بلوغ سياسی در دايره هستهای
محسن پیرهادی
مذاکرات ايران با غرب بر سر برنامه هستهای کشورمان داستانی پر فرازوفرود است. اگر آغاز راه و چانهزنیها بر سر برنامه هستهای ايران با غربیها را به تولد نوزادی تشبيه کنيم، امروز که در مورد آن صحبت میکنيم جوانی ۱۸ ساله است که قدرت پيشبينی و برنامهريزی دارد.
دشواری مسير پيگيری حقوق ملت و نظام جمهوری اسلامی ايران در بحث هستهای در اين سالها بر کسی پوشيده نيست، مسيری که اگرچه نيازمند وحدت و انسجام در تراز ملی بود و هست اما متأسفانه در سالهای گذشته به پرتنشترين محل منازعه و رودررويی جريانهای سياسی داخل کشور بدل شد.
در مسير اين تقابل، آنچه ناروا ديده و شنيده نمیشد، منافع نظام و مردم بود که لابهلای رجزخوانیها و تنازعات سياست داخلی قربانی میشد، غافل از اينکه آنچه سر ميز چانهزنی خارجی قرارگرفته و در داخل به عامل شکاف سياست داخلی بدل شده منافع ملی است و میبايست حقطلبی درباره آن، دغدغه همه جريانهای سياسی زير پرچم نظام جمهوری اسلامی باشد. الزامی که در شور رقابتهای سياسی به حاشيه رانده و مباحث ملی و منافع ملت را ذبح کرده بود.
۱۸ سال مذاکره و نشستن پای ميزی که طرف مذاکره نه سعی در حل چالش که متمرکز بر پيگيری منافع خود بود، اگرچه روند فرسايشی و پرهزينهای را به کشورمان تحميل کرده اما درسی آموزنده برای مسئولان و سياسيون نيز به ارمغان آورد و آن رسيدن به نقطهای از بلوغ سياسی است که به اين فهم مشترک برسند، بايد ميان مباحث ملی و مناقشات سياسی مرزبندی ايجاد کنند؛ اينکه بهرغم همه رقابتها و نقدها در کنار هم بايستند و از ثمره کارهای رقيب سياسی داخلی خود در پيگيری مذاکرات بهره ببرند و بهجای تکرار داستان ساخت چرخ به دستان خود، چرخ ساختهشده را به کار بگيرند و توأمان در پی رفع کاستیها و نواقص باشند، اقدامی قابلتحسین است و نشان میدهد سياسيون و مسئولان مذاکرهکننده به اين بلوغ و پختگی رسيدهاند که ماحصل بهدستآمده در مذاکرات قبلی را پای رقابتهای سياسی داخلی ذبح نکنند و در استمرار مسيری که تأمينکننده منافع نظام و مردم ايران در مذاکرات هستهای است گام بردارند.
واقعیت تلخ این است که در کشورمان عموما جدلها و تقابلهای سیاسی چنان داغ و دو آتشه است که به جای نقادی و عیان کردن ضعفها به ماراتنی برای نفسگیریهای سیاسی بدل شده و بیشترین ثمرهاش سیاست زدگی کشور و مردم در هر موضوعی و رنگ باختن مباحث ملی در لوای این تنازعات است، اگرچه تنازع و تقابل سیاسی عامل پویایی و لازمه عالم سیاست است و جزء لاینفک این حوزه، اما تنازع نیز نیازمند خطوط قرمزی به نام تأمین منافع مردم و میهن است، خطوط قرمزی که بسیاری اوقات، نامرئی بوده و آنچنانکه باید محل اعتنا قرار نگرفته است و ثمره این نادیده گرفتن، درهمتنیده شدن مشکلات و دلسردی مردم از سیاسیون و درنهایت کاهش اعتماد عمومی بوده است.
متأسفانه سالیان درازی است که هر آنچه روی میز چانهزنی داخلی قرار میگیرد از مسائل محیط زیستی گرفته تا مباحث فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی کوچک و بزرگ … آنچنان سیاست زده به موضوع پرداخته میشود که فرصت هرگونه نگاه کارشناسانه و تأمین منافع ملی به حاشیه رانده میشود و تنها جدل و لفاظی سیاسیون است که فضا را فتح میکند، حال اینکه مقصریابی بخش کوچکی از روند است و مردم بیش از آنکه در انتظار دادگاه و صدور کیفرخواست برای مقصر یا مقصرین مشکلات باشند، خواهان بازشدن گرههایی هستند که عمدتا محصول ناکارآمدیهای مدیریتیاند.
بههرروی خبر خوش این روزها این است که رویه جدید مذاکرهکنندگان هستهای کشورمان در پیگیری منافع کشورمان و عزم جزمشان برای رفع نواقص نه پاک کردن تمام مسیر طی شده، حکایت از شکلگیری بلوغ سیاسی در کشور دارد که میتواند و باید در سایر حوزهها تسری یابد. از همین رو ضروری است جریانهای سیاسی در تفاهمی فراگیر، منافع ملی را خط قرمز جدلها و منازعات خود قرار دهند و از رقابتهای مرسوم برای شفافیت مسیر و کاهش خطاها استفاده کنند نه به مسلخ بردن منافع مردم و نظام.
برجام , محسن پیرهادی , مذاکرات
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.