صدای پای کم‌آبی - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 71555
  پرینتخانه » اجتماعی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۰۶ شهریور ۱۴۰۱ - ۶:۲۷ |
قطعی آب در همدان و مناطق دیگر نشان می دهد آب در سرزمین ما منبعی شکننده است

صدای پای کم‌آبی

همدان آب ندارد. روزهای قبل شهرکرد هم به این درد مبتلا بود و همین حالا در برخی مناطق ارومیه، قطعی آب امان مردم را بریده است. کاری به حواشی و شایعات آب معدنی در همدان و اعلام نرخ های نامتعارف نداریم. پیام آشکار این بی آبی ها؛ «نامدیریتی دولت های وقت و توهم پرآبی» است و باید تا دیرتر نشده از اشتباهات گذشته دست برداشت.
صدای پای کم‌آبی

گروه اجتماعی 
همدان آب ندارد. روزهای قبل شهرکرد هم به این درد مبتلا بود و همین حالا در برخی مناطق ارومیه، قطعی آب امان مردم را بریده است. کاری به حواشی و شایعات آب معدنی در همدان و اعلام نرخ های نامتعارف نداریم. پیام آشکار این بی آبی ها؛ «نامدیریتی دولت های وقت و توهم پرآبی» است و باید تا دیرتر نشده از اشتباهات گذشته دست برداشت. آنچه این روزها از گوشه و کنار کشور مخابره می شود، همان زنگ خطرهایی است که از سالیان قبل کارشناسان به صدا درآوردند اما شنیده نشد و دلخوشی گاه و بی گاه مسئولان وقت، بارش های مقطعی بود که به آنها فرصت می داد با به کاربردن واژه «ترسالی» به جامعه پیام اشتباه بدهند، پیام پرآبی و به پایان رسیدن خشکسالی! ایران در کمربند خشک و نیمه خشک جهان واقع شده و همیشه کم آبی در سیمای سرزمین ما مشهود بوده است و انتظار می رفت با آگاهی از این واقعیات تلخ تاریخی، آب را ذیقیمت بدانیم و جرعه ای برای نسل های آینده به ارمغان بگذاریم. آنچه در همدان رخ عیان کرده، دیر یا زود، گریبان دیگر نقاط کشور را هم می گیرد. بنابراین صدای پای کم آبی را باید شنید و نباید تصور کرد که این ها، مشتی عبارات ویترینی و ژورنالیستی است. 
ما در قالب توسعه ناپایدار، به شکلی نامتوازن و خارج از توان اکولوژیک سرزمین در ستیز با طبیعت قرار گرفته ایم و به قول هاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف و رئیس اتحادیه انجمن‌های علمی انرژی ایران، «از یاد برده ایم که آب صرفاً یک کالای اقتصادی نیست، بلکه مهمتر از آن یک عنصر زیستی است که باید از منظر اقتصاد زیست محیطی به آن پرداخته شود. آب موجود در این پهنه خشک بر مبنای ۳ عنصر مصالحه با طبیعت، عدالت اجتماعی و مشارکت همگانی تقسیم می شد اما امروز ما در چرخشی هولناک این عناصر را به ستیز با طبیعت، نابرابری اجتماعی و نگاه انفرادی و خودخواهانه تبدیل کرده ایم.»
دولت‌های وقت، در مسیر تخریب و اتلاف منابع آب زیرزمینی سنگ تمام گذاشتند! و خشکیدگی تالاب های ارزشمند و افزایش بی‌رویه برداشت از منابع آب زیرزمینی و عدم تغییر الگوی کشت، موجب شده تا حالا تبعات بی‌آبی و کم آبی به یك مشكل فراگیر بدل شود. 
