جنگ سرد و جنگ نرم هیچگاه برای افرادی با روحیههای کشورگشایی، راضیکننده نیست. کسب درآمد از طریق فروش سلاح یا تثبیت قدرت در دنیا و امثال اینها بهانهای است برای غرض اصلی این افراد در راستای استعمار و قتل و غارت.
امام خامنهای در تبیین فضای غبارآلود منطقه فرمودند: «تردید نباید کرد آنچه در سوریه اتفاق افتاد محصول یک نقشه مشترک آمریکا و صهیونیستی است. یک دولت همسایه سوریه نقش آشکاری در این زمینه ایفا کرده است... اتاق فرمان اصلی در آمریکا و رژیم صهیونیستی است.»
همچنان منتظریم. بیش از دو سال پیش بسته به شرایط امنیتی چند سکوی خارجی از دسترس مردم خارج شد. این مسدودیت قابل درک بود اما دولت وقت وعده داد با فروکش کردن تهدیدهای امنیتی، این مسدودیت اضطراری و خارج از قاعده نیز برطرف خواهد شد.
از زاویه نگاه منافع ملی ایران، مسئله ما در سوریه قدرت یا سقوط بشار اسد نیست؛ بالاتر از آن دغدغه ما حتی تسلط جریان شیعی یا علوی بر سوریه هم نیست. مسئله اصلا شیعه و سنی نیست و طرح چنین مباحثی موجب ایجاد اختلاف است.
زمانی که همهپرسی خروج انگلیس از اتحادیه اروپا در سال ۲۰۱۶ میلادی برگزار شد و شهروندان این کشور روند برگزیت را با رأی خود به جریان انداختند، سران اتحادیه اروپا ضمن ابراز تأسف ازآنچه در لندن رخداده، مدعی حفظ ساختار کلان اتحادیه اروپا بهواسطه حضور بازیگران قدرتمند در آن شدند.
در جنوبیترین قسمت غرب آسیا اژدهایی خفته بود؛ زیر معادن سرخ عقیق. اژدهایی که پتک حفاران سنگی که به سیدالأحجار مشهور است بیدارش نمیکرد. اژدها میدانست که سالهاست با وجود تمام قیل و قالها، خنجری که بر کمر مردان سرزمینش جا خوش کرده فعلا جنبه تزئین دارد.
شام بیش از هزار سال است که در منطقه ما نقطه استراتژیکی است. از صدر اسلام تا امروز وقایع و اشخاص خاصی در این محدوده ظاهر شده و در ادامه نیز این داستان ادامه خواهد داشت.
تحولات سوریه نگرانکننده شده و هیچکس با قطعیت نمیتواند آنچه در سوریه میگذرد را تحلیل کند. تسلط تحریرالشام بر برخی شهرهای مهم سوریه و پیشروی آن تا دمشق، نشان از تغییر جدیدی در منطقه غرب آسیاست. سؤالات بسیاری به ذهن متبادر میشود اما مهمترین سؤال حتی این نیست که صحنه چیست و چه وضعیتی دارد، بلکه سؤال اصلی اینجاست که صحنهگردان کیست.
منطقه ما نه فقط این روزها و سال ها بلکه از ابتدای تاریخ بشر تا کنون و تا پایان دنیا خاص بوده و خواهد بود. چه از حیث حضور و ظهور انبیا و اولیاء الهی، چه از جهت تمدنی و چه از لحاظ جغرافیایی این منطقه، ممتاز از همه جای دنیاست. چه بخواهیم و چه نخواهیم این امتیاز، یک سری مزایا و یک سری چالش های مخصوص به خود را به همراه می آورد.
تحولات اخیر در سوریه، نقطه آشکارساز فرمول راهبردی کلان سیاست منطقهای واشنگتن محسوب میشود:خلق بحرانهای مستمر در غرب آسیا.بهطورکلی، راهبرد خلق گرههای کور راهبردی در نظام بینالملل، تبدیل به یک دستورالعمل کلان در حوزه سیاست خارجی آمریکا شده است.
«اِن عَادَتِ العَقرَبُ عُدنَا لَها». اگر این مصرع عربی سالها پیش در کلام حکیم امین، رهبر انقلاب جا خوش نکرده بود و ایشان به احتمال بازگشت تکفیریها و رویارویی دوباره با آنها و شکستشان تصریح نکرده بود؛ بعضی از دلها به این سادگیها آرام نمیشد.
هنری کیسینجر، وزیر خارجه وقت آمریکا در ایام جنگ خونین ویتنام بهعنوان یک استراتژیست گفته بود: «گروه چریکی اگر شکست نخورد پیروز است، اما ارتش کلاسیک و رسمی اگر پیروز نشود شکستخورده است.»
نبردهای کلاسیک بعضا از قواعد مشترک و خاصی پیروی می کنند. یکی از این قواعد، ناظر بر تاب آوری افکار عمومی یک کشور در قبال جنگ و متعلقات آن است. معمولا این پیش فرض در ذهن بازیگران حوزه روابط بین الملل حاکم است که گذشت زمان ، قادر به عادی سازی جنگ در اذهان و تثبیت آن به عنوان پدیده ای قابل مدیریت است.