صدای جاودانه وطندوستی و دشمنستیزی
جواد شاملو
یکی از آن پیرمردهای خوشتیپ و شق و رق که کراوات یا دستمال گردن حسابی بهش میآمد، با صدایی که خلق شده بود تا بخواند. از خیلی چیزها میتوان خواند؛ شاعران بیشتر از عشق میسرایند و خوانندگان اغلب از آن میخوانند؛ قاعده همین است، چه هنر با عشق پیوندی از ازل دارد. اما برخی پیچ قلم یا تحریر صدا یا غمزه هنرشان را به نام چیزهای دیگری سند میزنند و بیآنکه خود اراده کنند هنرشان راه دیگری بر میگزیند. از میان تمام شاعران ادبیات فارسی تنها یک نفر شعرش را دربست به نام وطن کرد. از دیگر اساطیر شعر فارسی به هیچ وجه گلهای نیست؛ اما در عالم هنر پیش میآید که گاهی یک مفهوم منبع الهامی برای سرتاسر حیات هنری یک هنرمند میشود. مرحوم اسفندیار قرهباغی، بانی بخش عمدهای از خاطره موسیقیایی ما در موضوعات انقلاب و وطندوستی است. گفته شده او در هشت سال دفاع مقدس، بیش از هشتصد سرود ساخت. شاهبیت فعالیت هنری او اما سرود «آمریکا، آمریکا، مرگ به نیرنگ تو» است. سرودی با یک ملودی فراموشنشدنی که هر گوشی را خوش میآید. آهنگی که در میان سرودهای انقلابی کمتر اثری تا اندازه آن توفیق یافته است. این اثر اما هرگز ثمره تلاش یک نفر نیست؛ بلکه یک مثلث حرفهای و هنرمند، متعهد و متخصص، با رگ و ریشه و دود شمعخورده آن را آفریدهاند. این مثلث عبارت است از حمید سبزواری به عنوان شاعر اثر، احمدعلی راغب به عنوان آهنگساز و مرحوم قرهباغی به عنوان خواننده. هر سه ضلع این مثلث، همت خود را برای خلق یک اثر هنری و نه صرفا ایدئولوژیک و وابسته به زمان صرف کردهاند. ثمره آفرینش هنری آن است که وقتی این اثر به یاد مخاطب میآید، همه اجزای آن در ذهن او احضار میشود، از شعر و ترکیب خوشایند مرگ و نیرنگ و چینش تأثربرانگیز «خون جوانان ما»، تا ملودیای که در عین استحکام لطافت دارد و تا صدایی که گویی از اعماق تاریخ آمریکاستیزی میآید و پژواک فریاد دردمندی است که از بلندای صخرهها به گوش میرسد. همچنین اثر هنری با اینکه انرژی خود را از یک اتمسفر زمانی و مکانی به خصوص میگیرد اما در آن محدود نمیشود. بسیاری شاید تاریخ ترانه ایتالیایی «بلاچاو بلاچاو» را ندانند اما شیفته آن میشوند. «آمریکا آمریکا مرگ به نیرنگ تو» گواهی بر زیبایی شعار مرگ بر آمریکاست. انسان امروز تشنه زیبایی است و خاصه مردم ما، برای انتخابهای خود همواره معیار و ملاک زیباییشناختی داشته و دارند. بیراه نیست اگر ادعا کنیم عطش زیبایی از گرسنگی قویتر است؛ در این میان نمیتوان توقع داشت که ما فقط با عقل سرد خود زشتی دشمن را دریابیم، ما به زیبایی نیاز داریم. زیبایی همان مؤلفهای است که غالبا در تحلیلها نادیده انگاشته میشود. اگر «سلام فرمانده» یا مرحوم مرتضی پاشایی یا گروههای کیپاپ محبوب میشوند، دلیل درجه اولش آن است که آنها زیبا هستند. دلایل جامعهشناختی و روانشناختی دیگر نیز مهماند اما همگی فرع بر عنصر زیبایی محسوب میشوند. سلام فرمانده دلنشین بود و «اکسو» و «بیتیاس» هم میتوانند پاپهای زیبایی خلق کنند؛ تکرار میکنیم که قبول داریم تمسک به عناصر زیباییشناختی در دنیای حاضر، برای ریشهیابی علت فراگیر شدن یک اثر یا جریان هنری، سادهانگاری است.
