سالی با دغدغه حکمرانی
جواد شاملو
سال ۱۴۰۱ جمع اضداد بود. اتفاقات خوب و بد در کنار هم قرار گرفته و از آن سالی به یاد ماندنی ساخته بود. ۱۴۰۱ نمایی کامل و مینیاتوری از دنیا و زندگی بود که در آن، خیر و شر، مثل جفتی مهربان همواره با هماند. این سال از یک سو سال خشکسالی، دشمن و دروغ بود. از سوی دیگر، سال مردم، سال خدا و سال ایران. یکی از مهمترین ویژگیهای سالی که گذشت، کم شدن سایه کرونا از سر کشور بود. متأسفانه یادمان رفت که سایه کرونا چه اندازه سنگین و بختکوار بود. آنقدر سنگین که نمیتوانستیم روز رفتنش را به راحتی تصور کنیم و روزی که دیگر خبری از کرونا، ماسک، دستکش، الکل، شیلد، اعلام هرروزه اخبار فوتیها، سویههای جدید و ترسناک و دیگر محدودیتهای کرونایی نباشد، برایمان به صورت یک رؤیا تصور میشد. اما کرونا رفت، بیسر و صداتر از آنکه فکر میکردیم، بیآنکه رفتنش شبیه یک جشن بزرگ باشد. چرا؟ شاید به خاطر کثرت اخبار خوب و بد دیگر، شاید به این دلیل که ما امروزیها، یاد نگرفتهایم و عادت نکردهایم اتفاقات خوب را ببینیم، به سوی آسمان سر بلند کنیم و خداوند را شکر کنیم.
جلوهنمایی جامعه دوقلهای
از میان تمام رخدادهای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی ۱۴۰۱، اتفاقات اجتماعی پررنگتر بوده و مسئله حکمرانی و سیاستگذاری، بیش از تمام مسائل دیگر خود را نشان میداد. به طوری که اگر آیندگان بخواهند در مسئله حکمرانی تحقیق و پژوهش کنند، در بررسیهای تاریخی حتما گزارش به این سال خواهد افتاد. در این سال جامعه ایران چندرنگی خود را به نمایش گذاشت و چندقلهای بودن خود را نشان داد. از یک طرف سرود «سلام فرمانده» را داشتیم. سرودی که باعث ایجاد اجتماعات نفسگیر و حیرتآوری از کودکان، نوجوانان و خانوادهها میشد. پدیده و رخدادی که بیش و پیش از آنکه بخواهی تنقید یا تمجیدش کنی، لاجرم باید به عنوان یک رخداد محققشده آن را به رسمیت بشناسی. رخداد محققشده بیش از آنکه به نقد نیاز داشته باشد، به درک نیاز دارد. «سلام فرمانده» سرودی بود که فارغ از کیفیت و عیار هنری یا دینی، تبدیل به پدیده شد. پدیدهای که ریشه در نیاز جامعه امروز به گفتمان بیش و کم محجور انتظار دارد. پدیدهای که ریشه در احتیاج نسل امروز به هویتمندی دارد و «سلام فرمانده» این هویت را ایجاد میکرد. پدیدهای که ریشه در انطباق مفاهیم دینی و انقلابی با مدیوم سرود دارد. پدیدهای که به طور بسیار جدی ریشه در شبکههای اجتماعی و موجآفرینی آنها دارد. شاید تا حدودی بتوان آن روی سکه حماسه «سلام فرمانده» را فتنه «زن، زندگی، آزادی» خواند. هرچند آن فتنه نیز ریشه در بسیاری عوامل دیگر داشت اما ممکن است برخی عناصر در صدد عقدهگشایی و انتقامگیری از این حماسه سریالی و مکرر برآمده باشند. در صورت قبول این فرض، باید پرسید آیا کمک به شکلگیری چنین رخدادهای پرشکوهی، الزاما موجب تنشافزایی در جامعه دوقلهای و چندقطبی ما خواهد شد؟ برای پاسخ به این سؤال، باید بار دیگر این مهم را در نظر گرفت که پدیده «سلام فرمانده» از سوی جامعه ایجاد شد و حکومت تنها آن را تسهیل کرد. در این میان روایت چنین رخدادی است که واکنش به آن را شکل میدهد. بدترین روایتی که میشد از این پدیده ارائه کرد، بازنمایی آن به عنوان یک مانور یا لشکرکشی سیاسی و جریانی در برابر جریانهای سیاسی معاند جمهوری اسلامی ایران بود. جالب این جاست که آغازکننده این روایت، خود رسانههای وابسته به دشمن و اپوزيسیون بود اما در داخل، برخی همین روایت را ادامه دادند. حال آنکه «سلام فرمانده» یک پدیده دینی بود؛ مثل اربعین، مثل محرم، مثل اعتکاف و دیگر جلوههای شکوهمند دیندای مردم ایران. حتی رهبر معظم انقلاب هم از این پدیده به عنوان نمادی برای تداوم پویای دینداری مردم ایران یاد کردند، نه یک مانور قشری و جریانی. به هر رو، «سلام فرمانده» یک موفقیت فرهنگی در عرصه ملی و بینالمللی بود. ای کاش این پدیده به «سلام فرمانده۲» ختم نمیشد. هرچند که خلق اثر و رویداد در مدیوم سرود باید ادامه پیدا کند، اما این امتداد لازم نیست با کلیدواژهها و شکل و فرم سلام فرمانده باشد. میتوان و باید رویدادهای جدید خلق کرد و سرودهای بهتر و بیشتر. همچنین ای کاش در زمینهسازی برای اجرای این سرود، افراط نمیشد و با بیسلیقگی، این پدیده دینی در بعضی مواقع تبدیل به یک پروپاگاندای ایدوئولوژیک بیکلاس نمیشد.
