سازمان ملل متفرقه! - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 78506
  پرینتخانه » بین الملل, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : ۲۷ آذر ۱۴۰۱ - ۶:۴۹ |
وقتی حقوق بین‌الملل به سخره گرفته می‌شود

سازمان ملل متفرقه!

 ۷۷سال پس از تأسیس سازمان ملل که درواقع هدف آن بیشتر نشان دادن پارادایم قدرت جدیدی بود که بعد از جنگ جهانی دوم شکل‌گرفته بود. به نظر می‌رسد وقت یک اصلاح ساختاری جدی در آن فرارسیده است. چه آنکه آن نظم هم مشخصا دچار چالش جدی شده است. قطعنامه پیشنهادی آمریکا برای پایان دادن به حضور ایران در کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد در نشست روز پنج‌شنبه «اکوسوک»  تازه‌ترین رویدادی است که نشان می‌دهد چگونه سازمان ملل به سازمانی برای پیشبرد مطامع سیاسی آمریکا تبدیل‌شده است.
سازمان ملل متفرقه!

گروه بین‌الملل 
 ۷۷سال پس از تأسیس سازمان ملل که درواقع هدف آن بیشتر نشان دادن پارادایم قدرت جدیدی بود که بعد از جنگ جهانی دوم شکل‌گرفته بود. به نظر می‌رسد وقت یک اصلاح ساختاری جدی در آن فرارسیده است. چه آنکه آن نظم هم مشخصا دچار چالش جدی شده است. قطعنامه پیشنهادی آمریکا برای پایان دادن به حضور ایران در کمیسیون مقام زن سازمان ملل متحد در نشست روز پنج‌شنبه «اکوسوک»  تازه‌ترین رویدادی است که نشان می‌دهد چگونه سازمان ملل به سازمانی برای پیشبرد مطامع سیاسی آمریکا تبدیل‌شده است.
 فاصله‌گیری سازمان ملل از اهداف اعلامی 
از زمانی که کشورهای پیروز در جنگ جهانی دوم تشکیل سازمانی موسوم به «سازمان ملل متحد» را  بر پایه سه هدف عمده «حفظ صلح و امنیت بین‌المللی» «توسعه روابط دوستانه میان ملت‌ها بر مبنای احترام به اصل تساوی حقوق و خودمختاری ملل» و 
«ایجاد شرایط همکاری در حل مسائل بین‌المللی» بنیان نهادند، نزدیک به ۷۷ سال می‌گذرد.باوجوداین سازمان ملل در این مدت نه‌تنها نتوانسته به وظایف خود در چارچوب اختیاراتش عمل کند بلکه به محملی برای مشروعیت‌بخشی به تصمیم‌های ظالمانه و ناعادلانه قدرت‌های بزرگ تبدیل‌شده. در این میان شورای امنیت به‌عنوان یکی از ۶ رکن اصلی سازمان ملل که وظیفه حفظ صلح و امنیت بین‌المللی به او محول شده به حدی از این مأموریت دورافتاده که به ۵ کشور دارنده سلاح‌های هسته‌ای اختیارات بی‌حدوحصر اعطا کرده و کشورهای جهان ناچارند به تصمیماتی که ۵ کشور اتمی جهان برای چالش‌های جهانی اتخاذ می‌کنند تن دهند. 
در سال‌های گذشته، محصول عمل سازمان ملل مشروعیت‌بخشی به اشغال عراق و افغانستان بوده، درحالی‌که در محکوم کردن اشغالگری 
رژیم صهیونیستی، ممانعت از کشتار صدها هزار انسان در بوسنی و هرزگوین، دارفور، رواندا، سوریه،یمن و ده‌ها رویداد تکان‌دهنده دیگر، منفعلانه تماشاگر خشونت بوده است.کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل نیز که خود را مدافع حقوق انسان‌ها می‌داند درجایی که منافع قدرت‌های بزرگ ایجاب کند
 بیانیه و قطعنامه صادر می‌کند ولی کشتار زنان و کودکان بی‌دفاع فلسطین را دفاع اسرائیل از خود می‌داند و به‌راحتی از آن می‌گذرد.
 چالشی به نام آمریکا
آمریکا به‌عنوان یکی از اعضای دائم شورای امنیت در حالی در جایگاه قاضی و مجری عدالت نشانده شده که یکی از مهم‌ترین عوامل فلج سازمان ملل در رسیدگی به چالش‌های جهانی بوده است. پایگاه «میدل‌ایست‌مانیتور» در گزارشی در آوریل سال جاری نوشته از دهه ۱۹۷۰ و پس از اشغالگری رژیم صهیونیستی، آمریکا بیشتر از هر کشور دیگری از حق وتوی خود استفاده کرده است. تاکنون ۵۳ قطعنامه علیه رژیم صهیونیستی وتو شده و این رژیم بیشترین نفع را از حق وتو برده است.  بر اساس گزارش تسنیم، آمریکا علاوه بر این، در دهه ۹۰ میلادی حتی اجازه نمی‌داد که مسائل مربوط به فلسطین در صحن شورای امنیت مطرح و بررسی شود. شورای امنیت در جریان جنگ ۳۳ روزه لبنان هم تا زمانی که اسرائیل به‌شدت مراکز غیرنظامی و زیربنایی لبنان را هدف قرار می‌داد سکوت کرد اما آن هنگام که زنگ‌های شکست برای اسرائیل به صدا درآمد به‌سرعت وارد عمل شد و با تصویب قطعنامه ۱۷۰۱ اسرائیل را از شکستی بزرگ‌تر نجات داد.
