و تلاش استفاده کنیم، یا به عنوان گوشهای گرم و امن برای کناره گرفتن و انفعال. این دو رویکرد هر دو در تاریخ ایران سابقه دارد. یعنی در تاریخ همواره گروهی به انفعال و تلاش برای حفظ بقای سرزمین دعوت کردهاند و گروهی به تکاپو و پیشرفت و رسیدن به تمدن و شکوفایی. این دو نیروی متعارض، همواره در تاریخ ما با یکدیگر در جدالاند و در تمام عرصهها نیز دیده میشوند. در عرصه سیاست، به سازش، دوستی با دنیا، ترس از جنگ، حفظ بقا و عدم ماجراجویی را پیشنهاد میکنند. در فقه، اخباریگری، عدم اجتهاد و اکتفا به احادیث و قرآن را پیشنهاد میکنند. در اندیشه، دوری از فلسفه، اکتفا به تعبد و ایمانگرایی و پرهیز از پرسشگری و دوری از هرگونه پرسش، شک و تردید را مفید میداند. در مدیریت، حذف صداهای مخالف، یکپارچهسازی و یکرنگ کردن افراد و جریانها و رویکرد امنیتی را اتخاذ میکند. در موسیقی، جریانی را به وجود میآورد بیتحرک و درونگرا که تنها موسیقی اصیل را تنها در آواز پی میجوید و خلاقیت را در آن بر نمیتابد. در بحث انتظار، رویکرد انجمن حجتیه را پدید میآورد. در هر حوزهای که نگاه کنیم، با دو جریان طرفیم که یکی محافظهکار، ترسزده، دستبهعصا، منفعل و متحجر است و گروه دیگر متهور، حماسهگرا، فعال، پرسشگر و در یک کلام انقلابی.
باید توجه شود ما در این مقام، در پی آن نیستیم که بگوییم کدام رویکرد مطلقا درست است. هیچکدام از این دو رویکرد، مطلقا درست نیست بلکه بستگی به اقتضاهای گوناگون دارد. یک جا نوبت انفعال است و جایی گاه انقلاب. مشکل نیز دقیقا جایی است که این رویکردها مطلقا اتخاذ میگردند و مبنایش ترس و وادادگی است نه عقلانیت و تدبیر.
این مقدمه طولانی از این جهت آورده شد که بگوییم رویکردی که در آن حرکت و خیزش و عدم انفعال نهفته باشد، چه اندازه در این سرزمین قیمت دارد. عوامل متعددی روحیه ایرانی را به سمت بیتحرکی و انفعال سوق داد که یکی از مهمترینشان حمله مغولها بود. این حمله، روحیه جمعی و ملی ایرانیان را ویران کرد و در سایه هرج و مرج، غارت، بیقانونی، زورگویی و استیلای بیگانگان بر کشور، کودک ترسان اندیشه ایران به آغوش مادر دیرینه خود، یعنی عرفان خمود و خموش پناه برد. این وضعیت تا عصر صفوی ادامه داشت. با روی کار آمدن صفویان و تلاشهای شاه طهماسب و شاه عباس صفوی در ایجاد تفوق سیاسی در کشور و برقراری امنیت، همچنین با بها دادن به هنر و علم و فلسفه، روحیه فعال و پیشروی تفکر ایرانی سر برآورد.
یکی از جلوههای این تفکر فعال و انقلابی، فلسفه ملاصدرا یا همان حکمت متعالیه است. دین اسلام، بارها ایرانیان را به استفاده از استعدادهای فکری و ذاتی خود واداشته است که ثمرهاش پدید آمدن طیف وسیعی از دانشمندان مسلمان شد و برداشت فلسفی ملاصدرا از اسلام نیز یکی از اندیشههای پیشرویی است که به مدد اسلام به انسان ایرانی عرضه شد. این اندیشه برای حرکت و تکامل، مبنای فلسفی و الهی بسیار قدرتمندی ایجاد کرده و بر پایه مسائلی همچون تشکیک وجود و حرکت جوهری، حرکت به سمت منبع کمال را یک ضرورت عنوان میکند. بر مبنای این فلسفه، جهان نه ایستاست و نه رو به زوال، بلکه جهان به سوی منبع کمال در حال حرکت است و دائم از نور ربانی روشنتر میشود و همزمان با این حرکت، باطل هم مدام تاریکتر میگردد تا جایی که این دو به اوج تعارض با یکدیگر برسند. بر مبنای این اندیشه، قرار نیست منجی الهی به سراغ ما بیاید، قرار است ما به او برسیم و جهان را تا حد ظهور او، نورانی گردانیم. طبعا همزمان با اوج گیری درخشش یک نور، تاریکی اطراف آن هم غلیظتر می شود تا جایی که با نصرت خداوند، نور به طور کامل بر تاریکی غلبه یابد. پس اگر شنیدهایم در زمان ظهور ظلم و جور به اوج خود رسیده، باید بدانیم دلیلش این است که در آن زمان ظهور حق هم به اوج خود رسیده؛ و الا اگر حق فعال و در حال درخشش نباشد، تاریکی چه چیز را احاطه میگرداند؟ این ترجمانی است از بیان نورانی قرآن که «إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ».
در اندیشه صدرا مفهوم انقلابی دیگری هم به چشم میخورد که عبارت است از اسفار اربعه. بر مبنای نظریه اسفار، سالک إلی الله از میان خلق رخت میبندد و به سمت حق میشتابد. سپس در اسما و صفات خدا میپوید تا باده از جام تجلی صفاتش دهند و در نهایت دوباره به میان خلق باز میگردد در حالی که حق را درون سینه دارد و مرتبهای از نبوت که در امتداد نبوت حضرت ختم رسالت است را بر عهده میگیرد. این اندیشه، عرفان را از گوشهنشینی و خلقگریزی دائمی مبرا میگرداند و عرفانی مسئولانه و پیامبرانه و رسالتمند را مطرح میکند. نمونه این عارف، حضرت امام خمینی رحمت الله علیه است که رهبر انقلاب در مورد او میفرمایند: «امام رضوان اللَّه علیه چکیده و زبده مکتب ملاصدراست؛ نه فقط در زمینه فلسفیاش، در زمینه عرفان هم همینجور است». انقلاب اسلامی ایران، مدیون سیر فی الخلق بالحق حضرت امام و همچنین حرکت جوهری مردم به سمت اقامه دین خدا است که شهید آوینی آن را مصداقی از توبه بشریت میداند.
امروز که با سخت شدن شرایط، بسیاری از ما میل به انفعال و سر رسیدن یک منجی از ناکجاآباد عالم غیب را میکشیم؛ باید بدانیم هرچه تاریکی غلیظتر شود یعنی به خیمه نور نزدیکتر شدهایم و تنها بیشتر دویدن ما است که میتواند ما را به رحمت و نصرت الهی نزدیکتر گرداند.
برچسب ها
جواد شاملو , ملاصدرا
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=66364
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای صدرا و فلسفهای خیزشآفرین بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.