اخبار ویژه »
شناسه خبر : 90931
پرینتخانه » اسلایدر, فرهنگی, مطالب روزنامه
تاریخ انتشار : 10 شهریور 1402 - 22:41 |
به مناسبت روز ملی مبارزه با استعمار خارجی تبیین شد؛
استعمار نو در محیط زیست
رویکرد برتری فیزیکی، ذاتی، فرهنگی و... غرب طی قرنهای گذشته و به تبع آن تسلط بر یک کشور ضعیف و غارت بی حد و اندازه منابع طبیعی آن و انتشار انواع آلایندهها برای رسیدن به توسعه و جایگاه کنونی یکی از عوامل اصلی بروز مشکلات محیط زیست امروز جهان می باشد.
الهه پهلوان؛ کارشناسارشد برنامهریزی محیطزیست، عضو بنیاد حفاظت از محیطزیست و حیاتوحش ایران
رویکرد برتری فیزیکی، ذاتی، فرهنگی و… غرب طی قرنهای گذشته و به تبع آن تسلط بر یک کشور ضعیف و غارت بی حد و اندازه منابع طبیعی آن و انتشار انواع آلایندهها برای رسیدن به توسعه و جایگاه کنونی یکی از عوامل اصلی بروز مشکلات محیط زیست امروز جهان می باشد. سال ۲۰۲۲ گاردین در گزارشی بیان داشت، ایالات متحده و اروپا پشت اکثر آسیب های زیست محیطی جهانی هستند. در این مطالعه، به تجزیه و تحلیل مسئولیت آسیب های محیط زیستی میان ۱۶۰ کشور در نیم قرن اخیر پرداخته است.
رویکرد برتری فیزیکی، ذاتی، فرهنگی و… غرب طی قرنهای گذشته و به تبع آن تسلط بر یک کشور ضعیف و غارت بی حد و اندازه منابع طبیعی آن و انتشار انواع آلایندهها برای رسیدن به توسعه و جایگاه کنونی یکی از عوامل اصلی بروز مشکلات محیط زیست امروز جهان می باشد. سال ۲۰۲۲ گاردین در گزارشی بیان داشت، ایالات متحده و اروپا پشت اکثر آسیب های زیست محیطی جهانی هستند. در این مطالعه، به تجزیه و تحلیل مسئولیت آسیب های محیط زیستی میان ۱۶۰ کشور در نیم قرن اخیر پرداخته است.
بر اساس یافتههای این تحقیق ایالات متحده آمریکا مقصر اصلی است که ۲۷درصد از مواد خام مازاد در جهان را مصرف میکند. پس از آمریکا اتحادیه اروپا و بریتانیا با سهم ۲۵درصدی از مصرف مازاد جهانی قرار دارند. سایر کشورهای ثروتمند مانند استرالیا، کانادا، ژاپن و عربستان سعودی در مجموع مسئول ۲۲درصد از مصرف منابع طبیعی هستند و در حالی که چین با فرا رفتن از مرز پایداری مصرف ۱۵درصدی از منابع را در کارنامه خود دارد، کشورهای فقیرتر در جنوب جهانی در کل فقط ۸ درصد از سهم مصرف منابع را به خود اختصاص دادهاند.
نویسنده اصلی مقاله، پروفسور جیسون هیکل از موسسه علوم و فناوری محیطی (ICTA-UAB) بارسلونا، در این خصوص گفته است، اگر این کشورها بخواهند به سطوح پایدار دست یابند، باید استفاده از منابع خود را بهطور متوسط تا حدود ۷۰ درصد نسبت به سطوح موجود کاهش دهند! بر این اساس به طور طبیعی، این انتظار وجود دارد که غرب مسئولیت بیشتری در زمینه بهبود محیط زیست بر عهده گیرد، نه اینکه این قبیل موضوعات تبدیل به مسیری برای استعمار نوین گردد. به عنوان مثال ارتباط پیمان تجارت آزاد بر شیوه های استعماری نوین! مثلا با وجود دامداری و اعتراض دامداران فرانسوی و نادیده گرفتن منافع اقتصادی بیش از ۸۵ هزار دامدار فرانسوی؛ فرانسه به جهت نشان دادن ژست محیط زیستی و پایبندی سطحی به تعهدات آب و هوایی، به قیمت تخریب ناحیه ای دیگر یعنی جنگل زدایی در جنگل آمازون، به بازار گوشت برزیلی روی آورده است! تمامی آمارها نشان می دهد روند ویرانی جنگلهای بارانی آمازون در بدترین وضعیت در تاریخ این کشور قرار گرفته است. بحران های امروز محیط زیست مانند بحران آبوهوایی را نمیتوان جدای از تاریخِ چند قرن استعمار انسانها نگریست.
