شکافنده عشق
جواد شاملو
عموم ما که تاریخ زندگان اهل بیت عصمت علیهم السلام را دقیق نخواندهایم و تصویری که از حیات ایشان داریم، توسط مشهورات و شنیدههایمان ساخته شده است، گاهی واقعا برایمان سؤال میشود چرا ائمهای مثل امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام را بارها احضار کردند و سرانجام ایشان را به قتل رساندند؟ به راستی چرا امام کاظم علیهالسلام را چهارده سال در قعر زندانها محبوس و معذب ساختند، مگر امام هادی و امام عسکری چه کار به دستگاه حکومت داشتند که آنها را به شهادت رساندند؟ مگر نه اینکه ایشان شدیدا تحت کنترل و نظارت بودند و عملا هیچگونه فعالیت اجتماعی از دستشان بر نمیآمد؟ برای پاسخ به این سؤال، لازم است سفری به تاریخ برویم.
بیاییم در سرزمین حجاز؛ در زیر آفتاب سوزان مکه و در شلوغی و ازدحام موسم حج. هشام بن عبدالملک، خلیفه مقتدر اموی، با اعوان و انصار پرشمار خود راه میرود؛ با غرور و هیبت تمام. او ناگهان متوجه راه رفتن باشکوه مرد دیگری میشود که به وضوح با مردم عادی متفاوت است. احتمالا دور و بر او راهم افرادی گرفتهاند و هر که او را میشناسد، سلام و تحیتش میگوید و احترامش میکند. هشام از اطرافیانش میپرسد او کیست؟ پاسخ میشنود او محمد، فرزند علی، فرزند حسین است. هشام ناگهان متوجه ماجرا میشود و میپرسد او همان است که مردم عراق مفتون او هستند؟ او امام را اینگونه عنوان میکند: «المفتون به اهل العراق». هشام اینگونه گفت؛ نه چون تنها مردم عراق مفتون و دلداده و عاشق آن مرد بودند؛ بلکه چون خلیفه اموی از سمت مردم عراق احساس خطر بیشتری میکرد و عراق همواره برای شام، یک دغدغه خاطر امنیتی بوده است. در اصل مردم مدینه و حجاز هم مفتون او بودند؛ اما آنها برای هشام و حکومت شام خطری به حساب نمیآمدند.
امام باقر علیهالسلام، پس از یک دوره سهمگین خفقان در دوران امام سجاد به خلافت رسیده و عملا در تقیه به سر میبرد و کار سیاسی و نظامی، به هیچوجه نمیکند. اما این به معنای عدم جلوهگری ایشان نیست. مگر خورشیدی که در غروب است، دیگر جلوهای ندارد؟ زیست امام معصوم، باعث میشود مردم به قول هشام ملعون، مفتون شخصیت حضرت معصوم علیهالسلام شوند. مفتون، یعنی همان مجنون، کسی که مردم فتنه عشق قرار گرفته و قرار از دست داده است. مردم عاشق امام صادق و ائمهای بودند که ظاهرا فعالیت سیاسی نداشتند. شاید امام در علن و همهجا صراحتا از حق حکومت و خلافت و امیریاش سخن نمیگفت، اما واقعیت وجود خود را پنهان نمیکرد. علم بیبدیل، رأفت و عطوفت عجیب، بزرگ منشی و بخشندگی و اخلاق عظیم، اینها که از چشم مردم پنهان نمیماند. با وجود اینکه حضرت در اکثر اوقات از حق خویش سخنی به میان نمیآورد؛ هشام وقتی امام را به قصد تخریب و توبیخ احضار کرد، گفت شما مردم را به سمت خویش میخوانید و قصد تصاحب خلافت را دارید. این کاری بود که امام با وجود خویش میکرد و هشام نمیفهمید. این همان امامی است که ملاک دین را حب و بغض معرفی میکند؛ او مردم را محب خویش میگرداند.
راه تبلیغ دین همین است. زیست دینی آنهمه زیباست که خلق خدا را مفتون میکند. خلق وقتی دل دادند، زمینه برای تبلیغ هم فراهم میشود. اما وقتی دلها جذب نشوند، منطقیترین بیانها نیز عقیم خواهند ماند.
امام محمد باقر (ع) , جواد شاملو
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.