حسین؛ شهید نماز نماز ؛کمال انسانیت
جواد شاملو
چند شماره پیش به تاریخ شنبه بیستوسوم مرداد، متنی در صفحه فرهنگی منتشر شد با نام «کربلا؛ جدال شخصیتها.» حرف حساب آن متن این بود که در تحلیل واقعه عاشورا و شهادت امام مظلوم ما، نباید تمام تقصیر آن فاجعه را به گردن اعتقادات فاسد و یا حب دنیا انداخت. در واقع کربلا واقعه عجیبی است که در آن باطل با انواع سپاهیان خویش به جنگ حق با انواع جنودش آمده است. در سپاه دشمن یک طیف افراد وجود داشتند که جاهل بودند. به تتبع قبیله خویش، به مصاف با قبله آمده بودند. گروهی بودند که اینها را خواص تشکیل میدهند، امثال عمرسعد، اینها حق را میشناختند اما چون اسیر حب دنیا بودند، با حقه دفاع از حکومت یزید و شهادت اباعبدالله را حق جلوه میدادند. خود یزید و عبیدالله و تمام آل زیاد و آل ابیسفیان که جمیع مفاسد بودند و علاوه بر فساد در عقیده، عقده و کینه نیز از آل علی در دل داشتند، اما گذشته از تمام اینها، نباید از مرض آن مردم غافل شد که شرارت و قساوت خاصی در وجودشان خانه کرده و همچون سرطان رشد کرده بود. یعنی سپاه دشمن پر از آدمهای شقی است. آدمهای ذاتا پست و قسی القلب. آدمهای عصبانیمزاج عاری از هرگونه شعور و تمدن انسانی. کسانی از تبار اعراب جاهلی. این جان کلام متن «کربلا؛ جدال شخصیتها» بود، اما انسان در مورد این سخن، دچار شک و وسواس میشود که نکند توجه به اخلاقیات انسانی، به بیتوجهی به عقاید و اعمال دینی تعبیر شود؟ این شک را خصوصا شنیدن صحبتهای افرادی قویتر میکند که سعی میکنند «انسانیت» را یا بیارتباط به دین جلوه دهند و یا گاهی خواسته یا ناخواسته، آن را در مقابل دین جا بزنند. فرض کنید فردی بر بالای منبر حکایت کشته شدن کاملا سهوی یک جوان به دست دوستش در یک دعوای جاهلانه که برای جوانها پیش میآید را تعریف کند. بعد بپرسد آیا پدر جوان مقتول باید از گناه جوان قاتل که واقعا قصد قتل نداشته بگذرد یا او را قصاص کند؟ بعد بیشتر توضیح دهد که پدر جوان مقتول شرعا میتواند قصاص کند و این حق را دارد و کسی هم متعرض او نمیشود، اما اگر شرع را بگذاریم کنار، انسانیت به چه حکم میکند؟ آیا انسانیت نمیگوید پسر تو عمدا کشته نشده، پس از گناه قاتل بگذر؟ شنونده این داستان در اینجا چه حسی نسبت به شرع پیدا میکند؟ آیا جز اینکه شرع در مقابل انسانیت قرار دارد؟ نمیخواهیم بگوییم سیدحسن آقامیری که این داستان را بر بالای منبر تعریف میکند واقعا قصد مقابله شرع و انسانیت را دارد؛ اما شیوه نقل داستان همین را میرساند و خوانندگان میتوانند کلیپ حاوی این داستان را در صفحه اینستاگرام ایشان یا صفحات متعدد طرفداران او مشاهده کنند. آیا داستان بالا را باید همین قدر راحت و بیظرافت نقل کرد؛ به طوری که بشود نتیجه گرفت حکم شرع میتواند با عقل و انسانیت متعارض باشد؟ در حالی که حکم شرع ضامن انسانیت است و قصاص برای جلوگیری از کشته شدن انسانها به دست همدیگر. در داستان بالا قطعا دادگاهی تشکیل شده و حکمی صادر شده و به دلایلی جوان قاتل محکوم اعلام شده و قتل او قتل عمد تشخیص داده شده؛ چرا همچنین مسئله پیچیدهای را در حد یک حکایت دو دقیقهای منبری پایین میآوریم و انگار هیچ توجهی نسبت به نتایج صحبتمان نداریم و به عبارت دقیقتر، «حرف دهانمان را نمیفهمیم.» اگر لحن این متن کمی تند میشود به این خاطر است که نگارنده سیدحسن آقامیری را شخصیت از رده خارجی نمیداند که دیگر دیالوگ با او بی فایده باشد، همانگونه که در قیاسی معالفارغ این اتفاق برای عبدالکریم سروش افتاده است. بلکه ما معتقدیم او مسیر اصلاح جامعه را با آدرس غلط دنبال میکند.
