در حسرت یاران تکلیفمدار
جواد شاملو
زمان به حکومت رسیدن امام مجتبی علیهالسلام، اوج دورانی بود که مردم نسبت خودشان را با امام جامعه گمکرده بودند. مقصود از مردم، مردم عادی کوچه و بازار نیستند؛ مقصود کسانیاند که از طرفداران و پیروان و منسوبان به امام بهحساب میآیند. اصل گمشدن این نسبت طبعا به بیستوپنج سال خانهنشینی امیرالمؤمنین بازمیگردد و در طول حاکمیت حضرت امیر نیز به صورتهای گوناگون که اهمش خوارج است ادامه پیدا میکند و در زمان امام مجتبی به اوج خودش میرسد. چنانکه میتوان حضرت حسن را مردی تنها دید که میانه دو گروه ایستاده است. این دو گروه دقیقا معارض و مخالف یکدیگرند. یک گروه کسانی هستند که با جنگ حضرت همراه نشدند و گروه دوم کسانیاند که با صلح او همراهی نکردند. آن نکته از سخنی از ایشان استفاده میگردد که بنا بر برخی نقلها در هنگام بیعت فرمودند: «آیا بیعت میکنید که فرمانم را اطاعت کنید و با هر کس جنگیدم بجنگید و با هر کس صلح کردم، صلح کنید؟» روشن است که حضرت خود پیشبینی میکند در برابر معاویه هر سیاستی را که در پیش بگیرد، عدهای هستند که مخالفت کنند. این البته اتفاق جدیدی نبود. در زمان امیرالمؤمنین و در کارزار صفین، عدهای بر علی شمشیر کشیدند که مالک را از پشت خیمه معاویه بازگرداند و جنگ را که بهزعم آنان جنگ با قرآن بود ادامه ندهد وعدهای دیگر به او خرده گرفتند که چرا جنگ را ادامه ندادی و در نهروان با همین مستمسک علیه او شمشیر کشیدند.
این دو گروه متضاد و متعارض در یک مسئله باهم اشتراک داشتند و آن رویکردشان نسبت به امام بود. رویکرد این چهلهزارنفری که با امام حسن علیهالسلام بیعت کردند توقعمدار است؛ نه تکلیفمدار. امام حسن باید بهترین تصمیم را میگرفت بدون اینکه برای این مردم زحمتی ایجاد کند! او گویی وظیفه دارد تمام امور را به بهترین شکل مدیریت کند و مردم تنها شیوه مدیریت او را مستقل از عملکرد خودشان ارزیابی و نمرهدهی کنند! قرآن در سوره مائده مشابه چنین رفتاری را در میان بنیاسرائیل و حضرت موسی مثال میزند. آیه بیست و دوم این سوره مبارکه میفرماید: «قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّ فِيهَا قَوْمًا جَبَّارِينَ وَإِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا حَتَّى يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا فَإِنَّا دَاخِلُونَ»؛ گفتند: ای موسی، در آن سرزمین مقدس گروهی مقتدر و قاهر و ستمکار هستند و هرگز تا آنها ازآنجا بیرون نشوند ما داخل نخواهیم شد، هرگاه آنان بیرونشدند ما داخل میشویم. در آیه بعدی از سوی آنها تضمین پیروزی داده میشود! بنیاسرائیل در جواب میگویند: «قَالُوا يَا مُوسَى إِنَّا لَنْ نَدْخُلَهَا أَبَدًا مَا دَامُوا فِيهَا فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ»؛ باز قوم گفتند: ای موسی! هرگز ما در آنجا مادامیکه آنها باشند ابدا درنیاییم، پس تو برو بهاتفاق پروردگارت با آنها قتال کنید ما اینجا خواهیم نشست.
ثمره این رویکرد توقعمدارانه این بود که بعد از پذیرش صلح یا آتشبس در حالی به خیمه حضرت حمله شد و سجاده از زیر پای ایشان کشیده شد، در حالی یکی از خوارج که در کمین نشسته بود خنجر زهرآلودی را به ران امام فروآورد و ایشان را از مرکب به زیر انداخت و گفت: «تو مشرک شدی همانگونه که پدرت مشرک شد» که علت صلح امام در کوفه بود. در میان کسانی که به معاویه نامه نوشته بودند ما حسن را به تو تسلیم میکنیم. این دو گروه هرگز متعرض یکدیگر نمیشدند! بلکه هر دو با امام سر تعارض داشتند. گروهی که خواستار صلح بود از پشت خنجر میزد و گروهی که خواستار جنگ بود از جلو! اینگونه تمام بار تصمیمگیری را به دوش حضرت مجتبی میانداختند و خود درنهایت ندای «إنا هاهنا قاعدون» سر میدادند.
