نیامان کهن بود گر ما نویم! - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 45559
  پرینتخانه » سیاسی, فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 29 خرداد 1400 - 6:53 |
حکیم ابوالقاسم فردوسی با راهیان جدید پاستور چندکلمه‌ای حرف حساب دارد

نیامان کهن بود گر ما نویم!

رضا بدهیم که روز بعد از انتخابات، حتی ستون جناب فردوسی هم جا دارد قدری رنگ و بوی سیاست بگیرد.
نیامان کهن بود گر ما نویم!

جواد شاملو
رضا بدهیم که روز بعد از انتخابات، حتی ستون جناب فردوسی هم جا دارد قدری رنگ و بوی سیاست بگیرد. که قدرت و سیاست با اثری که نامش نامه شاهان است نباید مضمون بیگانه‌ای باشد. این روزها روزهای رفتن و آمدن است. رفتن و آمدن در شاهنامه نیز فراوان است. رفتن جمشید، رفتن ضحاک، رفتن فریدون… از این سه پادشاه که مجموعا در ابتدای کتاب شاهنامه ذکرشان می‌رود، ضحاک در سیطره کامل شیطان است و یکپارچه اهریمن می‌گردد. جمشید پس مدت‌زمان طولانی حکومتش به خود غره می‌شود و چون به راه تفرعن می‌رود، عاقبتش کشته شدن به دستی اهریمنی چون ضحاک است. فریدون پادشاه همواره پاک و یزدان‌پرست شاهنامه است که همچون جانشینش منوچهر، همواره در مسیر حق و عدالت گام برمی‌دارد. در مورد جمشید، با پادشاه بزرگی طرفیم. بسیاری از سنت‌های نیک همچون نوروز و ساخت ابزار مختلف را به منتسب کرده‌اند. روزگار او روزگار رفاه و امنیت و برخورداری است و مدت‌زمان شاهی‌اش بسیار دراز. مغرور شدن کسی چون جمشید چندان هم دور از ذهن نیست. او از آن حکمران‌هایی نیست معلوم نیست به کدامین دستاوردشان این‌چنین غره‌اند؛ اما جمشید در کهنسالی، رفتاری ابلیس‌وار می‌کند و از درگاه لطف الهی رانده می‌شود. فردوسی از قول او می‌گوید:
 «چنین گفت با سالخورده مهان؛ که جز خویشتن را ندانم جهان/ هنر در جهان از من آمد پدید؛ چو من نامور تخت شاهی ندید/ جهان را به‌خوبی من آراستم؛ چنان ست گیتی کجا خواستم/ خور و خواب و آرامتان از من است؛ همان پوشش و کامتان از من است/ بزرگی و دیهیم شاهی مراست؛ که گوید که جز من کسی پادشاست» این سرآغاز سقوط جمشید است: «چن این گفته شد فر یزدان از اوی؛ بگشت و جهان شد پر از گفت‌وگوی/ هنر چون بپیوست با کردگار؛ شکست اندرآورد و برگشت کار.» شبیه این تعریف از خود را در داستان منوچهر نیز می‌بینیم، اما با پایانی بسیار متفاوت: «زمین بنده و چرخ یار منست؛ سر تاجداران شکار منست/ همم دین و هم فره ایزدیست؛ همم بخت نیکی و هم بخردیست/ شب تار جوینده کین منم؛ همان آتش تیز برزین منم/ خداوند شمشیر و زرینه کفش؛ فرازنده کاویانی درفش/ فروزنده میغ و برنده تیغ؛ بجنگ اندرون جان ندارم دریغ/ گه بزم دریا دو دست منست؛ دم آتش از بر نشست منست.» منوچهر پس‌ازآنکه این‌گونه از خود ستایش می‌کند، مسیر سخن را عوض کرده و حق حضرت اله را به‌جا می‌آورد: «ابا این هنرها یکی بنده‌ام؛ جهان‌آفرین را پرستنده‌ام/ همه دست بر روی گریان زنیم؛ همه داستان‌ها ز یزدان زنیم/ کزو تاج و تختست ازویم؛ سپاه ازویم سپاس و بدویم پناه.» منوچهر این شکرگزاری به درگاه خداوند را میراث فریدون می‌داند و می‌گوید: «براه فریدون فرخ رویم؛ نیامان کهن بود گر ما نویم!» این هم از آن ابیات درخشان شاهنامه است. منوچهر رفتار تازه به دوران رسیده از خود نشان نداد. تاج‌وتخت تازه رسیده او را مست نکرد. به زبان دیگر، سر به بدعت نگذاشت. در بیان ملیح جناب فردوسی، گفت اگر من تازه آمده‌ام
میراث‌دار مسیر کهنی هستم. اگر پیش خودم فکر کردم حالا نوبت من رسید و این میدان اسب‌دوانی من است
از خاطر نبرم در گذشته چه مسیری طی شده تا نوبت به من رسیده، نکند تمام آن مسیر را بدنام و بدمقصد کنم! خوب است هرکدام از ما به هر جایگاهی که می‌رسیم حرمت نیاکان آن جایگاه را نگه‌داریم. خصوصا کسی در قامت رئیس‌جمهور، فراموش نکند راه و رسم نیاکان انقلاب، امام و خیل عظیم شهیدان را. این بیت حکیم ابوالقاسم ارزش دارد در مسندهای مديريت و ریاست جلوی چشم همه بزرگواران باشد که «نیامان کهن بود گر ما نویم…» هم این بیت، هم ابیات پایانی داستان فریدون: «بیا تا جهان را به بد نسپریم؛ به کوشش همه دست نیکی بریم/ نباشد همی نیک وبد پایدار؛ همان به که نیکی بود یادگار/ همان گنج و دینار و کاخ بلند؛ نخواهد بدن مر تورا سودمند/ سخن ماند از تو همی یادگار؛ سخن را چنین خوارمایه مدار/ فریدون فرخ فرشته نبود؛ زمشک و ز عنبر سرشته نبود/ به داد و دهش یافت آن نیکویی؛ تو داد و دهش کن فریدون تویی…»  علاوه بر این‌که باید به خاطر داشت فریدون شاهنامه فرشته نبود و کسی بود مثل همه ما و تنها با مراقبت در رفتار و عدالت به این جایگاه رسیده بود، باید بدانیم فریدون‌های بدنام دیگر این سرزمین نیز اهریمن نبودند و با رفتارهای غلط و گاهی باری به هر جهت به این جایگاه نازل رسیدند، اتفاقی که در کمین است تا برای هر انسانی پیش بیاید. 

نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای نیامان کهن بود گر ما نویم! بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.