اما چه چیز، باعث میشود بزرگان و ریش سفیدان جهان اهمیت چندانی برای بحرانهای محیط زیستی قائل نباشند؟ نائومی کلاین، روزنامهنگار مشهور کانادایی در کتابش گفته است برای فهمیدن این مسئله باید جهانبینیای را بشناسیم که در پس این بیتفاوتی نهفته است. نگرشی که طبیعت و مردم را ماده خامی میداند که باید آن را استخراج کرد و به مصرف رساند و دور انداخت. جهانبینیای که روزگاری بردهداری و استعمار را توجیه میکرد و حالا در قالب انواع جنبشهای ملیگرایانه و ضد محیط زیستی احیا شده است. شاید آنان تصور میکنند در نهایت، ثروت آنها را نجات خواهد داد! به همین علت کشورهای غربی به دنبال غارت ثروت ملت های ضعیف هستند.
جالب است که غرب پس از تخریب، نابودی و صدمات گسترده به محیط زیست و استعمار کشورهای غنی از منابع و فقیر از نظر دانش، و بهره برداری غیر اصولی از عرصه های مختلف؛ از عنوانی جدید با نام توسعه پایدار در سال ۱۹۸۰ رونمایی کرد. برگرفته از مقاله خداداد با عنوان «تحلیلی بر اثرات فقر بر تخریب محیطزیست در سکونتگاه های روستایی» باید گفت؛ در سال ۱۹۸۰ برای نخستین بار نام توسعه پایدار در گزارش سازمان جهانی آمد. این سازمان این واژه را برای توصیف وضعیتی به کار برد که توسعه نه تنها برای طبیعت مضر نیست، بلكه به یاری آن هم می آید. پایداری می تواند چهار جنبه داشته باشد: پایداری در منابع طبیعی، پایداری سیاسی، پایداری اجتماعی و پایداری اقتصادی. در حقیقت توسعه پایدار تنها بر جنبه محیط زیستی اتفاقی تمرکز ندارد بلكه به جنبه های اجتماعی و اقتصادی آن هم توجه می کند.
توسعه پایدار محل تلاقی جامعه، اقتصاد و محیط زیست است. توسعه از نظر اندیشه وران علوم اقتصادی و اجتماعی، به معنای ارتقای مستمّر کلّ جامعه و نظم اجتماعی به سوی زندگی بهتر یا انسانی تر است. توسعه اى که نیازمندی های حاضر را بدون لطمه زدن به توانایى نسل هاى آتى در تأمین نیازهاى خود برآورده می سازد، توسعه پایدار، ترکیبی از دو واژه است که دو جنبه متفاوت (پیشرفت اقتصادی-صنعتی و کیفیت محیط زیست) را در یك نماد (توسعه پایدار) متحد
می سازد. به عبارت دیگر دو مفهوم اقتصاد و اکولوژی در کنار هم قرار گرفته و زیربنای استراتژی توسعه پایدار را شكل می دهد. برای دستیابی به توسعه پایدار و حفظ کارآیی در تخصیص منابع و شرط کافی آن شروطی ذکر شده است که عبارتند از: ۱٫ تقلیل منابع تجدید نشدنی و احیای دوباره و حفاظت از آن ۲٫ جایگزینی منابع تجدیدپذیر با منابع تجدیدناپذیر
۳٫ ایجاد تعادل در جذب فضولات توسط محیط زیست در مقابل مقدار فضولات وارد شده به محیط زیست.