آقامیری در صحبتهای اخیرش در همین دهه اول محرمی که گذشت، جای دیگر به عبادت کردن شمر اشاره میکند و شاهد مثالهایی از تضرع و خشوع او در عبادت نقل میکند. سپس ادامه میدهد چنین کسی که «هیچ خلل فقهیای به او نمیتوان وارد نمود!» چه میکند با حسین و خیمههای حسین سلام الله علیه. چرا؟ چون او جنایتکار است. پس عبادت شمر بیمصرف بود. آقامیری از عبادت شمر و عمرسعد زیاد میگوید؛ اما از عبادت سیدالشهدا و اصحاب و اهلبیتش کمتر سخن به میان میآورد. از عبادت شمر و عمرسعد میگوید، اما از شرابخوارگی یزید و بیدینی بسیاری از سپاه حاضر در روز کربلا حرفی نمیزند. نتیجه چه میشود؟ بگذریم که او اگر به درستی دین را راه اصلاح جامعه میداند، باید نشان دهد چرا عبادت شمر بیاثر بود و چرا خضوع و خشوع شمر او را از قتل پسر پیامبر باز نداشت؛ نه اینکه طوری سخن بگوید که گویی عبادت تأثیری در سعادت و شقاوت آدمها ندارد. گویی ارتباط دینی و شرعی با خدا تأثیری در خوب بودن و بد بودن آنها ندارد. شمر در عبادت هرچه که بوده، به پای مقربین دستگاه اباعبدالله، امثال حبیب بن مظاهر و مسلم بن اوسجه هم نمیرسد؛ چه رسد به خود سیدالشهدا که از دو باری که در کربلا به دشمن رو زد، یکبارش مهلت خواستن برای برپایی نماز و قرائت قرآن بود. نقل شده که شب عاشورا از خیام امام مثل کندوهای عسل، صدای زمزمه مناجات میآمد. آیا همچین نقلی درباره سپاه دشمن هم هست؟ اگر عمر سعد و لشکر او واقعا دلسوز نماز بودند که ظهر عاشورا مولا و یارانش را حین نماز خواندن تیرباران نمیکردند. چرا شمر و ابن سعد را به عنوان مظهر عبادت معرفی میکنید؟
آقامیری در ادامه از تاریخ به امروز میآید و میگوید: «چهل سال است دارند نماز میخوانند، پس چرا از جامعه کفر میبارد؟» یعنی این خطیب بزرگوار معتقد است در ایران فقط چهل سال است دارد نماز خوانده میشود؟ باید از ایشان پرسید که آبا و اجداد ایشان قبل از انقلاب نماز نمیخواندند مگر؟ آنوقت خندهدار نیست که یک ظاهرا روحانی که در اینستاگرام چند میلیون فالوور دارد بگوید از جامعه دارد کفر میبارد؟ پس شما چه میکنید؟ احتمالا شما و مخاطب سه میلیونی شما هم از مظاهر کفری هستید که دارد از جامعه میبارد. بهراستی اگر منظور آقامیری اصلاح نماز خواندن است چرا مخاطبان او را بیشتر بی نمازها تشکیل میدهند؟ او اگر دلش به حال متشرعین میسوزد، چرا در گفتههایش آنها را دائما محاکمه میکند؟ او هرگز نمیتواند مرهمی برای زخمهای جامعه باشد. او خود گسلآفرین است و چالشزا! خوب است که ما در همین صفحه متن «کربلا؛ جدال شخصیتها» را منتشر کردهایم تا معلوم شود ما نیز به زیر و بم این قضیه آگاهیم و میدانیم که نماز و روزه کافی نیست؛ اما همین سخن در بیان آقامیری، زمینه را برای سوء برداشتها فراهم میکند.
در همان داستانی که در ابتدای متن نقل شد، در ادامه مثال قصاص جوان مقتول، داستانی از پناه دادن امام سجاد به یکی از قتله کربلا در جریان واقعه حره نقل میکند، اما ما داستانی را ذکر میکنیم به نقل از مرحوم آیتالله حائری شیرازی در «آینه تمامنما» که وقتی بعد از کربلا، یزید به قصد دلجویی و نزدیکی به امام سجاد ایشان را فراخوانده و درخواست میکند کودکانشان با هم بازی کنند، فرزند صغیر امام سجاد به فرزند یزید دست رد میزند و میگوید: پدر تو با پدر من دوست نبود، پس من هم با تو دوست نخواهم شد. این شیوه تربیتی ائمه است. انسانیت در مقابل دین نیست، در عرض آن هم نیست. انسانیت و دین با هم رابطه طولی دارند؛ به این معنا که انسانیت «اعم» از دین است و دین «اعلای» از آن. انسانیت بستر و زمینهای است که دین روی آن سوار میشود. انسانیت استعداد یک آدم یا یک جامعه است برای پذیرش دین. دین رستاخیز انسانیت است. آن کس که دین ندارد تا ابد از مدارج بالای انسانیت محروم است و به انسانیت حداقلی رضا داده و آن کس که انسانیت ندارد، هیچ درجهای از دین را ندارد.
امام حسین (ع) , جواد شاملو , نماز
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.