جهان‌آرا فرهنگ‌آرای انقلاب - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 73344
  پرینتخانه » فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۰۷ مهر ۱۴۰۱ - ۶:۲۱ |
فرمانده مقاومت خرمشهر فقط یک شخصیت امنیتی نبود، بلکه امنیت و میهن را در راستای فرهنگ و اعتقاد می‌خواست

جهان‌آرا فرهنگ‌آرای انقلاب

از شهید جهان‌آرا جمله‌ای زیاد نقل می‌شود که هر چند لازم است در نقل‌قول‌های معروف اندکی وسواس داشت و در انتساب آن‌ها به افراد کاملا مطمئن نبود، اما باز می‌توان از این بیان بهره برد و نکاتی استخراج کرد. آن نقل قول معروف این است: «اگر شهر سقوط کرد آن را پس می‌گیریم، مواظب باشید ایمان‌تان سقوط نکند.» این جمله از آن جهت درخشان است که گوینده آن یعنی فرمانده مقاومت خرمشهر، به خوبی می‌داند از چه چیزی دارد دفاع می‌کند.
جهان‌آرا فرهنگ‌آرای انقلاب
جواد شاملو
از شهید جهان‌آرا جمله‌ای زیاد نقل می‌شود که هر چند لازم است در نقل‌قول‌های معروف اندکی وسواس داشت و در انتساب آن‌ها به افراد کاملا مطمئن نبود، اما باز می‌توان از این بیان بهره برد و نکاتی استخراج کرد. آن نقل قول معروف این است: «اگر شهر سقوط کرد آن را پس می‌گیریم، مواظب باشید ایمان‌تان سقوط نکند.» این جمله از آن جهت درخشان است که گوینده آن یعنی فرمانده مقاومت خرمشهر، به خوبی می‌داند از چه چیزی دارد دفاع می‌کند. مرزهای خرمشهر برای جهان‌آرا همه‌چیز نبود، مرزهای ایران و خرمشهر برای او خط مقدمی بود که عقبه‌اش سنگرهای ایمان و اعتقاد او بود. برای او نه تنها مرزهای وطن، که جان نیز بهانه‌ای برای دفاع از فرهنگی که از کودکی در آن بزرگ شده بود، در نوجوانی و جوانی به آن اعتقادی سخت یافته بود و زندان کشیده بود . او از خرمشهر دفاع می‌کرد که از ایمان و فرهنگ اسلام دفاع کند. خرمشهر بدون خدا، ویران‌شهری بود که از مدت‌ها پیش غصب شده بود. او ایمان را خرج حفظ خرمشهر و میهن نمی‌کرد، بلکه خرمشهر را خرج ایمان می‌ساخت. در این مدت وقتی می‌گفتیم از احساسات این بچه‌های دهه‌هشتادی عشق اینترنت و رها، سر داستان مهسا امینی سوءاستفاده شد و بی‌آنکه خبری باشد به آن‌ها هویت انقلابی اعطا شد و آن‌ها نیز راهی خیابان‌ها شدند، برخی می‌گفتند پس لابد از احساسات جوانان و نوجوانان اول انقلاب برای شرکت در جنگ نیز سوءاستفاده شد. بگذریم از آن که جنگ، پس از حادثه بزرگی همچون انقلاب بود و اگر قرار بود کسی از سر احساسات در آن شرکت کند، احساسات خود را در انقلاب تخلیه کرده بود. بگذریم از آنکه در آن زمان خبری از اینترنت و ماهواره نبود و امکانات برای تهییج احساسات بسیار کمتر بود. بگذریم از آنکه در آن زمان یک دشمن خارجی رسما  بخشی از مملکت را اشغال کرده و این واقعیت به خودی خود تمام احساسات شرافتمندانه یک انسان را به غلیان و جوشش در می‌آورد. از این‌ها و از حقایق بسیار دیگر که بگذریم، باید گفت این احساسات برای شهدای ما و فرماندهان شهید ما که با وجود جوان بودن چندان هم کم سن و سال نبودند، نه دستمایه‌ای برای حفظ میهن، که خود دارای اصالت و موضوعیت بود. جنگ به قول شهید آوینی، دروازه‌ای به کربلا بود. از اساس یک فرصت بود برای بهشتی شدن؛ برای قهقهه مستانه زدن و نزد خدا روزی خوردن. ظاهرش این بود که دشمن به مرزهای وطن یورش آورده و باید از خاک دفاع کرد، آنچه رزمندگان می‌دیدند اما دروازه‌ای بود که از آسمان گشوده شده بود. به همین دلیل بود که اتمام جنگ، اهل جبهه را سوگوار کرد. جنگ یک واسطه بود برای بروز     و ظهور احساسات خداپرستانه و شهادت‌طلبانه. 