به رغم اینکه از ابتدای طرح توسعه، منابع طبیعی نقش اساسی در شكل گیری آن داشته است؛ اما تا دهه های اخیر از توجه جدی به آن غفلت شده بود. رشد شتابان اقتصادی در دوران انقلاب صنعتی از طریق استخراج منابع طبیعی برای به کار انداختن صنایع سنگین، بسیار مورد استفاده قرار گرفت؛ تا جایی که هرچه بیشتر شدن دود سیاه از دودکش کارخانه ها را معرف پیشرفت اقتصادی و مدرنیزه شدن به شمار می آوردند. می توان گفت اشتیاق غرب به منظور دستیابی هرچه بیشتر به توسعه، تكنولوژی و صنعت باعث شد، بیشتر از آنکه بتواند محیط زیست را بهبود بخشد، بار دیگر توسعه پایدار را فراموش کرد و شروع به بهره برداری نمود و با بهره برداری و شیوه های استعماری نوین به توسعه و تخریب محیط دامن زد و با این اقدام حقوق نسل های آینده را نسبت به ذخایر غیر قابل تجدید که در معرض پایان پذیری است، نادیده گرفت و به سهم آیندگان از منابع و طبیعت هیچ توجهی ننمود.با این وجود همچنان غربی ها بدون شرم از اینکه خود بانی نابودی محیط زیست هستند، در لباس ناجیان ظاهر شدند. واقعیت این است که محیط زیست در درجه اول در اثر فعالیت کشورهای پیشرفته صنعتی و استعماری و با ظهور نظام سرمایه داری تخریب شده است. آنها مواد معدنی و نفت کشورهای تحت سلطه را به چنگ خود در می آوردند و به توسعه سرسام آور صنایع خویش پرداختند. آنها با استفاده از مواد فسیلی، ذغال سنگ و نفت، صنایع خویش را توسعه داده و در تمام عرصه ها پیشرفت نموده و فاصله خویش را از سایر کشورهای تحت سلطه افزایش دادند.
می سازد. به عبارت دیگر دو مفهوم اقتصاد و اکولوژی در کنار هم قرار گرفته و زیربنای استراتژی توسعه پایدار را شكل می دهد. برای دستیابی به توسعه پایدار و حفظ کارآیی در تخصیص منابع و شرط کافی آن شروطی ذکر شده است که عبارتند از: ۱٫ تقلیل منابع تجدید نشدنی و احیای دوباره و حفاظت از آن ۲٫ جایگزینی منابع تجدیدپذیر با منابع تجدیدناپذیر
۳٫ ایجاد تعادل در جذب فضولات توسط محیط زیست در مقابل مقدار فضولات وارد شده به محیط زیست.
به رغم اینکه از ابتدای طرح توسعه، منابع طبیعی نقش اساسی در شكل گیری آن داشته است؛ اما تا دهه های اخیر از توجه جدی به آن غفلت شده بود. رشد شتابان اقتصادی در دوران انقلاب صنعتی از طریق استخراج منابع طبیعی برای به کار انداختن صنایع سنگین، بسیار مورد استفاده قرار گرفت؛ تا جایی که هرچه بیشتر شدن دود سیاه از دودکش کارخانه ها را معرف پیشرفت اقتصادی و مدرنیزه شدن به شمار می آوردند. می توان گفت اشتیاق غرب به منظور دستیابی هرچه بیشتر به توسعه، تكنولوژی و صنعت باعث شد، بیشتر از آنکه بتواند محیط زیست را بهبود بخشد، بار دیگر توسعه پایدار را فراموش کرد و شروع به بهره برداری نمود و با بهره برداری و شیوه های استعماری نوین به توسعه و تخریب محیط دامن زد و با این اقدام حقوق نسل های آینده را نسبت به ذخایر غیر قابل تجدید که در معرض پایان پذیری است، نادیده گرفت و به سهم آیندگان از منابع و طبیعت هیچ توجهی ننمود.با این وجود همچنان غربی ها بدون شرم از اینکه خود بانی نابودی محیط زیست هستند، در لباس ناجیان ظاهر شدند. واقعیت این است که محیط زیست در درجه اول در اثر فعالیت کشورهای پیشرفته صنعتی و استعماری و با ظهور نظام سرمایه داری تخریب شده است. آنها مواد معدنی و نفت کشورهای تحت سلطه را به چنگ خود در می آوردند و به توسعه سرسام آور صنایع خویش پرداختند. آنها با استفاده از مواد فسیلی، ذغال سنگ و نفت، صنایع خویش را توسعه داده و در تمام عرصه ها پیشرفت نموده و فاصله خویش را از سایر کشورهای تحت سلطه افزایش دادند.
