نتیجه ماجراجویی آمریکا در شرق آسیا
فخرالدین اسدی
این روزها مقامات چینی از رویکرد محتاطانه قبلی خود در نظام بینالملل تا حد زیادی فاصله گرفته و تهدیدات مستقیم و غیرمستقیم آمریکا علیه حاکمیت ملی و منطقهای این کشور را با صراحت و قدرت بیشتری پاسخ میدهند. بخشی از رفتارهای اخیر مقامات چینی، ناظر بر تهدیدات تاکتیکی و کوتاهمدت آمریکا علیه امنیت ملی کشورشان است اما بخش مهمتری از آن، ناظر بر نقشه راهی است که واشنگتن و متحدان آن در شرق آسیا باهدف مهار همهجانبه پکن طراحی کردهاند. اصرار آمریکا بر تنشزایی در تایوان، تبت، هنگکنگ و دریای جنوبی چین ناظر بر همین موضوع صورت میگیرد.
هشدار صریح پکن به واشنگتن
شی جین پینگ، رئیسجمهور چین، تنها چند روز پسازآن که هشدار داد این کشور توسط یک کارزار به رهبری ایالاتمتحده به «محاصره و سرکوب» تهدید شده است، در یک سخنرانی خواستار ارتقای هرچه سریعتر نیروهای مسلح کشور به سطح استانداردهای جهانی شد.بر اساس گزارش یورونیوز، آقای جین پینگ روز چهارشنبه ۸ مارس (۱۷ اسفند) دراینباره گفت: «چین باید یک سیستم قوی متشکل از نیروهای بازدارنده استراتژیک ایجاد کند، حضور نیروهای رزمی را در حوزههای جدید و باکیفیتهای جدید افزایش دهد و آموزشهای نظامی جنگی را عمیقا توسعه بخشد.»
بودجه دفاعی چین در دهه گذشته تقریبا دو برابر شده است. پکن عظیمترین ارتش ثابت جهان را با دو میلیون عضو داراست و از بیشترین تعداد کشتی در دنیا برخوردار است. این کشور همچنین بزرگترین نیروی موشکی و هوایی حاضر در اقیانوس هند و آرام به شمار میرود. برخی از ناظران آمریکایی میگویند که منظور واقعی چین از طرح چنین موضوعاتی، زمینهچینی برای تصرف بخش خودگردان تایوان در آینده نزدیک است.آقای جین پینگ در سخنرانی خود که برای گروهی از نمایندگان انجام میشد با اشاره به تهدیدات طرحشده از سوی آمریکا اضافه کرد: «کشورهای غربی به رهبری ایالاتمتحده سیاست مهار، منزویسازی و سرکوب همهجانبه چین را اجرایی کردهاند که چالشهای بزرگ بیسابقهای را برای توسعه کشور ما به همراه داشته است.»
در سالهای اخیر تنش میان آمریکا و چین شدت گرفته است و دو کشور عمدتا بر سر تایوان، رفتار پکن با هنگکنگ و همینطور در خصوص نوع مواجهه با جنگ اوکراین با یکدیگر اختلافات اساسی دارند؛ اما به نظر میرسد این اختلافات بیشتر از حدتصورقابلیت بسط و گسترش دارند.
دروغپردازی همیشگی آمریکا
در مقابل، آمریکا میگوید قصد سرکوب چین را نداشته و هدف واشنگتن «همزیستی مسئولانه در تجارت جهانی و نظام سیاسی» بوده است.این دروغپردازی مقامات آمریکایی در حالی صورت میگیرد که دردکترین دولتهای جمهوریخواه و دموکرات آمریکا، چین بهعنوان اولین یا دومین تهدید سیاست خارجی این کشور (بنابر رویکرد کلان دوحزب آمریکا) محسوب میشود. فراتر از آن، تحرکات مستمر اخیر مقامات آمریکایی و شرکای راهبردی آن در شرق آسیا و اقیانوس آرام را میتوان مشابه استراتژی «گسترش ناتو علیه روسیه» قلمداد کرد! این تحرکات ناظر به مهار قدرت رقیب آمریکا یعنی چین صورت میگیرد. بدیهی است که پکن در برابر این بازی همهجانبه تبلیغاتی، روانی و نظامی نمیتواند بیتفاوت بماند، خصوصا آنکه در دوران ریاست جمهوری جوبایدن، نشانههای مداخلهگرایی آمریکا در شرق آسیا حتی نسبت به دوران ریاست جمهوری ترامپ نیز افزایشیافته است.