«فاطمه ظفرنژاد»، پژوهشگر آب و توسعه پایدار، در ریشه یابی مشکل آب همدان و سایر استان های کشور، با انتقاد از مدیریت ناسازگار آب به «رسالت» می گوید: «از دهه ۱۳۳۰ مدیریت غلط به جای مدیریت محلی و اکولوژیک شکل گرفت و رویکرد تهاجم به طبیعت با مدیریت سازه ای آب، بنایی را پدید آورد که در حال حاضر ۶۰ سال است به بدترین حالت بحران آب رسیده ایم و عبرت هم نمی گیریم که این روند از بیخ و بن غلط است. امروز در نقطه ای ایستاده ایم که اغلب تالاب ها و رودخانه ها خشکیده و سفره های منابع آب زیرزمینی براثر مدیریت سازه ای فرونشست کرده است.»
این پژوهشگر آب و توسعه پایدار، تاکید می کند که اغلب حوضه های آبی به ویژه در شمال کشور به شدت دستکاری شده و آثار سوء خود را بر جوامع بومی مولد و طبیعت نمایان کرده است. مدیریت ناسازگار آب باعث شده که حجم بسیار زیادی از سفره های منابع آب زیرزمینی ما برداشت شود و سنجه ای با عنوان «پایداری و ناپایداری مدیریت منابع آب» به وضوح نشان می دهد در ایران، نسبت ناپایداری بسیار بالاتر است.»
به تعبیر «ظفرنژاد»، مدیریت از بالا به پایین و غیراکولوژیک آب، مدیریتی  که برای سی و چند حوضه آبی متفاوت، یکسان اجرایی می شود، از پایه اشتباه است. 
 بحران خشکسالی مدیریتی 
« نادرایتی مدیریتی»، اصطلاحی است که این روزها زیاد به گوشمان خورده و برای تبیین بهتر این اصطلاح، «محمد درویش»، رئیس کمیته محیط‌زیست در کرسی سلامت اجتماعی یونسکو در گفت و گو با «رسالت» با استناد به آمارها، بیان می کند: «نیاز آب شرب مردم همدان برای یک سال، ۲۰۰ میلیون مترمکعب است و اگر این میزان آب در همدان موجود باشد، طبیعتا با بحرانی به نام کمبود آب شرب مواجه نخواهیم بود. فقط در کوهستان الوند سالانه دو میلیارد مترمکعب آب جاری می شود و در سایت اداره آب همدان درج شده که در سال آبی اخیر، میزان برداشت از سفره های زیرزمینی از طریق چاه ها ۲.۳ میلیارد متر مکعب است؛ یعنی کمتر از یک یازدهم آبی که از طریق سفره های زیرزمینی برای کشاورزی و صنعت استفاده می شود. بنابراین می تواند نیاز آب شرب همه مردم این استان را تامین کند. از طرفی می گویند همدان، امسال خشکسالی ۳۰ درصدی را تجربه کرده، حتی اگر میزان خشکسالی ۴۰ درصد هم بوده باشد، ۵ درصد آب قابل استحصال این استان می تواند نیاز آب شرب را تامین کند، بنابراین متهم شماره یک، نادرایتی مدیریتی است.» 
تغییرات اقلیمی هم مزید بر علت بوده و برخی برای آنکه سهم اشتباهات مدیریتی را کمرنگ جلوه دهند، می گویند تغییرات اقلیمی در منطقه خاورمیانه شدیدتر و محسوس تر چهره خود را هویدا کرده، به گونه ای که میانگین دما در این منطقه دو برابر میانگین جهانی است و در این شرایط ذخیره برف کمتر شده و بارشها نیز از وضعیت منظم به حالت غیرقابل پیش بینی درآمده است. «عباس محمدی»، کنشگر محیط زیست تلویحا سهم عدم مدیریت را از تاثیرات اقلیمی پررنگ تر دانسته و در گفت و گو با «رسالت» توضیح می دهد: « الگوی بارش تغییر کرده و سیلاب ها افزایش یافته، اما مدیران باید طی سال های قبل این وضعیت را پیش بینی می کردند.»  
به بیان «محمد درویش» نیز، خیلی ها توپ را در زمین تغییرات اقلیمی می اندازند، اما «این تغییرات چیزی در حدود ۱۵ درصد در این ماجرا اثرات سوء خود را به جا گذاشته و همچنان متهم شماره یک، بی تدبیری و نادرایتی مدیران ماست.»