در واقع سطح کنونی کشورهای پیشرفته؛ بر مبنای تولید سرمایه داری و تخریب محیط زیست که متعلق به همه بشریت است صورت گرفته است. آنها به حق حیات همه بشریت تجاوز کرده اند. ایران نیز از حمله استعمارگران، در طول تاریخ در امان نبوده است، مثلا با کشف نفت در ایران قدرت های استعماری به دنبال دست یابی به این منبع انرژی بوده اند!در این میان و برگرفته از مقاله رضا کیانی نیا با عنوان «بررسی نقش پیدایش صنعت نفت بر توسعه اجتماعی (مورد مطالعه: مسجدسلیمان ۱۳۱۲ – ۱۲۸۰ ش)» می توان گفت: نفت به عنوان مهمترین منبع انرژی اهمیت ویژه ای یافت به گونه ای که این قرن را قرن نفت نامیدند. در جنگ جهانی اول برای نخستین بار نیروی دریایی بریتانیای کبیر ترجیح داد نفت را جایگزین سوخت های دیگر کند و مهمترین منبع نفت در دسترس آن کشور، منابع نفتی ایران بود. بنابراین، وابستگی انگلستان به نفت ایران در طول جنگ جهانی به تأسیس و توسعه صنعت نفت انجامید که خود به تسریع روند مهاجرت، تحول جمعیت و ترکیب فرهنگ های مختلف در منطقه نفتی جنوب ایران منجر شد. دستیابی انگلستان به منابع نفت ایران با قرارداد دارسی آغاز شد.
در سال ۱۹۰۱ م / ۱۲۷۹ ش، ویلیام ناکس دارسی با تشویق و وساطت کتابچی خان موفق به کسب امتیاز استخراج نفت از مظفرالدین شاه قاجار شد. این قرارداد، حق انحصاری بهره برداری از انواع فرآورده های نفتی را در تمام مراحل و در سراسر کشور (به جز پنج ایالت شمالی) برای مدت شصت سال به دارسی واگذار می کرد. پایان یافتن جنگ جهانی دوم، ساختار نظام بین المللی را دگرگون و دو قدرت آمریکا و انگلیس را رویاروی هم قرارداد. با وجود اینکه آمریکا به عنوان قدرت در حال ظهور در صحنه جهانی و انگلستان هم به عنوان امپراطور رو به افول؛ در مقابله با اتحاد شوروی (سابق) و مارکسیسم دارای منافع مشترکی بودند، در برخی از مناطق مهم دنیا رقابت سختی را با یکدیگر آغاز کردند. آمریکا این بار برای تصاحب مناطق نفوذ و محدود کردن قدرت انگلستان عزم خود را جزم کرده بود. این رقابت که دارای ابعاد مختلف سیاسی، اقتصادی و نظامی بود، بیانگر یکی از قواعد اصلی نظام بین المللی است که ساختار حاکم تنها با پیدایش یک قدرت جدید و افول قدرت پیشین دچار دگرگونی می شود. در این میان خلیج فارس و ایران یکی از مهمترین حوزه های رقابت این دو کشور محسوب می شدند. آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در ایران موقعیت بسیارخوبی به دلیل پایان دادن غائله آذربایجان کسب کرده بود و از همین زمان قصد داشت نفوذ خود در ایران را به تدریج گسترش دهد.