اگر معنای امام را قدری بسط بدهیم تا از آن معنای امام و پیشوای جامعه نیز فهم شود؛ میتوان گفت این بیماری امروز در میان بخشی از علاقهمندان و معتقدان به ولایتفقیه نیز دیده میشود. برخی از ما در حالی نسبت به تصمیمات و سیاستهای مقام ولایت حساس، مطالبهگر و منتقدیم که رفتار حکومتی این مقام را مستقل از ریشههایی که این رفتار در میان مردم، در میان خواص و در میان خود ما دارد میبینیم. در حالی توقع داریم مقام ولایت یک تصمیم آرمانی و دل به خواه ما بگیرد، که اصلا به کیفیت انجام تکالیف خودمان نمیاندیشیم. این تکلیفمداری؛ این نگریستن به خود الزاما نباید در برابر مقام ولایت مطلقه فقیه باشد؛ دستکم باید در برابر کشور خودمان بیش از آنکه توقع داشته باشیم، احساس تکلیف کنیم. در زمان امام حسن گروهی بودند که دوست داشتند امام بهجای صلح به راه جنگ برود. اما آیا آن گروه عمارگونه به میان مردم و خواص میرفتند تا با آنها سخن بگویند؛ تبیین کنند و برای تصمیم امام پایگاه و فضا ایجاد کنند و فضا را مهیای جبهه و جهاد کنند و شوری به راه بیندازند؟ ابدا! «إنا هاهنا قاعدون». در دیدار رهبر انقلاب با دانشجویان در سال نودوشش، مضمون ارائه یکی از دانشجوها این بود کهای کاش رهبر انقلاب در انتخاباتها اینقدر از مشارکت دم نزنند؛ چراکه با بالا رفتن درصد مشارکت شانس پیروزی نامزد جریان انقلاب پایین میآید. در این مجال کاری به این نداریم که این حرف از اساس درست است یا نه. پاسخ آقا این بود که من وظیفهدارم برای بالا بودن مشارکت در انتخابات بکوشم؛ شما کاری کنید که نامزد خودتان رأی بیاورد! که از این پاسخ همه ناخودآگاه کف زدند. برای مثالی دیگر عده زیادی به اینکه چرا از اساس جریانی مثل آنچه در هشت سال گذشته بر سرکار بود باید در فضای قدرت جولان بدهد باآنکه همه میدانند این جریان با خط قرمزهای ولایت همراهی کامل ندارد؟ سخنان مختلفی گفته میشود و جمهوری اسلامی سر این داستان بهانحای مختلف متهم میشود. حتی دیدم یک عزیز بزرگوار که در اینستاگرام صاحب تریبونی بود، با تمسک بهصف اول نشستن رئیسجمهور سابق در دیدار اخیر رهبر انقلاب با کارگزاران نظام؛ نوشته بود: «حسن روحانی خود جمهوری اسلامی است.» برفرض که این سخن باطل درست باشد و برفرض که در آخرت امثال حاجقاسمها جلوی ما را نگیرند و نگویند که ما خون دادیم تا ما نماد نظام باشیم و رفتار رهبر نظام با ما حاکی از آن بود که ما نماد نظام بودیم؛ فرض بگیریم این حرف درست باشد و رئیسجمهور سابق خود نظام باشد؛ ما و شما چه کردیم که این اتفاق نیفتد؟ ما چه کردیم که نامحرمان آنچنان در نظام رسوخ نکنند که نماد و تمامیت آن شوند؟ تنها هنرمان پریدن بهنظام و حرفهای درشت بار نظام کردن است؟ «إنا هاهنا قاعدون»؟ گروهی دیگر اکنون بر این موضعاند که «دیدید دارند با قاتلان حاجقاسم مذاکره میکنند!» میتوان به عزیزان گوشزد کرد شما که اینهمه بر سر خون حاجقاسم غیرت دارید، چه برنامهای برای اقناع مردمی که هنوز دلشان به همین مذاکرات گرم است دارید؟ چه برنامهای برای برونرفت کشور از اوضاع کنونی دارید؟ میتوانید مردم را آرام کنید؟ آیا سلاح زبان و بیان خود را برای امیدوار کردن و بالا بردن صبر و تحمل مردم تا گذر کردن از پیچ تاریخی به کار میگیرید؟ آیا مسئولان را به کار جهادی و اهتمام به تولید وامیدارید و هنر بر دوش کشیدن باری ولو کوچک از کشور رادارید؟ یا اینکه «إنا هاهنا قاعدون»؟
اکنون به مدد بلندهمتانی همچون مدافعان حرم و اقران آنان در گوشه و کنار کشور، زمانه صلح امام حسن نیست بلکه زمان رزم امام انشاءالله ختم به فتح امام حسین است، اما ما هنوز هم میتوانیم در دسته قاعدون متوقع جای بگیریم و از فتح خرمشهرهای در پیش رو، نصیبی نداشته باشیم.
امام حسن مجتبی(ع) , جواد شاملو
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.