جناب شیخ فضل الله
جواد شاملو
میگویند شهادت هنر مردان خداست. چرا شهادت هنر است؟ چه میکند شهید مگر؟ کی مردن، چگونه مردن، چرا مردن و توسط چه کسی مردن یک نفر میتواند از مرگ او یک اثر هنری بسازد. در جایی میخواندم مرگ یک تابلوی نقاشی است که انسان از ابتدای زندگی شروع به ترسیم آن میکند و در لحظه آخر آن را به اتمام رسانده و جلوی چشم دیگران میگیرد. زندگی یک نفر میتواند از مرگ او یک سرنوشت بسازد. نه فقط برای خودش؛ که برای یک جامعه، یک دوران و حتی برای تمام تاریخ. نمونه اعلای این هنر، کسی نیست مگر حسین بن علی بن ابیطالب. او بود که شهادتش در چنان نقطهای اتفاق افتاد که تأثیراتش مانند امواج یک انفجار تا انتهای تاریخ را لرزاند. تا هرجا که شانهای برای امام حسین بلرزد، پرچمی برقصد، شعری بجهد و نوایی بوزد پیام او زنده است. میثم تمار از یاران ویژه حضرت امیرالمؤمنین، از آنهایی بود که تمام اجزای مرگش همانند یک تابلوی نقاشی بود. زبان او خار چشم عبیدالله و دستگاه امویان بود، زبانش روشنگر بود، اولویتها را میشناخت و در اوج تاریکی امویان از علی میگفت. او را چند روز قبل از رسیدن امام حسین به عراق به دار میآویزند، بر سر همان درختی که همواره با آن راز و نیاز میکرد و همانگونه که امیرالمؤمنین گفته بود. او نیز مدام میگفت علی گفته مرا اینگونه میکشند. اساسا پیشگویی یکی از سلاحهای میثم بود. میگفت علی گفته زبان مرا میبرند. عبیدالله حواسش بود کسی کاری به زبانش نداشته باشد. آخرش بر سر دار، همانگونه که آویخته شده بود و از پیکرش خون میرفت تا به تدریج بیجان شود و از دنیا برود، از حقانیت و فضایل مولایش علی میگفت. میگویند آخر زبان میثم را بریدند.
وقتی تصویر شیخ فضل الله نوری بر سر دار را میبینم که در کنار پیکرش نوشتهاند «جناب شیخ فضل الله» میگویم نکند اینکه شهادت شیخ درست روز شهادت خرمافروش کوفه حادث شده پیامی داشته باشد؟ نکند شیخ نیز برای مولا همان کرد که میثم برای او و تنها زمان بین آنها فاصله انداخته؟ نکند شیخ فضلالله هم با مشروطهای که بیش از سلطنت با شریعت سر مخالفت داشت، همان کرد که میثم تمار با کوفه سال شصت و یک هجری؟ این عکس بر دار کشیدن شیخ فضل الله همواره بر پیشانی مشروطه غیر مشروعه ثبت شدو شیخ فضل الله میگفت انقلاب فرانسه و به تبع آن غربی که در قرون اخیر ایجاد شده، معنای واژههای برابری، برادری و خصوصا آزادی را قلب نموده. او علیه این آزادی غیر الهی و غیر معنوی سخن میگفت و او را مخالف آزادی جا میانداختند. او برای شرع دل میسوزاند و او را متحجر خطاب میکردند. حال آنکه شیخ از علمایی بود که معتقد بود عالم شیعه باید ذوفنون باشد و خود در آخر عمر به تحصیل نجوم مشغول بود. عجیب آنکه در زمان مشروطهخواهانی که آزادی شعارشان بود، کوچکترین سخنی در نقد این مشروطه نمیشد بر زبان آورد. حال باید کسی میبود که این ذات مستبد را عریان کند و به مردم فریبخورده بفهماند و این کاری بود که تنها از منبر دار بر میآمد. این پیامی بود که تنها از حلقومی که طناب دار آن را فشرده بیرون میآمد. حالا معلوم شد چه کسی متحجر است، چه کسی با آزادی مخالف است و چه با استبداد. این منطق شهید است که در بیان شهید مطهری، به مانند یک شمع با سوختن خود محیط فتنهآلود را روشن میکند.
شباهت شیخ با میثم آنجا عیانتر میشود که شیخ نیز هیچ اماننامهای را نپذیرفت. گفتند بیا سفارت روسیه، گفت عالم اسلام نباید پای جان که وسط آمد به کفر پناهنده شود! گفتند بیرق هلند را بر سر در خانه بزنید و در امان باشید؛ او گفت ما میخواهیم پرچم اسلام را بر سر در سفارت اجنبیها بزنیم. گفتند به سفارت عثمانی پناهنده شو، گفت من از علی بن ابی طالب بدی ندیدهام که به عمر پناهنده شوم. «بر فرض که مرا نکشند و بمانم در دنیا و دو سه خروار گندم بخورم، که چه؟» گفتند تحریم مشروطه را پس بگیر و راهی خانهات شو؛ گفت خواب پیامبر را دیدهام که ایشان فرموده به زودی مهمان من میشوی…
شیخ فضل الله میهنپرست بود. میگفت: «اینها طرح ریختند که بلاد اسلامی را به دست خارجه بدهند و دیگران را بر ایرانیان حکمروا سازند. همه سعی آنها تحدید ملت و فروش مملکت بود…». شیخ فضل الله نوری آبروی مشروطهخواهانی را که انقلاب مشروطه را از راه اصیل، ایرانی و اسلامی خود خارج کرده و از آن یک چیز عبثی ساختند که در نهایت هم به استبداد سیاه رضاخانی منجر شد، برای همیشه برد. با اعدام شیخ فضل الله، مشروطهخواهان شرع را به دار آویختند و این را تمام مردم دیدند. خود شیخ فضل الله میگوید من با مشروطه مخالفت کردم تا صد سال بعد عدهای نگویند صد سال پیش ریشه اسلام را کندند و صدایی هم از کسی در نیامد.
امروز هم به جناب شیخ انواع تهمتها را میزنند. مثل اینکه شیخ از جانش ترسیده و حرفش را پس گرفته بود اما سابقه شیخ در نهضت تنباکو گویای باطل بودن این سخنان غیر تاریخی است. بالاتر از آن، خون شهید مظلوم از هر حرفی قدرتمندتر است. در جواب هر اباطیلی در باب شیخ فضل الله باید عکس او را بر فراز دار به رخ کشید، این عکس مهر «باطل شد» شناسنامه مشروطه است، با این فرق که به جای باطل شد نوشتهاند: جناب شیخ فضلالله.
جواد شاملو , شهادت , شیخ فضل الله نوری
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.