بحران خشکسالی مدیریتی و یا نبود مدیریت صحیح در خشکیدگی سد اكباتان نمایان است، منبع تامین‌كننده آب مصرفی مردم شهر همدان که سخنگوی صنعت آب، می گوید: مقادیر اندك آب باقی مانده پشت این سد هم، آب «مرده و غیرقابل استفاده» تلقی می‌شود. 
 برای «محمد درویش» سوال برانگیز است که چرا مسئولین آب و دیگر مقامات ذیربط در همدان، از منظر پدافند غیرعامل، برای تامین آب شرب، چندین منبع را در نظر نگرفته اند تا اگر یک منبع همچون سد اکباتان به هر دلیلی خشکید، منابع جایگزین دیگری برای جبران وجود داشته باشد! 
این گمانه زنی به غایت تلخ است اما باید پذیرفت که اگر شیوه مدیریت ما در بخش آب کشور، به سبک و سیاق همیشه باشد؛ مشابه اتفاقات همدان، شهرکرد و ارومیه، در دیگر شهرهای کشور هم رخ می دهد. «درویش» به شدت از نحوه مدیریت آب در کشور اظهار نارضایتی کرده و می گوید: «وزیر نیرو دلیل قطعی آب را عدم فراهم کردن زیرساخت های لازم طی سال های اخیر می داند، درصورتی که وزارت نیرو ۵۵ میلیارد متر مکعب مخزن ساخته و برای ۱۳۰ میلیارد متر مکعب هم در حال ساخت مخزن است، حال آنکه کل نیاز آب شرب مردم ایران ۸ میلیارد مترمکعب است، یعنی هم اینک وزارت نیرو بیش از ۷ برابر نیاز آب شرب مردم ایران مخزن ساخته، پس چگونه است که وزیر می گوید زیرساخت های لازم را فراهم نکرده ایم! بی تردید وزارت نیرو به جای فروش آب به بخش کشاورزی و صنعت، باید اولویت نخست را به آب شرب اختصاص می داد، اما این کار را نکرده و این ها از نشانه های بارز سوء مدیریت است.» 
 هدررفت آب در الگوی كشت فرمایشی 
چندین دهه است که وزارت نیرو، در مصارف شهری و صنعتی، الگوی مصرف را تغییر داده، آن هم برای سرزمینی که در کمربند گرم و خشک زمین واقع شده و باید آب را بسیار با ملاحظه و توام با فکر و اندیشه استفاده کند، حال می بینید که چنین نیست! الگویی که با طبیعت و اقلیم سی و چند حوضه آبی ایران سازگاری ندارد و توهم پرآبی ایجاد کرده و مصداق هایش را در بخش کشاورزی و صنعت و مصارف شهری مشاهده می کنیم. 
«ظفرنژاد» در همین رابطه توضیح می دهد: «پرهدررفت ترین و نامولدترین كاربرد آب ما در بخش شهری خانگی است، سپس صنایعی که نابجا جانمایی شده، بسیار ناكارآمد و نامناسب آب را به كار برده و هدر می دهند. سومین هدررفت، الگوهای كشت فرمایشی از دهه ١٣٤٠ و ١٣٥٠ است كه دولت باغات و كشت های پرمصرف را در حوضه های آبی ترویج كرد، بی آنكه برای  بافت اقلیمی بوم شناختی دشتها دغدغه ای داشته باشد.  وگرنه كشاورزان ما از هزاران سال پیش هوشمندانه ترین روش های  دسترسی پایدار به آب (قنات و…) و كارآمدترین شیوه های بهره برداری از آن را شناختند و به جهانیان آموختند.  هنوز هم در بسیاری از نقاطی كه كشاورزی دستخوش شبیخون های مهندسی و تهاجم دولتی نشده، كشاورزی مولد پایدار  و بوم سازگار دیده می شود كه سازمان میراث كشاورزی وابسته به فائو، كار پژوهشی بسیار ارزشمندی را به كمك كارشناسان ایرانی موسسه توسعه پایدار ایران تهیه  كرده است. بنابراین هم الگو غلط است و هم به دلیل عدم مدیریت، با روش های ورشکسته تهاجم به طبیعت نظیر طرح های انتقال آب و سدسازی مواجهیم و توهم پر آبی تشدید شده است. این سرزمین باید با روش بوم سازگار مصرف آب داشته باشد، درحالی که ده ها کارخانه فولاد در مناطق خشک مرکزی ایران و صنایع آب بر در منطقه تبریز مستقر شده و به دستور دولتها، الگوی کشت غلات و انگور ارومیه تغییر کرده است.»