علاوه بر نکات فوق الذکر، برگرفته از مقاله ای با عنوان «رقابت آمریکا و انگلیس در ایران و نهضت ملی شدن صنعت نفت»؛ پس از جنگ جهانی دوم ایالات متحده به صورت بزرگترین کشور اعتبار دهنده دنیا درآمد. درباره همکاری ایالات متحده و انگلستان در کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت دکتر مصدق مطالب زیادی نگاشته شده است اما به رقابت این دو کشور در زمینه نفت ایران کمتر پرداخته می شود. باید دانست همکاری و رقابت آمریکا و انگلیس در این زمینه، دو روی یک سکه بود که در نهایت با تقسیم منابع نفتی ایران به پایان رسید. آمریکائیان با زیرکی و با اتکا به قدرت فزاینده سیاسی و اقتصادی توانستند شریک انگلیس در منابع نفتی ایران گردند. اگرچه بر مبنای مقاله آقاحسینی با عنوان «تحلیل گفتمانی و علل و عوامل بنیادین شکست جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران (۱۳۳۲-۱۳۲۰)»جنبش ملی شدن صنعت نفت ایران یکی از رویدادهای تاریخی مهم حیات سیاسی است که طی آن ایرانیان به صحنه سیاست آمدند تا نه تنها ریشه استعمار خارجی را برای همیشه بسوزانند و جایگاه شرافتمندانه خود را در سطوح ملی، منطقه ای و بین المللی بیابند و راه را برای عمران و آبادی کشور هموار کنند؛ اما این استعمار ثابت کرد غرب ناجی بشریت و محیط زیست نیست و هرگز گام مهمی در حفظ محیط زیست بر نخواهند داشت. زیرا، حال که این غارتگران خود به یک حد معینی از تحول و تکامل رسیده اند و با ایجاد تحریم و سنگ اندازی ها، از سایرین می طلبند که به توسعه صنایع خویش نپردازند؛ زیرا تجربه خودشان نشان داده است این توسعه و پیشرفت صنایع؛ محیط زیست را تخریب می کند و تخریب محیط زیست به ضرر همه است.آنچه مشخص است این است که، دیگر استعمار به شیوه های قدیمی منسوخ شده است و غرب در مقوله غارت و استعمار نوین منابع با عناوینی مثبت و موجه در میان افراد و کشورها حاضر شده است. حداقل در ایران و پس از ناکامی در خصوص نفت، این غارت و نگاه استعماری در موضوعات دیگر جای باز کرد.
مثل تشویق به شکار حیوانات و باز شدن پای دشمنان به کشور؛ شکاری که، از بدوی ترین رسوم باقی مانده از اعماق تاریخ انسان است. زمانی شکار راهی برای زنده ماندن بشر محسوب میشد اما در عصر حاضر شکار به منظور تامین غذا تقریبا به ندرت دیده می شود. تمایل به شکار تفریحی از مصادیق حیوان آزاری است و عملی بیمارگونه، غیرضروری و نوعی ناهنجاری اجتماعی به شمار میرود. چرا که شکارچی جانداری را شکار میکند، که برای زنده ماندن خودش به آن نیاز ندارد. و از این طریق فقط به سرمایه و دارایی های کشور ضربه وارد می کند، نمونه ای از این اقدام؛ شکارچی آمریکایی که به مسئولان ایرانی توصیه کرده بود تا با توسعه حوزه شکار حرفهای و استفاده از پول آن، حیات وحش ایران را نجات بدهند! و پس از این توصیه، چند سال بعد شکارچیان آمریکایی در مناطق «شکار ممنوع» ایران، جهت شکار حاضر شدند!
در جمع بندی نهایی باید گفت خباثت غرب و عوام فریبی، روحیه استعمار و نابودی محیط زیست همچنان وجود دارد و در حال وقوع است و تنها راه مقابله با آن قوی شدن در تمامی موضوعات خصوصا علم و عمل است.
در جمع بندی نهایی باید گفت خباثت غرب و عوام فریبی، روحیه استعمار و نابودی محیط زیست همچنان وجود دارد و در حال وقوع است و تنها راه مقابله با آن قوی شدن در تمامی موضوعات خصوصا علم و عمل است.
برچسب ها
حیاتوحش ایران , فرهنگی , محیط زیست
به اشتراک بگذارید
https://resalat-news.com/?p=90931
تعداد دیدگاه : دیدگاهها برای استعمار نو در محیط زیست بسته هستند
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.