دروغ و دشمن
همزمان با سریال «سلام فرمانده»، یک فیلم سینمایی هم در حال پخش شدن بود که سکانسهای مقدماتی آن یکی پس از دیگری آغاز میشد و به سوی نقطه اوج فیلم میرفت. باری جلوی در یک استادیوم در مشهد اتفاقات مبهم و پر حرف و حدیثی میافتاد، باری در یک اتوبوس بیآر تی زنی محجبه با زنی ضعیفالحجاب درگیری لفظی شدید پیدا میکرد و افراد دیگر علیه او وارد عمل میشدند، باری در میدان صنعت تهران، فیلمی از برخورد بد یک ون گشت ارشاد با مادری که نگران دخترش بود انتشار مییافت. گویی به واقع اینها سکانسهایی از یک اثر سینماییاند و میروند که با یک نقطه اوج، بیشترین ضربه را به مخاطبان واردکنند. این ضربه با یک تصویر وارد شد. دختری، خوابیده روی تخت بیمارستان، با چشمانی بسته که گویی هیچ گاه باز نبودهاند.با رد خونی که از گوش دختر بیرون زده بود، با لولهای که وارد دهان او شده بود، با سری باندپیچی شده. تنها توضیحی که درباره این عکس گفته شده بود، این بود که او توسط گشت ارشاد به این روز افتاده. تصویری که در ذهنها ساخته میشد این بود مردی با این دختر درگیر شده و با باتوم به جان او افتاده و او را ضربهمغزی کرده است. این تصویر، قشر بسیار گستردهای از مردم را ناراحت و تلخکام کرد. حتی بسیاری از اقشار مذهبی طرفدار حجاب هم نتوانستند این واقعه را تاب بیاورند و به تندی هرچه تمامتر، سیاستهای نظام در جهت پاسداری از حجاب را به باد انتقاد گرفتند. اعتراضات به این واقعه آغاز شد و از این جا به بعد فیلم، با ریتم و کارگردانی متفاوتی پیش میرود. اعتراض به یک قتل، تبدیل میشود به «خیزش سراسری مردم ایران» و انقلابی که لابد به انقلاب کبیر فرانسه تنه میزد. صنعت دروغ، با همه ساز و برگش وارد میشود و یک کمدی تلخ را آغاز میکند.
اما واقعیت این بود که مهسا امینی به قتل نرسیده بود. ما و بسیاری از دغدغهمندان، از ضرورت اصلاح و بازنگری در سیاستهای مربوط به حجاب گفته و نوشته بودیم. گشت ارشاد یا اقدامات شبیه به آن، بارها و خصوصا در همین سال ۱۴۰۱ نقد و محکوم شده بود. کارآمدی سیاستهای مربوط به حجاب از سوی بسیاری عناصر انقلابی کاملا زیر سؤال بود و برخوردهای سلبی و خشونتبار با این پدیده، به شدت محکوم. اما به هر رو، کشتهشدن مهسا امینی یک دروغ بود و ماجرای او به هیچوجه با ماجرای جورج فلوید در آمریکا، قابل مقایسه نبود. شبهجنبشی که دست و پا میزدند تا آن را انقلاب بخوانند، اساسش زیر سؤال بود. این شبهجنبش تا چند هفته به صورت شورشها و اغتشاشات محدود در گوشه و کنار کشور، خوراک رسانههای دشمن را فراهم میکرد و تلاش میشد تنور آن در سطح شبکههای اجتماعی روشن نگاه داشته شود. اما ماجرا تبدیل به خاکستری شده بود که هرچه روی آن نفت میریختند و آن را باد میزدند، دیگر شعلهای از آن بر نمیخاست. در این فتنه، حق و باطل از جهاتی عیانتر از فتنههای پیشین اما باز هم برخی افراد و عناصر، آن را نقطهای برای پیاده شدن از قطار انقلاب اسلامی دیدند. در این میان با دشمن با شبیهسازی یک فضای انقلابی در اینکه برخی موقعیت تاریخی را اشتباه دریافت کنند مؤثر بود. اما در مورد بسیاری از این افراد، ماجرا، ماجرای تسویه حساب بود. این افراد پیش از این نیز سابقه زد و خوردهای لفظی و رسانهای با جریانهای گوناگون وابسته به نظام را داشتند و در این حادثه فرصت یافتند هویت خود را بازنمایی کرده و در اصطلاح تجاری و استارتاپی، خود را «ریبرندینگ» کنند. برخی هم به راستی در تشخیص حق و باطل دچار اشتباه شدند که این مهمترین بلیه فتنه است. اما