اخبار ویژه »
شناسه خبر : 45025
پرینتخانه » سیاسی, مطالب روزنامه
تاریخ انتشار : 20 خرداد 1400 - 1:13 |
پیجویی ردپای فلسفه صدرایی تا انقلاب اسلامی ایران
اندیشه سیاسی اسلام از فقه تا فلسفه
نه امام خمینی و نه علامه طباطبایی، به اقتضای زمان پرفتنه و شبههشان در بیشه اندیشه آرام ننشستند. با بزرگانی طرفیم که مثل دو سرباز، بیقرارانه لحظهای دوربین به چشم میگیرند، لحظهای دستشان ر ا سایبان میکنند، از این خاکریز به خاکریز دیگر میدوند تا از مرزهای یقین دفاع کنند و نفس شک را ببرند.
جواد شاملو
نه امام خمینی و نه علامه طباطبایی، به اقتضای زمان پرفتنه و شبههشان در بیشه اندیشه آرام ننشستند. با بزرگانی طرفیم که مثل دو سرباز، بیقرارانه لحظهای دوربین به چشم میگیرند، لحظهای دستشان ر ا سایبان میکنند، از این خاکریز به خاکریز دیگر میدوند تا از مرزهای یقین دفاع کنند و نفس شک را ببرند. به بیان آقای دکتر یقینی، از نمونههای این جهاد فکری میتوان به پاسخ امام خمینی بر کتاب «اسرار هزارساله» نوشته علیاکبر حکمیزاده تحت نام کتاب «کشفالاسرار» اشاره کرد. از سوی دیگر مجموعه مقالات علامه طباطبایی که بخش مهمی از آنها در پاسخ به مکتب مادی رئالیسم میباشد را شاهدیم که توسط شهید مطهری شرح دادهشده و با نام «اصول فلسفه و روش رئالیسم» منتشر شد. همچنین حزب توده در آن دوران در شکلدهی انحرافات فکری سهم مهمی داشت. همانطور که در ابتدا گفته شد، در سیر تاریخی فلسفه اسلامی کمتر شاهد اینگونه مقابلههای علمی بودهایم و عمق و غنای فلسفه اسلامی در بعد مابعدالطبیعه بوده است.تا اینجا به محور نخست بحث که عبارت بود از تأثیر و امتداد فلسفه اسلامی در علوم مختلف انسانی و در سطح اجتماع، سعی شد نشان داده شود که چه علل و زمینههایی باعث عقبماندگی فلسفه اسلامی در این زمینهها بود. همچنین در پایان معلوم شد فیلسوفان نوصدرایی همچون امام خمینی و علامه طباطبایی برخلاف مشی پیشین فلاسفه اسلامی، هموغم خود را معطوف به مبارزه فکری و بیپاسخ باقی نگذاشتن شبهات جامعه نمودند. در محور دوم، میخواهیم بدانیم حکمت متعالیه ملاصدرا علیه الرحمه، چه اندازه در شکلگیری
انقلاب اسلامی مرحوم امام خمینی نقش ایفا کرده است. استاد حوزه و دانشگاه حجتالاسلام دکتر محمدرضا یقینی، نقش حکمت متعالیه را در اندیشههای سیاسی و اجتماعی امام خمینی و علامه طباطبایی تأیید میکنند. به بیان ایشان: «میتوان دغدغههای امام برای مباحث اجتماعی و سیاسی را در کتاب «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» مشاهده کرد. این کتاب یک کتاب عرفانی است به کیفیتی که گفته میشود خلاصه عرفان نظری در این کتاب بیان شده است. همچنین اولین جایی است که یک بحث عرفان نظری بر پایه حکمت متعالیه تدوین شده است. چنانکه خود حکمت متعالیه نقطه تلاقی عرفان نظری و حکمت عرفانی یا به تعبیر علامه حسنزاده، نقطه تطبیق قرآن و برهان و عرفان است. در این کتاب امام از مباحثی حکمی_عرفانی چون حقیقت عقلیه، خلافت محمدیه، ولایت علویه و اسرار خلیفة اللهی و نبوت و ولایت سخن میگوید و خود میفرماید: «کسی که با حکمت متعالیه آشنایی ندارد نباید این کتاب را بخواند.» این سخن امام، بیانگر عمق ریشهای است که این مباحث در حکمت صدرایی دارد و نیز بر مبنای همین دستگاه فکری حکمی و عرفانی، پذیرش ولایت کسی جز ولایتالله باطل و غیرعقلانی است که این اشاره دارد به همان عبارت لا مؤثر فی الوجود الا الله که در ابتدای بحث مورداشاره قرار گرفت.» پس بنا بر اظهارات این استاد ارجمند، حکمت متعالیه در راه تبیین و توصیف حقیقت والای توحید، قدمهای مهمی برداشته و بر مبنای کلمه مقدس توحید، خلافت الهی و نبوت و ولایت را تبیین میکند؛ چگونه این تفکر که توحیدیترین مکتبهاست در مقابل طواغیت و سلاطین جائر به سکوت بنشیند؟ دکتر یقینی ادامه میدهند: «در همین زمان علامه طباطبایی هم بحثهایی درباره حکمت سیاسی دارند. این بحثها در خلال گفتوگو با مرحوم هانری کربن مطرح شده است. گفتوگوهای علامه طباطبایی با هانری کربن، گفتوگوهایی تمدنساز و تاریخساز بود. نگرش توحیدی و صدرایی با این گفتوگوها بسیار بیشتر از گذشته وارد غرب شد. مرحوم هانری کربن با فلسفه به خوبی آشنا بود اما درعینحال در گفتوگویی با سیدحسین نصر در آلمان میگوید: مدتها این راه را از فرانسه به آلمان در جستوجوی حقیقت در پای درس هایدگر طی میکردم، اما آن را در سهروردی و ملاصدرای شما یافتم.» همچنین علامه اذعان داشت کربن به شیعه معتقد شده بود و از همین رو پیش از اسم ایشان مرحوم میآوریم. این گفتوگوها فرصتی بود برای آشنایی فلسفه اسلامی با فلسفه غرب. خوی جستوجوگر و حواسجمع علامه این فرصت را غنیمت میدانست و ازآنجاییکه برای کربن مقدور نبود به قم برود، ایشان هر پنجشنبه از قم به همراه دکتر دینانی به موعد جلسه میآمد. در هنگامه انقلاب اسلامی برخی از انقلابیون تندرو به این جلسات فشار میآوردند که این موضوع، برای علامه گران بود و ایشان میفرمود:«من همین یک روزنه را برای ارتباط با دنیا دارم.» جالب است که افرادی که اینجا به علامه برای قطع جلسات با هانری کربن فشار میآوردند پس از انقلاب عمدتا در بدنه جریان اصلاحطلبی دیده میشوند. به برکت همین تندرویها که متضاد با روحیه انقلابی علامه در عرصه علم بود، این جلسات پربرکت متوقف شد. باید در نظر داشت که توجه فیلسوفانه به مباحث سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام بر اساس حکمت صدرایی توسط علامه حرکتی کاملا نو و بیسابقه بود و پیش از آن این توجه بیشتر از منظر فقاهت بوده است. از نمونه این توجهات متعدد میتوان به نظر محقق کرکی در کتاب جامع المقاصد که شرح قواعد الاحکام علامه حلی است توجه نمود. محقق کرکی معتقد بود حاکم شرع در صورت نیاز میتواند علاوه بر وجوهات دینی، از مردم مالیات اخذ کند. لحاظ چنین حقی برای حاکم شرع، یعنی همان ولایت مطلقه فقیه! محقق کرکی خود نیز بهنوعی ولایت پیدا کرد. شاه طهماسب صفوی با ارسال نامهای از او خواست که به ایران بیاید و حکومت را به دست بگیرد. محقق کرکی حکومت را میپذیرد و آن را دوباره به شاه طهماسب تفویض و تنفیذ مینماید و به این ترتیب حکومت شاه طهماسب یک حکومت کاملا مشروع بوده است. عجب آنکه بیشترین پیشرفتهای عصر صفویه در زمان شاه طهماسب شکل گرفت و دوران او دوران بالندگی و شکوفایی مملکت شد. حتی بسیاری از عمرانها و آبادانیهایی که در زمان شاهعباس افتتاح شد، سنگ بنایشان در زمان شاه طهماسب گذاشته شده بود. نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که برای شاه طهماسب ملیت فقیهی که قرار بود حاکم اسلامی باشد مهم نبود و این را درک میکرد که امر ولایتفقیه ملیت بردار نیست،چراکه محقق کرکی، ایرانی نبوده و اهل جبل عامل لبنان بود. برگردیم به بحث. میگفتیم که توجه فیلسوفانه به سیاست اسلامی سبقهای فقهی داشت اما علامه حتی پیش از امام خمینی بحث ولایت مطلقه را طرح میکنند. آنجا که بیان میدارد حاکم میتواند حکم دین را به اقتضا و اضطرار شرایط فسخ نماید. همچنین در مقالهای با عنوان ولایت و زعامت که سال گذشته به همراه مجموعه دیگری از مقالات توسط انتشارات صدرا به چاپ رسید، امامت جامعه را به حکم فطرت، متعلق به کسی که بیشترین نزدیکی را به امام معصوم دارد، عنوان کردهاند.