 برخورد دوگانه با حقوق بشر 
به‌عنوان نمونه‌ای دیگر از مصادیق ناکارآمدی این سازمان یادآوری این نکته مفید است که شورای امنیت علی‌رغم تصویب کنوانسیون ممنوعیت بمب‌گذاری‌های تروریستی (۱۹۹۷)، کنوانسیون ممنوعیت تأمین مالی تروریسم (۱۹۹۹) و نیز قطعنامه شماره ۱۳۷۳ مورخ ۲۸ سپتامبر ۲۰۰۱ اقدام مناسبی در محکومیت ترور دانشمندان هسته‌ای ایران توسط رژیم صهیونیستی و آمریکا انجام نداد. در حوزه‌هایی غیر از سیاست، مانند کنترل فقر، مهاجرت و غیره هم وضعیت چندان متفاوت نیست. 
«رجب طیب اردوغان»رئیس‌جمهور ترکیه در سخنرانی چند سال پیش خود در مجمع عمومی سازمان ملل در انتقاد از مشکلات ساختاری این سازمان و ضرورت اصلاح آن گفت: «اگر مال‌ومنال ۶۲ ثروتمندترین فرد جهان با اموال نیمی از جمعیت جهان یعنی ۳.۶ میلیارد تن یکسان می‌باشد، باید دانست که مشکلی در آن وجود دارد.اگر در جغرافیاهای مختلف، ۲۵۸ میلیون تن دیگر درراه یافتن شرایط انسانی برای زندگی، به راه می‌افتد، ۶۸ میلیون تن به‌زور از خانه و کاشانه‌شان دور می‌گردند، باید دانست که مشکلی در آن وجود دارد. اگر احتمال مرگ یک نوزاد در حین تولد درآفریقا، ۹ برابر بیشتر از نوزادی است که در این شهر یعنی نیویورک به دنیا می‌آید باید دانست که مشکلی وجود دارد.»
«رمزی بارود» تحلیلگر مسائل سیاسی در  یادداشتی‌در پایگاه «میدل‌ایست‌مانیتور» درباره دلایل این وضعیت می‌نویسد: «شورای امنیت به‌گونه‌ای طراحی‌شده که منعکس‌کننده نظم جهانی متولدشده بعد از جنگ جهانی دوم باشد. ماجرا به همین سادگی است: به آن‌هایی که در سوی پیروز این جنگ قرار گرفتند عضویت دائم و حق وتویی اعطا شد که طبق آن‌یک کشور اجازه دارد مقابل اراده کل جامعه بین‌المللی بایستد.»
نکته جالب آنکه سازمان ملل متحد در سال ۱۹۴۵، جایگزین «جامعه ملل» شد که گفته می‌شد به جهت ناتوانی در جلوگیری از جنگ جهانی دوم ناکارآمد و به‌دردنخور بوده است؛ اما اگر جامعه ملل به سبب ناتوانی در عمل به وظایفش از اعتبار ساقط شد چرا سازمان ملل این‌همه سال دوام آورده است؟
رمزی بارود در جواب این سؤال می‌گوید: «شاید  به خاطر این که سازمان ملل هیچ‌گاه برای از بین بردن مشکلات جنگ یا ایجاد امنیت در جهان تشکیل نشد، بلکه هدف آن بیشتر منعکس کردن پارادایم قدرت جدیدی بود که در آن سازمان ملل تأمین‌کننده منافع آن‌هایی است که بیشترین سرمایه‌گذاری را برای حیات آن به شکل فعلی انجام داده‌اند.»
 این معادله باید تغییر کند 
نگاهی به نوع تعهد آمریکا به سازمان ملل، به بهترین نحو روحیه منطبق با پارادایم قدرتی که از آن سخن رفت را آشکار می‌کند: آمریکا هنگامی‌که سازمان ملل منافعش را پیش می‌برد به اجرای دستورات آن پایبند است، اما هنگامی‌که با منافعش سازگار نباشد، از اجرای دستورات آن سرپیچی می‌کند.به‌عنوان‌مثال، «جورج دبلیو بوش» رئیس‌جمهور اسبق آمریکا در سخنرانی‌اش در جلسه مجمع عمومی سازمان ملل در سال ۲۰۰۲ به این سازمان یادآوری کرد که مأموریتش حمایت از تمایلات آمریکاست و نباید با تصمیم غیرقانونی او برای حمله به عراق مخالفت کند. او در آن سخنرانی گفت: «آیا سازمان ملل متحد در راستای هدفی که برای آن بنیان‌ نهاده شده عمل خواهد کرد یا سازمانی به‌دردنخور خواهد بود؟»در سال‌های گذشته اما نظم جهانی پساجنگ آشکارا دچار تغییر شده و هژمونی غرب- آن‌طور که غربی‌ها خود اذعان می‌کنند- رو به اتمام است و قدرت‌های جدیدی در دنیا بروز کرده‌اند که آمریکا و متحدانش آن‌ها را دستکم گرفته بودند.
پیروزی انقلاب اسلامی ایران در کنار رویدادهای دیگری در سطح جهانی مانند ظهور روسیه و چین به‌عنوان قطب‌های جدید اقتصادی و نظامی، پیدایش بلوک‌های منطقه‌ای و اقتصادی در سایر نقاط جهان، بحران‌های بی‌سابقه اقتصادی در آمریکا و غرب، شکست‌های بزرگ نظامی در عراق و افغانستان، افشای ماهیت وابسته سازمان‌های بین‌المللی و برخوردهای گزینشی با مسئله دموکراسی و حقوق بشر و …. همگی نشانه‌هایی هستند که از تغییر نظم سنتی جهان خبر می‌دهند.

|
برچسب ها
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : ۰
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.