دینپژوهی به سبک سوره
جواد شاملو
کلود برنارد پزشک فرانسوی جمله معروفی دارد که از آن برای توضیح ماهیت رویکرد پوزیتویستی و اثباتگرایی در علم استفاده میشود. او میگوید: «من هر وقت خدا را زیر تیغ جراحی دیدم به آن قائل هستم.» او توانسته بود موجوداتی را که از چشم انسانها پنهاناند اما علت بیماریهای او هستند ببیند؛ ریزاندامهایی همچون باکتریها پس به هر چیز غیبی دیگر هم تنها وقتی ایمان میآورد که بتواند کاملا بر آن چیره شود و آن را تشریح کند. آنچه در جمله برنارد بهشدت به چشم میآید، میل به غلبه است و نه صرفا دیدن. چیزی وجود دارد که بشر بتواند تمام ابعاد آن را بررسی کند و بشناسد؛ اگر بشر نتواند چیزی را بشناسد؛ پس آن چیز وجود ندارد یا دستکم دلیلی برای وجودش نیست. این جمله، هم ماهیت عینیگرای مکتب اثباتگرایی را میرساند و هم ماهیت سلطهخواه علم غربی را. روح انسانگرایی و چیرگی بر طبیعت، در سرتاسر علم غربی حضور دارد و علم به معنای ساینس، چه در علوم تجربی و چه در علوم انسانی میل به تشریح، تسلط و سپس به کار بستن سوژه مورد شناخت دارد.
دینپژوهی و بررسی علمی دین نیز در دانشگاه غالبا و طبعا از دریچه علم به معنای ساینس اتفاق میافتد. ماهیت الحادی این علم در حیطه دینپژوهی عیانتر است چراکه در اینجا بیشترین فاصله میان سوژه شناخت و روش شناخت به چشم میخورد. در این میان ما یا با دینپژوهی تعبدی، ایمانگرایانه، عاطفی و جامدی طرفیم که دیگر اساسا پژوهش نیست و یا با دینپژوهیای که میخواهد دین را تشریح کند و زیر میکروسکوپ بیاورد. این با ماهیت دین در تعارض است؛ چراکه دین نامحدود است و دستگاه شناختی انسان محدود. از همین جهت دینپژوه غربی مسلمان عذاب زیادی را متحمل میشود و درنهایت هم به دینی عاری از روح و تعبد و تقدس میرسد. چراکه ذات علم غربی تقدسزداست و هنگامیکه به سراغ سوژهای میرود، در مرحله اول پرده تقدس را از آن کنار میکشد و آن را عریان میکند. این عذاب را یک دینپژوه امروزی و اینجایی در یک جستار عالی بسیار دقیق توصیف میکند. او مینویسد: «میدانی حفظ باور چقدر دشوار است وقتی سروکار آدم با خطکش و ترازو و ذرهبین باشد؟ وقتی تو یک دینپژوه مسیحی یا آکادمیسین دینپژوه نیستی؛ بلکه یک شیعه هستی، یک شیعه شیعهپژوه. وقتی هم پژوهشگری هم سوژه پژوهشِ خودت.» او در ادامه همین جستار مینویسد: «جهان بیراز، جهان بیافسون، جهان شناختهشده و تسخیرشده شاید جهان معقولتری باشد، اما لزوما جهان جذابتری نیست. نسبتی هست میان لذت و راز، میان سرخوشی و ندانستن. این حقیقت را اگر زودتر میدانستم، شاید مسیر دیگری میرفتم.»