نه امام خمینی و نه علامه طباطبایی، به اقتضای زمان پرفتنه و شبههشان در بیشه اندیشه آرام ننشستند. با بزرگانی طرفیم که مثل دو سرباز، بیقرارانه لحظهای دوربین به چشم میگیرند، لحظهای دستشان ر ا سایبان میکنند، از این خاکریز به خاکریز دیگر میدوند تا از مرزهای یقین دفاع کنند و نفس شک را ببرند. به بیان آقای دکتر یقینی، از نمونههای این جهاد فکری میتوان به پاسخ امام خمینی بر کتاب «اسرار هزارساله» نوشته علیاکبر حکمیزاده تحت نام کتاب «کشفالاسرار» اشاره کرد. از سوی دیگر مجموعه مقالات علامه طباطبایی که بخش مهمی از آنها در پاسخ به مکتب مادی رئالیسم میباشد را شاهدیم که توسط شهید مطهری شرح دادهشده و با نام «اصول فلسفه و روش رئالیسم» منتشر شد. همچنین حزب توده در آن دوران در شکلدهی انحرافات فکری سهم مهمی داشت. همانطور که در ابتدا گفته شد، در سیر تاریخی فلسفه اسلامی کمتر شاهد اینگونه مقابلههای علمی بودهایم و عمق و غنای فلسفه اسلامی در بعد مابعدالطبیعه بوده است.تا اینجا به محور نخست بحث که عبارت بود از تأثیر و امتداد فلسفه اسلامی در علوم مختلف انسانی و در سطح اجتماع، سعی شد نشان داده شود که چه علل و زمینههایی باعث عقبماندگی فلسفه اسلامی در این زمینهها بود. همچنین در پایان معلوم شد فیلسوفان نوصدرایی همچون امام خمینی و علامه طباطبایی برخلاف مشی پیشین فلاسفه اسلامی، هموغم خود را معطوف به مبارزه فکری و بیپاسخ باقی نگذاشتن شبهات جامعه نمودند. در محور دوم، میخواهیم بدانیم حکمت متعالیه ملاصدرا علیه الرحمه، چه اندازه در شکلگیری
انقلاب اسلامی مرحوم امام خمینی نقش ایفا کرده است. استاد حوزه و دانشگاه حجتالاسلام دکتر محمدرضا یقینی، نقش حکمت متعالیه را در اندیشههای سیاسی و اجتماعی امام خمینی و علامه طباطبایی تأیید میکنند. به بیان ایشان: «میتوان دغدغههای امام برای مباحث اجتماعی و سیاسی را در کتاب «مصباح الهدایة الی الخلافة و الولایة» مشاهده کرد. این کتاب یک کتاب عرفانی است به کیفیتی که گفته میشود خلاصه عرفان نظری در این کتاب بیان شده است. همچنین اولین جایی است که یک بحث عرفان نظری بر پایه حکمت متعالیه تدوین شده است. چنانکه خود حکمت متعالیه نقطه تلاقی عرفان نظری و حکمت عرفانی یا به تعبیر علامه حسنزاده، نقطه تطبیق قرآن و برهان و عرفان است. در این کتاب امام از مباحثی حکمی_عرفانی چون حقیقت عقلیه، خلافت محمدیه، ولایت علویه و اسرار خلیفة اللهی و نبوت و ولایت سخن میگوید و خود میفرماید: «کسی که با حکمت متعالیه آشنایی ندارد نباید این کتاب را بخواند.» این سخن امام، بیانگر عمق ریشهای است که این مباحث در حکمت صدرایی دارد و نیز بر مبنای همین دستگاه فکری حکمی و عرفانی، پذیرش ولایت کسی جز ولایتالله باطل و غیرعقلانی است که این اشاره دارد به همان عبارت لا مؤثر فی الوجود الا الله که در ابتدای بحث مورداشاره قرار گرفت.» پس بنا بر اظهارات این استاد ارجمند، حکمت متعالیه در راه تبیین و توصیف حقیقت والای توحید، قدمهای مهمی برداشته و بر مبنای کلمه مقدس توحید، خلافت الهی و نبوت و ولایت را تبیین میکند؛ چگونه این تفکر که توحیدیترین مکتبهاست در مقابل طواغیت و سلاطین جائر به سکوت بنشیند؟ دکتر یقینی ادامه میدهند: «در همین زمان علامه طباطبایی هم بحثهایی درباره حکمت سیاسی دارند. این بحثها در خلال گفتوگو با مرحوم هانری کربن مطرح شده است. گفتوگوهای علامه طباطبایی با هانری کربن، گفتوگوهایی تمدنساز و تاریخساز بود. نگرش توحیدی و صدرایی با این گفتوگوها بسیار بیشتر از گذشته وارد غرب شد. مرحوم هانری کربن با فلسفه به خوبی آشنا بود اما درعینحال در گفتوگویی با سیدحسین نصر در آلمان میگوید: مدتها این راه را از فرانسه به آلمان در جستوجوی حقیقت در پای درس هایدگر طی میکردم، اما آن را در سهروردی و ملاصدرای شما یافتم.» همچنین علامه اذعان داشت کربن به شیعه معتقد شده بود و از همین رو پیش از اسم ایشان مرحوم میآوریم. این گفتوگوها فرصتی بود برای آشنایی فلسفه اسلامی با فلسفه غرب. خوی جستوجوگر و حواسجمع علامه این فرصت را غنیمت میدانست و ازآنجاییکه برای کربن مقدور نبود به قم برود، ایشان هر پنجشنبه از قم به همراه دکتر دینانی به موعد جلسه میآمد. در هنگامه انقلاب اسلامی برخی از انقلابیون تندرو به این جلسات فشار میآوردند که این موضوع، برای علامه گران بود و ایشان میفرمود:«من همین یک روزنه را برای ارتباط با دنیا دارم.» جالب است که افرادی که اینجا به علامه برای قطع جلسات با هانری کربن فشار میآوردند پس از انقلاب عمدتا در بدنه جریان اصلاحطلبی دیده میشوند. به برکت همین تندرویها که متضاد با روحیه انقلابی علامه در عرصه علم بود، این جلسات پربرکت متوقف شد. باید در نظر داشت که توجه فیلسوفانه به مباحث سیاسی و اندیشه سیاسی اسلام بر اساس حکمت صدرایی توسط علامه حرکتی کاملا نو و بیسابقه بود و پیش از آن این توجه بیشتر از منظر فقاهت بوده است. از نمونه این توجهات متعدد میتوان به نظر محقق کرکی در کتاب جامع المقاصد که شرح قواعد الاحکام علامه حلی است توجه نمود. محقق کرکی معتقد بود حاکم شرع در صورت نیاز میتواند علاوه بر وجوهات دینی، از مردم مالیات اخذ کند. لحاظ چنین حقی برای حاکم شرع، یعنی همان ولایت مطلقه فقیه! محقق کرکی خود نیز بهنوعی ولایت پیدا کرد. شاه طهماسب صفوی با ارسال نامهای از او خواست که به ایران بیاید و حکومت را به دست بگیرد. محقق کرکی حکومت را میپذیرد و آن را دوباره به شاه طهماسب تفویض و تنفیذ مینماید و به این ترتیب حکومت شاه طهماسب یک حکومت کاملا مشروع بوده است. عجب آنکه بیشترین پیشرفتهای عصر صفویه در زمان شاه طهماسب شکل گرفت و دوران او دوران بالندگی و شکوفایی مملکت شد. حتی بسیاری از عمرانها و آبادانیهایی که در زمان شاهعباس افتتاح شد، سنگ بنایشان در زمان شاه طهماسب گذاشته شده بود. نکتهای که در اینجا وجود دارد این است که برای شاه طهماسب ملیت فقیهی که قرار بود حاکم اسلامی باشد مهم نبود و این را درک میکرد که امر ولایتفقیه ملیت بردار نیست،چراکه محقق کرکی، ایرانی نبوده و اهل جبل عامل لبنان بود. برگردیم به بحث. میگفتیم که توجه فیلسوفانه به سیاست اسلامی سبقهای فقهی داشت اما علامه حتی پیش از امام خمینی بحث ولایت مطلقه را طرح میکنند. آنجا که بیان میدارد حاکم میتواند حکم دین را به اقتضا و اضطرار شرایط فسخ نماید. همچنین در مقالهای با عنوان ولایت و زعامت که سال گذشته به همراه مجموعه دیگری از مقالات توسط انتشارات صدرا به چاپ رسید، امامت جامعه را به حکم فطرت، متعلق به کسی که بیشترین نزدیکی را به امام معصوم دارد، عنوان کردهاند.
برچسب ها
جواد شاملو
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=45025
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای اندیشه سیاسی اسلام از فقه تا فلسفه بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.