یکی از مهمترین ثمرات طوفانالاقصی، تبدیلشدن غرب به دو دنیای موازی بود. امروز وقتی به غرب نگاه میکنیم، دیگر با یک غرب طرف نیستیم! بلکه با دو جهان طرفیم که برای یکی مسئله نسلکشی و جنایت علیه بشریت توسط رژیم اشغالگر دستکم اندکاهمیتی دارد اما در جهان دیگر کماکان اسرائیل مورد حمایت حداکثری است و مسئله، ایران و روسیه و اوکراین است.
محمود گلابدرهای در کتاب خوب «لحظههای انقلاب» که تلاشی برای ثبت روایتی میدانی از روزهای منتهی به انقلاب اسلامی است، صحنهای را مجسم میکند به این ترتیب: دسته معترضان، از ابتدای خیابانی که اکنون آن را به نام شریعتی میشناسیم حرکت میکند و مدام فربهتر میشود و شعار میدهد.
قطعا آنچه امروز در اوکراین میگذرد، بهمانند هر منازعه دیگری در نظام بینالملل تلخ است! درگذشتهای نهچندان دور، زمانی که زلنسکی خود را سرباز ناتو و کاخ سفید قلمداد میکرد، کمتر کسی در اوکراین تصور چند تکه شدن این کشور و تبدیلشدن آن به زمین سوخته را میکرد! امروز از ژاپورژیا گرفته تا دونتسک و لوهانسک جملگی در تبوتاب ناشی از جنگ قرار دارند و حتی دستبهدست شدن منطقه خرسون میان روسها و اوکراینیها ، ساکنان آن را در نوعی کلافگی مزمن گرفتار ساخته است.
یکی از شبیهترین کشورها به جمهوری اسلامی ایران، کشور عراق است؛ این دو کشور از جهات گوناگونی وجوه مشترک دارند. ایران و عراق چه از حیث تمدنی و تاریخی؛ چه از نظر منابع انرژی؛ چه از لحاظ جوان بودن دو کشور؛ چه از نگاه دین و مذهب؛ چه از منظر تنوع اقوام و قبایل؛ چه از جهت مسائل جغرافیایی و زیستمحیطی و شاید دهها عامل دیگر به یکدیگر شبیه و در مسائلی به همدیگر گره خوردهاند.
بالأخره رسید؛ روزی که خصوصا از جمعه گذشته، خیلی بیشتر منتظرش بودیم. بازیای که بردن در آن هم به معنای صعود است؛ هم به معنای جبران دوباره و کامل باخت مقابل انگلیس؛ هم به معنای شکست سنگین پروژه حمله به تیم ملی و خنثیسازی یک عنصر انسجامآفرین همچون فوتبال، هم شکست یک دشمن دیرینه. اما باخت مقابل آمریکا، معانی بالا را با خود به همراه ندارد و تنها یک حسرت سرد در ما به جا میگذارد.
یک. سخن از بسیج، صحبت از یک سازمان و گروه و رده سنی یا شغلی خاص نیست، بلکه بسیج جریان شناوری در تاریخ و به قدمت آن است. بسیج یعنی برانگیختن تمام قوا و ظرفیتها در مسیر حق و بر سبیل عدالت، بهگونهای که خالق را راضی کند و خلق را منتفع سازد. از همین روست که حسین بن علی علیهماالسلام، سید و مقتدای تمام بسیجیان است، چه اینکه او تمام ظرفیتها را از خون پاک خود گرفته تا زن و فرزندان و برگزیدهترین یاران را به میدان آورد تا حق بماند و بزرگترین آوردگاه تاریخ، گواهی کامل و یقینی بر پیروزی حق داشته باشد.
تصویب قطعنامه ضد ایرانی اخیردر آژانس بین المللی انرژی اتمی، مولد تحلیل ها و دغدغه های تازه ای در حوزه سیاست خارجی کشورمان بوده است. در این خصوص نکاتی وجود دارد که نمی توان به سادگی ازکنار آنها گذشت:
اخیرا کتابی تحت عنوان «از پریروز تا پسفردا» به قلم آقای جلال سبحانی به مناسبت روز جهانی فلسفه منتشر شده است. این کتاب کندوکاوی در حیات فکری بهویژه تفکر و اندیشه سیاسی دکتر احمد فردید است.
فوتبال ایران هیچوقت بهعنوان پدیده یا سرآمد، مطرح نبوده و نیست؛ باختن از گرانقیمتترین تیم جام جهانی، اتفاق خارقالعادهای نیست؛ کمااینکه بعد از آن، صحبت رسانههای ورزشی، عموما از توان بالای فوتبال انگلیس بود نه وضعیت فوتبال ایران.
تنی چند از جامعهشناسان در نشستی تحت عنوان «ماهیت اعتراضات» مطالبی فرمودند، که قابل تأمل است. پاسخ به این مطالب از باب ورود به یک گفتوگوی علمی و صمیمانه خالی از فایده نیست.
ملیت یا وطن یک مفهوم جادویی است؛ فهم آن به این سادگیها نیست. رابطه خاصی وجود دارد بین ما و مرزهایی که آنها را بهعنوان قلمرو خود شناختهایم. این را از کودکیهایمان به خاطر داریم؛ وقتی با مداد شمعی یا لاک غلطگیر یا نوارچسبهای رنگی یا مداد و خودکار یا زغال یا فضولات پاککن، روی میز و نیمکت، روی آسفالت یا موزاییکهای کف مدرسه یا کوچه خیابان برای خودمان مرز تعیین میکردیم.
« غرب با منطق دموکراسی لیبرال سه قرن است دنیا را غارت میکند. رونق و پیشرفت جمهوری اسلامی منطق دموکراسی لیبرال غربیها را باطل کرده است.غرب از پیشرفت ایران اسلامی ناراحت و عصبانی است و با همه قدرت به میدان آمده است اما هیچ غلطی نمیتواند بکند.»
ما در قریببهاتفاق مواقع با اصل وقایع مواجه نیستیم بلکه با روایات و خبرها از رخدادها روبهرو میشویم. حتی فیلم و صوت و عکس از یک واقعه نیز نمیتواند همه آنچه اتفاق افتاده را منتقل کند؛ با این حساب در آخرالزمان و بلاها و فتنههای پیدرپی، تکلیف چیست؟ آیا باید نسبت به رخدادها بیتفاوت عبور کنیم یا وظیفه دیگری داریم؟ در اینباره گفتنیهایی هست: