سم مهلک شبهات بیپاسخ
جواد شاملو
در ایران و شاید در تمام جوامع و ملل جهان، ملتها به تحلیل وقایع علاقه و شاید احتیاج دارند. گویی تحلیل، نوعی مکانیزم برای ذهن انسان است تا با قابل فهم کردن جهان، او را از حیرت نجات دهد و باعث شود احساس امنیت کند. یکی از مهمترین تحلیلهایی که از دیرباز در این کشور، شاهکلید تحلیل مردم بوده، مطالبی است که با کلیدواژه «کار خودشونه» همراه است. این نوع از تحلیل که عوامانهترین سطح آن است، ریشهها و پیامدهای گوناگونی در پیش و پس خود دارد. ملاحظه این نکته ضروری است که تحلیلهای «کار خودشونه» در گذشته در مورد اموری به کار میرفت که بهراستی نسبت زیادی با دولتها یا حاکمیت داشت. اما امروز میبینیم پدیدههایی که هیچگونه پشتوانه عقل و منطقی برای مربوط بودن آنها به حاکمیت نیست، با کلیدواژه «کار خودشونه» توسط مردم ادراک میشود. یکی از عجیبترین مثالهای این پدیده، سیلهای سال ۹۸ بود. در آن زمان بودند افرادی، هرچند خیلی کم، که معتقد بودند این سیلها کار خود نظام است. حتی ماجرای ترور شهید حاجقاسم سلیمانی هم در برخی اذهان به این شکل ادراک میشود. این روزها جدیدترین سوژههای این نوع از تحلیلها، ماجرای مسمومیت سریالی شماری از دانشآموزان در چند استان کشور و همچنین تولهیوزی که در جریان پروژه تکثیر در اسارت به دنیا آمد است. این نوع تحلیل پیامدهای نامیمونی دارد که ابتدا به ذکر آنها میپردازیم.
کمک به نیات خصمانه دشمن
هر فرد عاقل و عالمی میداند که جهان عرصه تنازع و تخاصم خیر و شر است و در جهان انسانها نیز توسل به نیروی زور برای بقا یا قدرت، حرف اول را میزند. بزرگترین سیاستمداران دنیا کسانی هستند که این واقعیت را به خوبی درک کردهاند. ایده «کار خودشونه»، یک ایده استعماری و استکباری است. چراکه هر ملتی دستگاه تحلیل ذهن خود را روی این ایده سوار کند، دیگر به دشمن مشکوک نخواهد شد و دشمن نزد آن ملت منفور نخواهد بود. افکار عمومی، پشتوانه دولتهاست. اگر افکار عمومی یک دشمن را دشمن نداند، در واقع دولتها و حکومتها نیز در برابر آن خلع سلاحاند. «کار خودشونه» دشمن را در حاشیه امن قرار میدهد و باعث میشود او بدون آنکه ملتی را از خود متنفر کند، نیات ظالمانه خود را پیاده کند. مقصود از این سخن این نیست که این ایده الزاما ساخته و پرداخته دشمن است، حرف آن است که تحلیلهایی از این دست، منافع زیادی برای دشمنان خارجی یک کشور خواهند داشت.
عادی شدن خرابکاریها
وقتی هر عملیات تروریستی و خرابکارانه «کار خودشان» باشد و نه کار دشمن، حساسیت مردم نسبت به آن از بین میرود. کارکرد این نوع تحلیلها این است که از ثقل و اهمیت رخدادهای تلخ میکاهد و این خود زمینهای میشود برای خرابکاری بیشتر. یک نمونه از این کارکرد را در حادثه حرم حضرت شاهچراغ علیهالسلام که در آبانماه امسال رخ داد دیدیم. دشمن با زمینهای که ناآرامیهای داخلی ایجاد کرده بود به قصد ناامن کردن و ناامن جلوه دادن ایران و کشاندن ایران در یک ورطه عمیق و تاریک ناامنی، دست به یک اقدام تروریستی زد. اقدامی که در تمام جهان نمونه و شبیه داشت. از اروپا گرفته تا غرب آسیا و آفریقا با این شکل از تروریسم، سالها دست به گریبان بودهاند. خود ایران در سال ۹۶ با همین شکل از ترویسم داعشی مواجه شد. اما این تحلیل که از سمت خارج هم شدیدا پمپاژ میشد، حادثه تروریستی حرم حضرت شاهچراغ را به خود نظام جمهوری اسلامی نسبت داد و به این شکل آن را تطهیر کرد و خون ۱۵ شهید مظلوم آن را پایمال ساخت. درست است که نباید تمام مشکلات کشور را به گردن دشمن انداخت و این خود یک آسیب و آفت است، اما نادیده گرفتن دشمن، بزرگترین خدمت به دشمن و بزرگترین خیانت به وطن است.
نماد کاهش اعتماد عمومی
گفتیم تحلیل با کلیدواژه «کار خودشونه» ریشههایی نیز دارد. یکی از این ریشهها کاهش اعتماد عمومی است که این یکی به راستی تا حدی کار یا تقصیر خودمان است. این امر خود ریشههایی دارد، از جمله تأخیر رسانهای که بارها به سرمایه اجتماعی نظام و امنیت روانی و افکار عمومی، ضربات سنگینی وارد ساخته است. هم در قضیه هواپیمای اوکراینی، هم در قضیه وفات خانم مهسا امینی و هم در همین ماجرای مسمومیت دانشآموزان، رسانهها عملکردی تؤام با تأخیر داشتند. در این شرایط واضح است که ذهنهای تشنه تحلیل، حرفی را که سریعتر پخش میشود و با دستگاه تحلیلی آنها نیز تطابق دارد میپذیرند. این تأخیر در پرداخت رسانهای، ریشه در نگاه امنیتی به رسانه دارد. یک پیشفرض امنیتی وجود دارد که پرداخت به یک مسئله را باعث پررنگ شدن آن در افکار عمومی و تهییج و تشویش آن میشمارد. این پیشفرض البته در بسیاری از مسائل صادق است اما خیلی وقتها کاربست آن، یعنی از دست دادن فرصتهای بزرگ برای صیانت از سرمایه اجتماعی، اعتماد مردم به نظام و امنیت روانی آنها. البته تأخیر آسیبزننده، فقط در عرصه رسانه نیست. تأخیر در رسیدگی قضائی، امنیتی و توقف رخدادی مثل ماجرای مسمومیت، به خودی خود سؤالبرانگیز است. جالب آنکه در کشور ما این تأخیر نوع دوم که میتوان آن را تأخیر عملی خواند، وابسته به تأخیر رسانهای است. دستکم حس عمومی این است که تا مسئلهای به خوبی رسانهای نشود، مسئولان برای رسیدگی به آن دست نمیجنبانند.
تنبلی ذهن
ذهن ما اساسا راحتطلب است و میخواهد در سریعترین زمان به بهترین جواب برسد. همچنین ذهن با قلب انسان نیز در ارتباط است و امیال او را هم در نظر میگیرد. تحلیلهای «کار خودشونه» نیاز به فکر زیاد ندارد و تکلیف ما را هم مشخصتر میکند. اگر این کارها کار آمریکا باشد فیالمثل، ما با پدیدهای مواجه میشویم که دستمان به آن نمیرسد و این تحلیل برای ذهن ما تحلیل مطلوبی نیست. همچنین امیال هم ما را به سمت این تحلیل سوق میدهند؛ چراکه مثلا ما عمدتا به دلیل مسائل اقتصادی، از حاکمیت گلایهمندیم. همچنین این نوع تحلیلها، گوینده را شخصی مطلع و باهوش جلوه میدهد. باید توجه داشت که تحلیلهای «همه مشکلات کار دشمنه»، «همهاش زیر سر انگلیسهاست» نیز میتوانند نشأت گرفته از تنبلی ذهن باشند.
نظام جمهوری اسلامی پس از انقلاب تا همین امروز، حرکت وسیعی جهت سوادآموزی و افزایش سطح سواد به راه انداخته. شمار زیاد دانشآموزان و مدارس و دانشجویان و دانشگاهها، گواه همین امر است. نهضت و نظام اسلامی همچنین رشد محصلان و افتخارآوران علمی و ورزشی و خصوصا بانوان فعال در این حوزهها را به عنوان افتخار خود مطرح کرده است و نسبت دادن مقابله با علم و تحصیل به این نظام، غیر عقلانی و مضحک است. دستگاه رسانهای انقلاب باید بکوشد با تأخیر در پرداخت رسانهای، اذهان را محل جولان شبهات و سؤالات نکند و در مجموع کشور باید بداند نسبت به وقایع کشور حساس باشد، نه نسبت به رسانهای شدن یا سر و صدا کردنها.
آموزش و پرورش , جواد شاملو , مدرسه , مسمومیت دانش آموزان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.