آونگی میان اجتماعی و عاشقانه
جواد شاملو
استفاده از قالبها و الگوهای قدیمی در داستانگویی، الزاما به معنای کلیشهسرایی و عدم خلاقیت نیست. مهم این است که این الگوها، در زیستجهان امروز یک جامعه سوار شوند و اتفاقا خلاقیت در همین پل زدن بین سنتهای همیشگی و شرایط روز است. این پدیدهای است که آن را در ملاقات خصوصی میبینیم. فیلم برگزیده آرای مردمی در جشنواره فجر ۱۴۰۰؛البته به شرط اینکه این سیمرغ به دلیل حرف و حدیثهایی که در مورد آرای مردمی پیش آمده بود، حذف نمیشد. به دنبال این اتفاق سازندگان فیلم هم با بیانیهای فیلم را از بخش داوری جشنواره بیرون کشیدند؛ در حالی که به گفته امیر بنان، تهیهکننده اثر، این فیلم نامزدهایی برای کسب سیمرغ داشت. فارغ از این جزئیات، «ملاقات خصوصی» امید شمس همچون هر اثر هنری خوب دیگری در عین سادگی، متفاوت است. عشقی با الگویی کهن که جامعه امروز ما در آن جا گرفته است.
این تضاد بین دیروز و امروز، در نماها و لوکیشنهای فیلم هم دیده میشود. اگر ملاقات خصوصی را از روی پوسترهای فیلم شناخته باشیم، دختری دیدهایم با لباس خوشرنگ اما ساده که در پهنه سبز و پرشکوفه یک دشت قدم میزند. گویی با فیلمی طرفیم که برگرفته از رمانهای اروپایی سدههای هجدهم و نوزدهم است. عاشقانههایی رمانتیک که ز غوغای جهان فارغاند و تنها در حال و هوای عشق سیر میکنند. اما دشت سرسبز و رؤیایی «ملاقات خصوصی» پشت یک محله حاشیهای فقیرنشین بدنام قرار گرفته. محلهای سرشار از خلاف و اعتیاد، با زنانی تنها و شوهرانی زندانی. دختر ساده و زیبای داستان هم نه دختر یک خانواده اشرافی انگلیسی، که فرزند یکی از همین بیچارههای زندانی است. این دشت خرم، با نمادپردازی دلچسبی برای ما تداعی بهشت را میکند و شخصیتهای فیلم دائما بین بهشت و دوزخ در ترددند.
فرهاد، یک درسآموخته و مدرس ادبیات انگلیسی است. نام فرهاد برای ما یادآور یکی از مجنونترین عشاق ادبیات فارسی است. دانشجوی ادبیات انگلیسی هم یک بچهمثبت جنتلمن را تداعی میکند. فرهاد از سر نیاز دست به یک دزدی کوچک میزند. او برای رفع نیاز مادرش عتیقهای میدزدد که بعدا متوجه میشود قیمتش بیش از چیزی بود که او فکر میکرده و همین پای فرهاد شرافتمند و خانوادهدوست اما بینوا را به زندان باز میکند. زندانی که دوزخ خلاف است و شباهتی به ندامتگاه ندارد. پدر پروانه، همان دختری که در دشت سرسبز پروانهوار میان شکوفهها میخرامید، با موبایل فرهاد با دخترش تماس میگیرد. فرهاد از خلال همین تماسهای واتس اپی، عکس پروفایل پروانه را میبیند و به او دل میبازد. فرهاد با ذکاوت ادبی خود، دل پروانه را هم به دست میآورد. اینجا فقط یک برادر سوپرغیرتی کم است که آن هم در داستان گنجانده شده. ایمان برادر پروانه، ورزشکاری است که در مسابقه مردان آهنین شرکت میکرده. این برادر سوپرغیرتی، طبعا پدر سختگیری هم دارد که در زندان به پیشنهاد فرهاد روی خوش نشان نمیدهد. اینجا یک شخصیت پخته و دلسوز به نام کامران پیدا میشود که این ازدواج را جوش میدهد.
ملاقات خصوصی کشکولی از آسیبهای اجتماعی است. محور این آسیبها در این اثر هم اعتیاد است؛ اما فقر و حاشیهنشینی اضلاع دیگری هستند که هندسه دوزخ را تکمیل میکنند. فرهاد نیاز به پولی فراوان دارد تا از زندان بیرون بیاید. او تحصیلکرده شرافتمندی بود که احتیاج مجبور به دزدیاش ساخته بود؛ اما اگر کسی برای احتیاج دزدی کند؛ چرا برای احتیاج خلافهای دیگر نکند؟ کامران، یک شخصیت منفی درست و حسابی و ترسناک است که در زندان نقش واسط امر خیر را بازی میکرد. نیت او اما به پاکی عملش نیست. او از طریق همسران زندانیها و در فرصت ملاقات خصوصی که طی آن زندانیها شبی را با همسرانشان میگذرانند، مواد وارد زندان میکند و به قیمت چندده برابر میفروشد. فرهاد اما همچون کامران اهریمن نیست بلکه دائم بین نور و ظلمت در نوسان است. همچون خود فیلم که دائم بین ژانر اجتماعی و عاشقانه میرود و میآید. عشق در ملاقات خصوصی، تنها نمک یک داستان اجتماعی نیست؛ بلکه تو را به شک میاندازد ژانر اثر را عاشقانه تعیین کنی یا اجتماعی.
پایانبندی فیلم، بهترین نوع پایانبندی است. یک پایانبندی تلخ و شیرین که در عین گریه، لبخند به صورت مخاطب میآورد. با این حال فیلم از ایراد خالی نیست. شخصیتپردازی میتوانست بهتر از پس ترسیم یک شخصیت خاکستری و جدال خیر و شر درون او بر بیاید. اما روی هم رفته ملاقات خصوصی، یک نماینده خوب برای ژانر اجتماعی است که در سینمای ایران منحرف شده و با حفظ تنها یک پوسته از آن، دستاویزی برای سیاهنمایی و جلب توجه جشنوارههای خارجی شده است.
جواد شاملو , ملاقات خصوصی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.