«انگار همه برای تخریب و بهره کشی از آب و خاک این سرزمین دست به دست هم داده اند.» گوینده این سخن «عباس محمدی»، کنشگر محیط زیست است که عنوان می کند: «برای کشاورز صرف نمی کند آبیاری یک هکتار از زمینش را اصلاح کرده و به سبک گلخانه ای محصولی کشت و تولید کند، چون باید از ده ها تا صدها میلیون تومان هزینه کرد و دولت هم اعتبارات و منابع کافی را به این امر اختصاص نمی دهد، بنابراین کشاورز بیش از گذشته از طبیعت بهره کشی می کند.» 
نهضت خودکفایی غذایی غیر منطقی و غیر علمی زیست بوم را در مرحله فروپاشی آبی قرار داده و برنامه اعلام شده مبنی بر افزایش ۳۰ درصدی محصولات کشاورزی و هم زمان کاهش ۳۰ درصدی مصرف آب ظرف ۴ سال نیز غیر عملی بوده و در دنیا سابقه نداشته است. هاشم اورعی، استاد دانشگاه صنعتی شریف با اذعان بر این مسئله، تاکید می کند که در حوزه کشاورزی نیازمند حکمرانی هوشمندانه هستیم، نه آنکه علیرغم تامین ۵۵ درصد آب کشاورزی و ۸۵ درصد آب شرب از منابع زیر زمینی، سرمایه گذاری کمی در مقایسه با آب های سطحی صورت گیرد. نمونه آن نگاه فن سالارانه به آب است که در چند دهه اخیر به فرهنگ تبدیل شده است. در حالی که پس از انقلاب جمعیت کشور به دو برابر افزایش یافته، تعداد سدها از ۱۹ به حدود ۶۵۰ یعنی بیش از ۳۰ برابر شده است و ۴۰ سد بر روی ۱۴ رودخانه ای که به دریاچه ارومیه می ریزند ساخته شد و موفق شدیم آن را بخشکانیم! به عبارت دیگر مدیریت منابع آب زیرزمینی را که ۵۷ درصد کل آب کشور را تشکیل می دهد رها کرده و با ساختن سد، تصرف حریم رودخانه و بسیاری موارد مشابه دلمان را خوش کرده ایم که آب های روان را مدیریت می کنیم. 
بنابراین نمی توان با وصله پینه؛ ساختار بسیار نادرست و ورشکسته را حفظ کرد. البته تغییر این روند بسیار دشوار است، اما «فاطمه ظفرنژاد»، پژوهشگر آب تاکید می کند که «در هر صورت باید گام هایی برای تغییر برداشت، زیرا مفهومی به نام دولت به شدت در مدیریت منابع آب ناتوان ظاهر شده و این مدیریت در تمام ۶۰ سال شکست خورده است. باید پذیرفت که وجود وزارت نیرو اشتباه است، منتها سود شرکت هایی که این وزارتخانه را هدایت و راهبری می کنند آنقدر زیاد است که به هرشکل از این ساختار حمایت و پشتیبانی می کنند و نتیجه آنکه، چنین ساختار غلطی همچنان به جا مانده و هیچ گاه متوجه نشدیم الگوی غلطی که از دهه ۱۳۳۰ به نام توسعه شکل گرفت، توسعه ای ناپایدار و غلط است. آب در این سرزمین یک منبع کاملا شکننده است و بوم شناخت نیز همین وضعیت را دارد. سرزمینی که در عرصه مدیریت آب، راهبردی اشتباه را برگزیده است.»
