اولین اسماعیل حسین
جواد شاملو
در طول سال گاهی پیش میآید که آنقدر از ذکر و یاد امام حسین علیهالسلام غافل شدهایم؛ باورمان نمیشود محرم که بیاید دوباره همان حس و حال محرم سال قبل را خواهیم داشت. درست مثل زمانی که در اوج گرمای تیرماه، حس میکنیم مزه سرما و زمستان را فراموش کردهایم. با خودمان فکر میکنیم یعنی دوباره کاپشن به تن خواهیم کرد و از سرما خواهیم لرزید؟ آیا محرم که بیاید دوباره آن حس و حال را خواهیم داشت؟با این حال وقتی ماه ذیالحجه فرا میرسد، دوباره بوی محرم همچون بوی اسفند به مشام میرسد. گرمایی در دلمان پدید میآید و دوباره آرام آرام دل هوای حسین میکند. گویی در آسمانها دارد اتفاقاتی میافتد و اهل آن دارند برای رستخیز عامی که نامش محرم است مهیا میشوند. با خودم فکر میکنم سرّ این تغییر احوال در ذیالحجه چیست؟ هشتم ماه ذیالحجه یومالترویه است؛ روزی که فرزند رسول خدا حج خود را نیمهکاره رها میکند تا به مسجدالحرام و بیتالله، هتک حرمتی صورت نگیرد. اباعبدالله علیهالسلام میداند دشمنش چیزی به نام حرمت نمیشناسد… او امام است و مَثَلش مَثَل کعبه،پس در یومالترویه کعبه از مسجدالحرام خارج شد. همانطور که امام حسین از مکه رو به سوی کربلا میکند، دلهای ما نیز به آرامی از روزمره خارج میشود و رو به روضههای محرم میکند. گفته میشود یومالترویه همان روزی است که حضرت ابراهیم خواب دید باید اسماعیل را قربانی کند.
دو روز از خارج شدن امام حسین از مکه نگذشته که مسلم در کوفه به شهادت میرسد. در روز عرفه، مسلم در دام مردم بیمعرفت افتاد و اولین اسماعیل ابراهیم کربلا قربانی شد. آنکه عارف به حق امام بود به بزم عرفات کربلا نرسید. اولین شهید حسین تقویم دلها را به هم میریزد. هنوز دهم ذیالحجه است اما تقویم دلها یکم محرم را نشان میدهد. داغ حضرت مسلم بن عقیل ذیالحجه را محرم میکند.
محرم! تو همچون مسلم کوچه و خیابانهای تاریخ را میگردی و برای امام یار جمع میکنی. سفیرالحسین! برای شفای چشم خشکیده پیراهن بیاور. بیا… دوباره بیگناهی کودکیام را بیاور. شکوه زندگیام را بیاور. هیجان روضه و هیئت را بیاور. وقار لباسمشکیهایم را بیاور. صبحها به امید روضه غروب و شب بیدار شدن را بیاور. عزم و ارادهام را… تصمیم و انگیزهام را بیاور. تکاپوی اربعینم را بیاور. چاره زمستان گرمای عشق است. خنکای تابستان را بیاور. خودم را بیاور.
ما برای ساختن آینده به گذشته سفر میکنیم؛ راه ظهور از روضه میگذرد. ظهور یک بار اتفاق افتاده و قیام یک بار رخ داده؛ این ماییم که باید به آن قیام بازگردیم. باید آن پرچم را از روی خاکها برداریم. باید خیام سوخته را دوباره برپا کنیم. ظهور نقطهای نیست در آینده. تاریخ ظهور مشخص است: دهم محرمالحرام سال شصت و یک هجری قمری. امام آنجا منتظر است؛ در کنار مقتل. بچههای جبهه میگفتهاند راه قدس از کربلاست. درست میگفتهاند؛ منظورشان این بوده که پیروزی بر صدام مقدمه پیروزی بر صهیونیسم است اما شاید بتوان گفت راه کربلا از قدس، از مکه و از تمام سرزمینهای در بند و زیر ستم میگذرد. کربلا مقصد تمام تظلمها و خونخواهیهاست. منتظر بقیهالله بودن همان منتقم اباعبدالله بودن است؛ به سمت انتقام برویم، قیام محقق خواهد شد. قصه قیام حضرت حجت فصلی است از کتابی که نامش کربلاست. داستان پیروزی حق بر باطل و مظلوم بر ظالم تنها در آن کتاب نوشته شده که داستان بزرگترین ظلم را روایت میکند.
جواد شاملو , حضرت مسلم
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.