دینپژوهی که قسمتی از نوشته او را ذکر کردیم البته شخصیتی محترم و معتقد است، اما رویکرد ساینسی او به دینپژوهی واضح است. بگذریم از اینکه جهان بدون راز الزاما جهان معقولتری نیست. به قول داستایوسکی در «برادران کارامازوف»، ایمان به غیب و جاودانگی شرط واقعگرایی است. مواجهه عامه مردم با این نوع دینپژوهی غالبا منفی و پسزننده است چراکه آنان همرنگ و بوی چیرگی بر دین در این رویکرد را احساس میکنند. واقعیت این است که دین را نمیتوان با میکروسکوپ نگاه کرد. باکمی مسامحه میتوان گفت دین را نهایتا میتوان با تلسکوپ بررسی کرد. چرا؟
برای مثال، ما در تاریخ اسلام حادثهای غیرقابلانکارتر و مورد وفاقتر از کربلا نداریم. چگونه است که در مورد چنین حادثهای سه متفکر بزرگ اسلامی که ازلحاظ فکری نیز کاملا در یک جریان قرار میگیرند، نظر متفاوتی دارند؟ شهید مرتضی مطهری علت حرکت امام را «منطق شهید» عنوان میکند. علامه طباطبایی ریشه حرکت امام را در حق حکومت میجوید و رهبر انقلاب آن را جهاد کبیر که عبارت از نه گفتن به ظالم است مینامد. درباره حادثهای به عظمت عاشورا، سه متفکر بزرگ و تقریبا همفکر اختلافنظر دارند و آنهم نه اختلافنظر جزئی، بلکه در هدف قیام. این یعنی ما در مواجهه با کربلا، با یک معما روبهروییم. معمایی که همچون یک ستاره از پس میلیونها سال نوری سوسو میزند و ما تنها با تلسکوپ میتوانیم آن را قدری بیشتر بشناسیم. تازه آنوقت معماها بیشتر بر سرمان آوار میشوند.سیاره مشتری با چشم عادی، نقطهای است مثل دیگر نقاط نورانی آسمان. اما با تلسکوپ؛ تجمیع وهمآلودی از غبارها است با یک خال سرخ عجیب. هیچ مفسری نمیتواند ادعا کند بر قرآن چیره شده؛ به همین ترتیب بر فعل و سخن قرآن ناطق هم نمیتوان چیره شد. صلح امام حسن علیهالسلام نیز با تمام گفت و سخنهای پیرامون آن، کماکان معما است. رفتار اهلبیت در اتفاقات پس از رحلت پیامبر نیز همینطور. این معماگونگی از عقل متصل به وحی ذوات مقدسه برمیخیزد.برای اینکه نه در دام دینپژوهی محدود به منبر و احساس و تعبد گرفتار شویم و نه روح دین را زیر تیغ جراحی علم غربی ذبح کنیم؛ راهحل ارائه نوعی از دینپژوهی است که سؤال پرسیدن از دین را کنار نگذارد؛ اما پرده تقدس آن را نیز پس نزند و حدی از محدودیت را برای ابزار شناخت در مواجهه با دین بپذیرد و هدفش از شناخت بهرهگیری بیشتر از آن باشد.
برنامه تلویزیونی «سوره» درست این خلاء را پوشش میدهد. دینپژوهیای که ذات آکادمیک، پژوهشی و پرسنده آن، ذات مقدس دین را خدشهدار نمیکند. نوعی از پژوهش که تمام پیشفرضها را کنار میگذارد، جز پیشفرض حقانیت دین و معارف دینی. این نوع از دینپژوهی، مردم عادی را پس نمیزند و در عین حال باعث شکست قالب عوامانه و برخی تصورات مشهور اما بیاساس میشود. برنامه سوره توانسته کرسیای ایجاد کند که نه منبری معمولی و عامهگرا باشد و نه یک اتاق تشریح؛ بلکه یک رصدخانه است، همانقدر جذاب و اسرارآمیز. این برنامه تا امروز روی مسائلی همچون سقیفه، صلح امام حسن مجتبی علیهالسلام، عاشورای حضرت اباعبدالله و آسیبشناسی عزاداری، قرآن کریم و کتاب شریف نهجالبلاغه تمرکز کرده و درمجموع تبدیل به یک دوره شیعهشناسی تخصصی و قابلاستفاده شده است. سوره مصداق یک تولید رسانهای دانشبنیان است. عبارت رسانه دانشبنیان میتواند دو معنا داشته باشد: یک تولید رسانهای که بر مبنای دانش رسانه ساختهوپرداخته شده باشد و دو، تولید رسانهای که بستر یک دانش و انتقال محتوای علمی باشد. سوره یک تولید رسانهای دانشبنیان به معنای دوم کلمه است.
برنامهای مثل سوره باعث زدوده شدن چهرههای برساخته و غیرواقعی از دین میشود و با نمایاندن پیچیدگی تاریخ اسلام و سیره اهلبیت، اجازه نمیدهد مردم هر سخن و هر افادهای از دین را باور کنند. کارهایی مثل سوره جامعه را در برابر برداشتهای مغرضانه، تفسیر به رأی و مصادره به مطلوبهایی که از سوی جریانهای گوناگون سیاسی و اجتماعی از دین میشود بیمه میکند. این جامعه دیگر حرف کسی که با سادهانگاری از صلح امام حسن برداشت مذاکره با آمریکا میکند را نمیپذیرد و حاضر نمیشود هر حکمی که از نهجالبلاغه استخراجشده را عین دستور دین و امیرالمؤمنین علیه السلام بداند. این همان دینپژوهی دینمدارانهای است که پایی در حوزه دارد و پایی در دانشگاه و به این صورت میتواند روح دین را در مطالعات دینپژوهی نگاه دارد.
جواد شاملو , سوره , موسسه سوره
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.