در چنین شرایطی، ادعای مقامات آمریکایی مبنی بر عدم تمایل آنها نسبت به مهار چین در نظام بینالملل، نوعی دروغپردازی آشکار محسوب میشود! ند پرایس، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا، دراینباره این طور اظهار نموده است :«این در مورد مهار چین نیست. این در مورد سرکوب چین نیست. این به معنای عقب نگهداشتن چین نیست. ما میخواهیم رقابت سازندهای داشته باشیم که منصفانه باشد و به تقابل کشیده نشود.»
پیشتر چین گانگ، وزیر امور خارجه چین، گفته بود اگر آمریکا مسیر خود را تغییر ندهد «تعارض و تقابل» اجتنابناپذیر خواهد بود.آقای جین پینگ همچنین اعلام کرده است که چین باید «با بهروزرسانیهای مداوم، قدرت کشور برای مقابله با خطرات استراتژیک، حفاظت از منافع استراتژیک و تحقق اهداف استراتژیک ملی را به حداکثر برساند.»
رهبر چین تسریع در امر خوداتکایی در علم و فناوری، تقویت تواناییهای استراتژیک در زمینههای اضطراری، انعطافپذیری بیشتر زنجیرههای صنعتی و تأمین و ایجاد ذخایر ملی را از برنامههایی دانست که باید برای اهداف امنیت ملی انجام شود.
تعارضات راهبردی آمریکا و چین
جدال واشنگتن-پکن که روزبهروز شاهد تعمیق و گسترش ابعاد آن هستیم، خروجی تعارض راهبردی و استراتژیک طرفین میباشد. بخشی از برنامه استراتژی ملی که توسط شی جین پینگ ارائهشده است هماکنون در حال انجام است. ازجمله این برنامهها میتوان به کارزار «ساخت چین ۲۰۲۵» برای تسلط چین در ۱۰ زمینه کلیدی از مدارهای یکپارچه گرفته تا هوافضا، و همینطور یک کارزار دیگر چند دههای برای ادغام بخشهای غیرنظامی و نظامی در اقتصاد اشاره کرد.
پکن این اهداف را بهعنوان اهدافی مثبت میبیند و از ضرورت دستیابی به آنها تا صدمین سالگرد تأسیس جمهوری خلق چین سخن میگوید، بااینحال مقامات آمریکایی چنین اهدافی را تهدید تلقی میکنند. به گفته آنان برنامههای توسعه چین دستکم تا حدی بر اساس «سرقت» یا «تحتفشار گذاشتن شرکتهای خارجی» برای واگذاری فناوری قرار دارد! اما به نظرمی رسد این ادعا بیشتر ناظر بر واقعیتی دیگر به نام تسریع حرکت چینیها مبنی بر تبدیلشدن به قدرت اقتصادی اول دنیاست. این هدفگذاری کلان، منجر به آشفتگی آمریکا گردیده و انگیزه دوحزب سنتی این کشور برای اتخاذ راهبرد مهار همهجانبه چین را افزایش داده است. تبدیلشدن چین به هژمون اقتصادی دنیا، قطعا قدرت مانورواشنگتن را در بسیاری از پروندههای بینالمللی محدود خواهد کرد.
فراتر از آن، مقامات آمریکایی در دوران ریاست جمهوری ترامپ نهایت تلاش خود را در جنگ اقتصادی مستقیم با چین به کار گرفتند اما درنهایت بار دیگر شاهد افزایش کسری تجاری ناشی از مراودات تجاری با این کشور آسیایی بودند. همین مسئله، آمریکاییها را بر آن ساخته است تا از روشهای دیگری غیر از جنگ تجاری و اقتصادی در ضربه زدن به چین استفاده کنند که مهمترین آن، افزایش سطح مداخلهگرایی در شرق آسیاست.
پکن , چین , فخرالدین اسدی
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.