جدای از این، این نقل قول نشان می‌دهد جهان‌آرا یک شخصیت امنیتی نبود؛ او کاملا فرهنگی بود و در راه دفاع از فرهنگ، لباس رزم به تن کرده بود. برای او حفظ کشور در درجه نخست اهمیت نبود، او امنیت برای حفظ فرهنگ می‌خواست. این سخن جهان‌آرا، پیروی از سخن حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام که در جواب خبر دادن امام حسین از شهادت، به امام عرض کرد آیا ما بر حق نیستیم؟ این است که مهم است، نه زنده ماندن یا شهید شدن. این سخن جهان‌آرا پیروی از  قول امیرالمؤمنین علیه‌السلام است که در جواب پیامبر که از مصائبی که بر ایشان فرو می‌آید خبر داد فرمود آیا دین من در آن هنگام سالم است؟ این سخن پیروی از منش مرتضی علی است که مغز متفکر معاویه را نکشت تا چشمش به شرمگاه او نیفتد. امیر علیه‌السلام نمی‌خواهد به هر قیمتی پیروز شود، او باید علی باشد و علی بماند و با حفظ علی بودن به پیروزی دست یابد. پیروزی آن وقتی ارزش دارد که علی، یعنی مجسمه عصمت به آن دست یابد. امیرالمؤمنین بزرگ‌ترین سنگری که یک انسان می‌تواند آن را فتح کند فتح کرده، روا نیست که به خاطر فتح سنگر معاویه، این سنگر را رها کند. سخن شهید جهان‌آرا، پیروی از قول امام خمینی است که در جایی می‌گوید نهضتمان هم از بین برود اشکالی ندارد! همان امامی که می‌گفت حفظ نظام از اوجب واجبات است. امام می‌فرماید:«دیروز به من اطلاع دادند که یک پاسدار در قم یک کسی را همین طوری کشته است! کشته می‌شود؛ قصاص می‌شود. شما حق دارید او را قصاص کنید. و به دست شما می‌دهند و کشته خواهد شد. من امروز گفتم باید کشته بشود… هر که قدرت دستش است هر کاری می‌خواهد نباید بکند. موازین دارد، میزان دارد مطلب. کشتن یک مسلمان میزان دارد. بیخود است مگر! 
امروز آبروی اسلام بسته به اعمال ماهاست، اعمال شماهاست. الان دشمن‌ها دنبال این هستند که این نهضت را، این نهضت اسلامی را، یک کاری بکنند که لکه دار بشود. شکست مهم نیست؛ لکه دار شدن مهم است. اگر ما با آبرومندی شکست بخوریم اهمیتی ندارد. انبیا هم شکست می‌خوردند. اگر نهضت ما خدای نخواسته با آبرومندی از بین برود، آبرو محفوظ است؛ در تاریخ محفوظ خواهد ماند. شکست خوردیم، حضرت امیر هم از معاویه شکست خورد. اما اگر شکست معنوی بخوریم، اگر حالا که اسلام دست ما آمده است، امانت است پیش ما، اگر ما به این امانت خیانت بکنیم، اگر خدای نخواسته از حدود تجاوز بکنیم، این نهضت آلوده می‌شود؛ در خارج گفته می‌شود این هم اسلام! پای اسلام حساب می‌کنند. نمی‌دانند که اسلام این نیست. اگر ما خطا بکنیم، ما خطاکاریم نه اسلام. کاری نکنید و کاری نکنند و علما کاری نکنند و بزرگان قوم کاری نکنند و متفکران کاری نکنند که اسلام لکه دار بشود، که مکتب لکه دار بشود.
ما خودمان از بین برویم اشکالی ندارد؛ نهضتمان هم از بین برود اشکالی ندارد؛ لکن اگر خدای نخواسته مکتبمان از بین برود، مکتب که مکتب توحید است، مکتب اسلام است، مکتب خداست؛ اگر ما کاری بکنیم که این مکتب لکه دار بشود… اگر یک‌وقت خطا واقع بشود، این مسئله از این خطاهای کوچک نیست. امروز مسائل بزرگ است. امروز خطاها کوچکش هم بزرگ است. امروز اسلام در دست ماست، تا ما چه بکنیم. قرآن کریم در دست ماست تا ما چه بکنیم. آیا کاری بکنیم که به ما بگویند که این هم اسلام!»
نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.