سرودی که راغب و سبزواری و قرهباغی آفریدند نیز زیباست و زیبایی قدرت است. تشییع جنازه باشکوه این هنرمند اصیل انقلابی نیز ناظر بر همین عشق فطری انسانها و خاصتا ایرانیان به هنر است. مرگ بر آمریکا نیز یک شعار زیباست؛ چراکه خلاصه یک سلسله آرزو برای زندگی است. مرگ بر آمریکا یعنی زندهباد بومیان سرخپوست قاره آمریکا که به دست مهاجران اروپایی، وحشیانه نسلکشی شدند. مرگ بر آمریکا یعنی زندهباد سیاهان آفریقایی که سوار بر کشتیهایی شوم طول کره زمین را پیمودند تا برای اربابان سفیدپوست بردگی کنند. مرگ بر آمریکا یعنی زندهباد مهاجران رنگینپوست آسیایی که در همین دوران، تنها به دلیل نژادشان تحت خشونت و تبعیض زندگی میکنند در حالی که وجودشان با چندفرهنگی کردن جامعه آمریکا همواره به آن کشور سود میرساند. مرگ بر آمریکا یعنی زنده باد دویست و پنجاه هزار انسان غیر نظامی ژاپنی، که در چند دقیقه تبدیل به زغال شدند. مرگ بر آمریکا یعنی زندهباد ملت ویتنام. یعنی زندهباد ملت عراق و افغانستان و لیبی و سوریه و البته که ایران. یعنی زندهباد نهضت ملیکردن نفت ایران، یعنی زندهباد کودکان پروانهای ایران، یعنی زندهباد قهرمان داعشیکش ایران، یعنی زندهباد سرنشینان پرواز ۶۵۵ ایران ایر، یعنی زندهباد شهدای شانزده آذر، یعنی زندهباد همه ایرانیانی که بر اثر جنگ تحمیلی اقتصاد زندگیشان مترادف رنج و مشقت شد، یعنی زنده باد همه دههزار ایرانی که توسط گروهک روانپریش مجاهدین خلق ترور شدند و آمریکا قاتلانشان را از فهرست گروههای تروریستی خارج کرد، یعنی زندهباد تمام ایرانیانی که قربانی جنون نژادی و قدرتطلبانه صدام شدند که توسط آمریکا تا روز آخر جنگ حمایت میشد، اینهمه زندگی، به یک مرگ نمیارزد؟ آمریکاستیزی یک آرمان انسانی است که در پهنه جغرافیای جهان و تاریخ این کشور وسعت دارد.
مرحوم اسفندیار قرهباغی همچنین گواهی بر عیار ایرانی بودن و ایراندوستی و انقلابیگری و اسلامگرایی مردم آذربایجان و تبریز است. قرهباغی هرگز به رنگ و بوی خاصی در نیامد و همواره همان جنتلمنی بود که همیشه بود، اما رسانههای تروریست لندن هرگز نتوانستند از او در عملیات گسترده یارکشی خود استفاده کنند، عهد چون اویی با مرز پرگهر ایران، دورتر از آن بود اماننامههای پوچ لشکریان دروغ بتواند خللی در آن وارد سازد.
قرهباغی هنرمند انقلابی است نه فقط چون آثار انقلابی میخواند، چون خود یک مبارز به تمام معنا بود. چنانکه در مصاحبهای با تسنیم میگوید: «پس از انقلاب به همراه مهندس زوارهای و آقای مهدوی کنی و سرهنگ آهنچی بهدنبال پیریزی کمیتهها رفتیم. خودم هم بهمدت دو سال سرپرستی کمیتههای غرب تهران را بهعهده داشتم. دو سالی با زن و بچه ارتباط چندانی نداشتم و بیشتر اسلحه بود و بیسیم و حفظ امنیت منطقه. این روند ادامه داشت تا این که از طرف مهندس بازرگان بخشنامه کردند که کارمندان دولت به وزارتخانههای خودشان برگردند».قرهباغی همچنین در پاسخ انتقاداتی که در سالهای اخیر در رسانههای تبهکار دریافت کرده بود میگوید: « در این سرود زیباترین فحشهای ادبی به کار برده شده که از این میان میتوان چند بخش را برشمرد؛ عقرب جرّارهای، دیو ستمکارهای، روبه مکّارهای و دزد جهانخوارهای. من از همین آقایانی که نشستهاند و از ما انتقاد میکنند میپرسم؛ کدامیک از این صفتهایی که به آمریکا نسبت دادهایم، تاکنون خلافش به اثبات رسیده است؟ تا امروز صحت تمام این صفتها برای آمریکا تأیید شده است. در همین چند ماه پیش مقام معظم رهبری اشارهای داشتند به نرمش قهرمانانه و درست پس از این صحبتها بر نکتهای اساسی تأکید داشتند و آن این که؛ آمریکا قابل اعتماد نیست. شاید برخی متوجه این صحبت نشدند. اما الآن در حدود ۱۰ روزی است که در دنیا این واقعیت کاملاً مشهود شده است. در حال حاضر همپیمانان خود آمریکا دارند میگویند که این کشور قابل اعتماد نیست. من خوشحالم که دوستان آمریکا به این واقعیت اعتراف کردهاند. این اعترافِ دنیا نشاندهنده صحت درایت و تدبیر مقام معظم رهبری است».
برخی چهرههای سیاسی و فرهنگی درگذشت این خواننده پیشکسوت را تسلیت گفتند. از این میان پیام سیدابراهیم رئیسی به این شرح است:
بسمه تعالی
خبر درگذشت استاد اسفندیار قرهباغی، هنرمندی که صدای رسای او علیه ظلم و استکبار جهانی صدای ملت ایران و همه آزادیخواهان و ظلمستیزان بود، موجب تأسف و تأثر شد.
شعله آن آوای برخاسته از عمق جان هرگز در دل مردم ایران خاموش نمیشود و یاد آن طنین با صلابت در حافظه پر شکوه انقلاب ماندگار خواهد بود.
اینجانب این ضایعه را به خانواده، شاگردان، اهالی فرهنگ و هنر و بهویژه مردم عزیز تبریز تسلیت میگویم و مغفرت الهی را برای آن مرحوم مسئلت مینمایم.
سیدابراهیم رئیسی
جواد شاملو , مرحوم قرهباغی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.