راهبرد غلطی که زودتر از محاسبات و پیش بینی کارشناسان حوزه آب، ما را به قطعی و کم آبی دچار کرده و «عباس محمدی»، کنشگر محیط زیست می گوید: «منتظر بودیم در نسل های آینده چنین وضعیتی را مشاهده کنیم، ولی متاسفانه این مسئله زودتر از آنچه فکرش را می کردیم تحقق یافته است. انگار که دور موتور را تند کرده باشند و آنچه پیش بینی می شد طی ۴۰- ۵۰ سال دیگر اتفاق بیفتد، ظرف ۴-۵ سال اخیر رخ داده است.»
 دست اندازی در دامنه های الوند و عدم جذب آب
این کنشگر محیط زیست در گفت و گو با «رسالت» عنوان می کند: « در تمام دو سه دهه گذشته، نه تنها برای مصرف آب برنامه ریزی درستی صورت نگرفته که کوهستانها را به عنوان منابع تولیدکننده، نگهدارنده و ذخیره کننده آب به شدت تخریب کرده ایم. بنابراین بارش های سیل آسای اخیر در بسیاری از نقاط جذب خاک نشده و این مسئله، ناشی از دستکاری های سنگین در کوهستان است؛ قطع درختان کوهستان با هدف تامین سوخت و نابودی مراتع وضعیت کنونی را رقم زده، درحالی که پوشش گیاهی مرتع می تواند آب را جذب کند. برخلاف این مسئله، تمامی مراتع زیر سُم دام های بی حساب و زنجیر ماشین های راه سازی و انواع تجاوزات دیگر از بین رفته و در این شرایط، معلوم است که آب به اندازه کافی در سد اکباتان ذخیره نمی شود. از سوی دیگر، فعالیت های معدن کاری هم بسیار مخرب است، اغلب این فعالیت ها بی ارزش بوده و اگر حذف شود هیچ تاثیری بر اقتصاد ملی ندارد، فقط عده معدودی از این مسئله منتفع می شوند، با این وجود خاک را از دست می دهیم، خاک سالمی که می تواند آب را نگهدارد. به همین دلیل در هنگام وقوع بارش، بخشی کمی جذب زمین می شود. در منطقه الوند، بعد از وقوع سیلاب های اخیر به طورکلی سیمای کوهستان تغییر کرده و در بسیاری از نقاط باعث فرسایش شدید شده و حتی خاک کوهستان چاک چاک شده است، چون پوشش گیاهی ندارد و بارش شدید همانند تیغه لودر عمل می کند.» 
«محمدی» تله کابین گنجنامه را مثال می زند که «به تنهایی بخش بزرگی از دامنه های الوند را با جاده سازی و تاسیسات تله کابین  تخریب کرده، بنابراین دستکاری بسیار گسترده در نظام طبیعت و مراتع منطقه موجب شده جذب آب به زمین کم شود.»
دره هایی نظیر مرادبیگ و تاریک دره و عباس آباد در دامنه های الوند، به شدت تخریب شده اند، یعنی آبریزها یا آبخیزهایی که براثر جاده سازی و چرای بی رویه دام، پوشش گیاهی خود را از دست داده اند. ساخت و سازهای گسترده و ویلاسازی در دره ها ظرف دو سه دهه اخیر پیامدهایی را به دنبال داشته است. «محمدی» به هم ریختن نظام رودخانه را به عنوان یکی از پیامدهای این مسئله عنوان کرده و می گوید: «رودخانه های کوچک و دائمی به سمت دشت جاری شده و سفره های زیرزمینی را تقویت می کردند، اما ویلاسازی و دیوارکشی و تصرف حریم و بستر رودخانه باعث شده به جای آنکه آب به صورت طبیعی جاری شود، تبخیر شده و یا به مصرف برسد، البته مصرفی که آینده نگرانه نیست.»

|
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.