دفاع مقدس ناب‌ترین چهره انقلاب - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 62192
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه, ویژه تاریخ انتشار : ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ - ۶:۱۸ |
نباید به بهانه دور از دسترس شدن شهدا آن‌ها را از مقام اسطوره‌ای‌شان پایین آورد

دفاع مقدس ناب‌ترین چهره انقلاب

هرزمانی ظرفی دارد و هر دورانی هویتی. دفاع مقدس درزمانی رخ داد که زمینه و بستر برای برخاستن ابرمردانی اسطوره‌ای و دور از دسترس فراهم بود. زیاد شنیده‌ایم و شاید خود نیز بارها این جمله را گفته باشیم که «نباید از شهدا اسطوره ساخت». استدلالمان این است که با اسطوره‌سازی از شهدا آن‌ها را از الگو بودن ساقط کرده‌ایم و دیگر به فکر پیروی از آنان نمی‌افتیم؛ مدام با خود می‌گوییم ما کجا و آن‌ها کجا. فردوسی نیز از دنباله‌‌روان همین سخن است. او در پایان داستان فریدون که منجی بزرگ مردم ایران از حکومت ضحاک است می‌سراید: 
دفاع مقدس ناب‌ترین چهره انقلاب

جواد شاملو
هرزمانی ظرفی دارد و هر دورانی هویتی. دفاع مقدس درزمانی رخ داد که زمینه و بستر برای برخاستن ابرمردانی اسطوره‌ای و دور از دسترس فراهم بود. زیاد شنیده‌ایم و شاید خود نیز بارها این جمله را گفته باشیم که «نباید از شهدا اسطوره ساخت». استدلالمان این است که با اسطوره‌سازی از شهدا آن‌ها را از الگو بودن ساقط کرده‌ایم و دیگر به فکر پیروی از آنان نمی‌افتیم؛ مدام با خود می‌گوییم ما کجا و آن‌ها کجا. فردوسی نیز از دنباله‌‌روان همین سخن است. او در پایان داستان فریدون که منجی بزرگ مردم ایران از حکومت ضحاک است می‌سراید: 
فریدون فرخ فرشته نبود
ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
به داد و دهش یافت آیین نیکویی
تو داد و دهش کن فریدون تویی
فردوسی اما خود برای فریدون سنگ تمام می‌گذارد. او پیش از آنکه به دنیا بیاید برای مردم شناخته‌شده است و ضحاک را به راحتی هرچه‌تمام‌تر از کاخ پادشاهی بیرون می‌کند. اما آیا درباره ائمه هم می‌توان این را گفت؟ می‌توانیم بگوییم نباید از ائمه اسطوره بسازیم و آنان را غیرقابل دستیابی نشان دهیم؟ آیا از معصومین علیهم‌السلام نباید الگو گرفت که از آنان به‌درستی شخصیت‌های نظرکرده و آسمانی و مرتبط با غیب ساخته می‌شود؟ واقعیت آن است که حس الگوگیری و تبعیت و دنباله‌روی با دیدن عظمت و جلوه و بلندی در انسان ایجاد می‌شود. حال این عظمت و جلوه به هر نوع که می‌خواهد باشد. از نوع شهرت باشد یا زیبایی ظاهری و فصاحت در کلام یا توانمندی‌های گوناگون. کسی از آدم عادی و معمولی الگو نمی‌گیرد. شهدا قطعا اسطوره بودند، آسمانی بودند، بت بودند و  چندان هم قابل‌دسترس نیستند. اینکه بگوییم ما هم قطعا می‌توانیم همچون آن‌ها شویم حتی اگر واقعیت داشته باشد، بی‌شک شرط ادب نیست و ادب شرط مهمی است. این انسان‌های بزرگ در ظرف زمانی سال ۵۹ به وجود آمدند و چون آن ظرف زمانی قابل تکرار نیست؛ آن‌ها نیز قابل تکرار نیستند. ممکن است ظرف زمان کوچک‌تر یا بزرگ‌تر باشد اما دیگر آن نمی‌شود. منظور از ظرف زمانی، مؤلفه‌هایی است که یک دوران را می‌سازد. نزدیکی زمانی به برهه انقلاب، رهبری امام خمینی، حمله سخت نظامی دشمن به مرزهای کشور، حضور بزرگان انقلاب همچون بهشتی‌ها و مفتح‌ها و رجایی ها و بسیاری مؤلفه‌های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دیگر، مقیاس و تراز آن برهه را بسیار بالابرده بود و طبیعی است انسانی هم که از بستر برمی‌خیزد، مقیاس بزرگ‌تری داشته باشد. نباید از دفاع مقدس غافل شویم. جلوه اصیل جهاد نهضت انقلاب اسلامی ایران، همچنان دفاع مقدس است و بس. این مسئله آن اندازه مهم است که حتی می‌توان گفت جمع نورانی، متمایز، درخشان و اعجاب‌آور مدافعان حرم نیز در مرتبه شاگردی و تلمذ از ستاره‌های دفاع هشت‌ساله هستند. این را فرمانده آنان حاج‌قاسم سلیمانی به همه ما می‌آموزد و در جمع رزمنده‌های مدافع حرم که گردش حلقه‌زده‌اند می‌گوید: «اصل آنجا بود!» و مقصودش ازآنجا جبهه‌های دفاع هشت‌ساله است.
  چند خط نجوای دل
سفره دفاع مقدس، سفره حضرت فاطمه زهرا است و از اساس سفره شهادت خان کرامت حضرت است. که اگر این نبود امام روح‌الله نمی‌فرمود: «سلام ما بر این پاره‌های تن ملت که مونسی جز نسیم صحرا و همدمی جز مادرشان حضرت زهرا ندارند.»
ما خاک را دوست داریم، نه چون از خاکیم، چون خاک ما را یاد عزیزانمان می‌اندازد، کسانی که دوستشان داشتیم را روی خاک‌ها کشتند. دلم برای آن خاکی که روی آن افتادی تنگ‌شده، دلم برای آن خاکی که آخرین سهمت از دنیا بود تنگ‌شده.
آن خاکی که در یک‌لحظه هم با آن تیمم کردی هم بر آن سجده.دلم تنگ بیابان‌ها است. نه هر بیابانی! پاهایم خاک شلمچه را، چشمانم ستارگان شبش را و قلبم داستان‌هایش را، گوش‌هایم گریه برادرانم، گریه گمشده‌ها و سر به بیابان گذاشته‌ها را می‌خواهند.‌ دلم آخر دنیا را می‌خواهد.دلم بیابانی را می‌خواهد که در آن تنها نباشم. روح‌الله که از خودش حرف نمی‌زند. می‌گوید این شهیدان انیسی جز مادرشان فاطمه ندارند. این‌قدر می‌آید و می‌رود در این بیابان‌ها. آواره است ام‌ابیها. قربان معرفتش. مادری می‌کند ها! آواره است ام‌ابیها در بیابان‌ها. دلم بیابان می‌خواهد.

نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.