استفاده از محتوای اسلامی ضرورت تبلیغات امروزی
| جواد شاملو|
غالبا ما فکر میکنیم ذهنمان دست خودمان است و روی آن کنترل داریم. آنچه بیشتر در مقابلش منفعلیم، دل و احساسمان است. شاید این نقطهنظر دقیقی باشد اگر عقل را به ذهن تقلیل ندهیم. آنچه ابزار کنترل ماست عقل است اما ذهن نیز سازوکارهای ناخودآگاهی دارد که بسیار دور از دسترس مایند. نباید تعجب کرد اگر کسی که به موسیقی سنتی و اصیل ایرانی علاقهمند است و نیز اهل شعر و فرهیخته است، بهطور ناخودآگاه زیر لب آهنگ یک آگهی بازرگانی مربوط به محصولی چون چیپس، پنیر، نوشابه و ازایندست را زیر لب زمزمه کند. این تأثیرگذاری بر ذهن بدون در نظر گرفتن فردیت، علاقهها و خلقیات، کار تبلیغات و دانش تبلیغات است. گویی کسی به ما میگوید: «من با تو کاری ندارم؛ با ذهنت کار دارم!»
تبلیغات به مفهوم امروزینش، چیزی است کاملا مختص به این دوران. پدیده جدیدی است که با مفاهیم قدیمی ارشاد و تبلیغ تنها اشتراک لفظی دارد. هم در منشأ و هم در کارکرد زائیده تمدن مدرن غرب است و هماهنگ با ویژگیهای آن. منشأ تبلیغات، رسانههای جمعی است. ابتدا مطبوعات و سپس رادیو و تلویزیون. پس تبلیغات با ظهور تکنولوژی متولد میشود هرچند امروزه نمیتوان مرزی برای آن پیدا کرد. نه مرز مکانی، نه مرز زمانی و نه مرزی در شیوهها و ابزار. اتفاقا مکان هرچه دور از انتظارتر تأثیر بیشتر. در کارکرد نیز تبلیغات، راهی برای رقابت انبوه کالاهای مصرفی با یکدیگر است. اینکه کالایی بتواند از میان انتخابهای متعدد توجه مخاطب را به خود جلب کند. مثلا میتوان با شناخت سازوکارهای حافظه به روشی دست یافت که نام یک برند بیشتر در ذهن ما باقی باشد و در هنگام خرید سریعتر از باقی عناوین بازیابی شود. میتوان با ایجاد یک میل جانبی در کنار سوژه اصلی تبلیغ میل مخاطب را به کالای مورد تبلیغ نیز برانگیخت. مثلا اگر کالای ما یک کتاب است، با قرار دادنظرف شیرینی و چای یا قهوه در کنار کالا میل او را به سمت تصویر جلب مینماییم بدون آنکه ظاهرا به زیبایی تصویر افزوده باشیم. تبلیغات هرچند برخی تکنیکهای هنری را تقلید میکند اما یک پوستر تبلیغاتی یا یک آگهی تلویزیونی ابدا تبدیل به اثر هنری نمیشود. چراکه اثر هنری فرآیندی است ناخودآگاه که در مواجهه با مسائلی جدیتر و عمیقتر از کالاهای مصرفی شکل میگیرد. این فلسفه پشت تبلیغات که اساسا مسئلهاش راستگویی به مخاطب نیست و با دور زدن آگاهی مخاطب تعریف میشود و شیوهها و ابزارهای مخصوص به آنکه غالبا با تحریک امیال و غرایض و افزایش حس خواستن انسان عمل میکند باعث میشود اضافه کردن صفت اسلامی به آنقدری مشکل و پیچیده شود. بعد از وقوع انقلاب اسلامی تا سال ۶۸ تبلیغات بازرگانی در کشور ما چه در رادیو و تلویزیون و چه در سطح شهر ممنوع و یا بسیار محدود بود. تنها بعد از روی کار آمدن دولت سازندگی با شعار بازسازی و توسعه تبلیغات بازرگانی با موضوعاتی چون تشویق بخش خصوصی به سرمایهداری و تسهیل سرمایهگذاریهای خارجی از سوی شهرداریها آغاز گشت. امروز اما بهترین صفت برای توصیف، تبلیغات افسارگسیخته است. تبلیغات تلویزیونی بدون هیچگونه تفاوت بنیادینی با تبلیغات غربی روی آنتن میرود و به نظر میرسد مهارناشدنی و نظارت ناپذیر است. بهعنوانمثال حضور ابزاری زن در آگهیهای تلویزیونی، نقطه بحث جدی ماست حالآنکه میبینیم بدون اینکه این استفاده ابزاری قطع شود تنها حدودوثغور حجاب بانوان است که رعایت میشود. تناقضی نخنما و مضحک است. متولی آگهیهای تلویزیونی بهرغم اثرات فرهنگی متعدد آنها معاونت مالی سازمان صداوسیما است و این خود دلیلی بر نظارت ناپذیر بودن این آگهیها میباشد؛ بهرغم ابراز نگرانیهای دائم دلسوزان فرهنگی کشور.
به نظر میرسد ما وقتی به تبلیغات اسلامی دست مییابیم که بهنظام تولید اسلامی برسیم. نظامی که سودمحور نیست بلکه نیاز محور است پسنیازی به ایجاد احساس نیاز کاذب ندارد. اگر این پایبست اصلاح شود و آگاهی مخاطب، سدی برای فروش محصول تولیدکننده نباشد، آنوقت میشود در جزئیات فنون تبلیغ وارد شد و بر روی چیزی به نام علم تبلیغات اسلامی کار کرد. تبلیغات آن زمان از حالت ظرف و مدیومی ناپاک که نمیتوان با آن تولید محتوای پاک نمود، خارج میشود که کالا بهراستی به مخاطب عرضه شود، نه اینکه بر او تحمیل گردد.
تبلیغات , تبلیغات اسلامی , جواد شاملو
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.