اغلب ایراندوستان و اسلامگرایان، فهمیدند که این دو گوهر تاریخی به شدت در خطر است و حتی اگر با جمهوری اسلامی دشمنی داریم یا آن را ناحق میپنداریم، حتی اگر گمان میکنیم مهسا امینی به قتل رسیده و جمهوری اسلامی سفاک است یا چه و چه و چه، الآن مصلحت اسلام و ایران در تقابل با جمهوری اسلامی نیست. این همان مهمی است که باعث شد امیرالمؤمنین علیهالسلام تن به سکوت و گوشهنشینی بدهد و در مقابل جریان نفاق، دست به کاری نزند. با اینکه سکوت مردی چون علی علیهالسلام راحت نیست. همچون اویی سالها خواب خوش را از باطل گرفته، در پهلوانی شخصیتی افسانهای است و کنار زدن اصحاب نفاق برایش کاری ندارد، او اختلاف را نابودی اصل و اساس اسلام میداند و در واقع دفع افسد به فاسد را به عنوان راهبرد پیش میگیرد. در تاریخ هم علمای شیعه در مواردی از حکومتهای سنی شیعهستیز دفاع کردهاند تا اسلام در معرض خطر قرار نگیرد. در این ماجرا هدف بودن ایران هم کاملا عیان بود. اهداف شوم تجزیهطلبانه را مجری بیبیسی هم میدید و برخی ندیدند.
آنان که رفتند
در این سال چهرههای مؤثر و محبوبی را از دست دادیم. دو استاد اخلاق برجسته و بسیار محبوب نزد مردم، یعنی آیتالله فاطمینیا و آیتالله ناصری، هر دو در این سال از بین ما رفتند. امیرهوشنگ ابتهاج، شاعر دوران، از دنیا رفت و با وجود سن بالایش، رفتن او همچنان برای دوستدارانش غافلگیرکننده بود. استاد مهدوی دامغانی، شارح نهجالبلاغه، عزیز دیگری بود که از میان ما رفت. مسعود دیانی که با یادداشتهایش ما را همسفر سفر سرطانش کرده بود نیز عزیزی دیگر. دو طلبه شهید حرم امام رضا علیهالسلام و شهدای حرم حضرت شاهچراغ، نامهایی جاودانه در تاریخ این سرزمین خواهند بود. سردار قدسی، شهید حسن صیادخدایی که در تهران هدف ترور قرار گرفت، تشییع حماسهآلودش در یادها جاودان خواهد بود.
سال ۱۴۰۱ به پایان رسید و اکنون در آستانه سال جدید و ماه رمضان قرار داریم. برای زیباییهای سال گذشته از خدا سپاسگزاریم اما دعاها و شکایتهایی داریم که به بهترین زبان در دعای افتتاح، دعای شبهای ماه رمضان ذکر آمده است:
اللهُمَّإِنَّانَشْكُوإِلَيْكَفَقْدَ نَبِيِّنا صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَغَيْبَةَ وَ لِيِّنا ، وَكَثْرَةَ عَدُوِّنا، وَقِلَّةَ عَدَدِنا، وَشِدَّةَ الْفِتَنِ بِنا، وَتَظاهُرَ الزَّمانِ عَلَيْنا، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍوَآلِهِ،وَأَعِنَّاعَلىذلِكَبِفَتْحٍمِنْكَتُعَجِّلُهُ،وَبِضُرٍّ تَكْشِفُهُ، وَنَصْرٍ تُعِزُّهُ، وَسُلْطانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ، وَرَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُناها، وَعافِيَةٍ مِنْكَ تُلْبِسُناها، بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ.
خدایا، از نبودپیامبرمان که درودهای تو بر او و خاندانش و از ناپیدایی مولایمان و بسیاری دشمنانمان و کمی نفراتمان و سختی فتنههايی که گریبانگیر ما شده و از جریان زمان بر زیانمان به درگاه تو شکایت میآوریم، بر محمّد و خاندانش درود فرست و ما را در برابر همه این امور یاری فرما به گشایشی از سوی خود که زود برسانی و بدحالیکه آن را برطرف کنی و پیروزی با عزّت که آن را برایمان قرار دهی و سلطنت حقی که آشکارش فرمایی و به رحمتی که از سویت ما را فراگیرد و به سلامتی کاملی که از سویت ما را بپوشاند، ای مهربانترین مهربانان.
جواد شاملو , سال 1401 , سال نو , نوروز
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.