کارنامه سیاه اروپائیان در غزه
این روزها خشم عمومی نسبت به نسلکشی غزه، سرتاسر دنیا را فرا گرفته است. بااینحال سران کشورهای اروپایی ترجیح میدهند بر اساس سیاستها و رویکرد کلان خود، جانب قاتل را بگیرند! البته از نظم غربی مبتنی بر لیبرال دموکراسی چیزی جز این نیز انتظار نیست. نظرسنجیهای صورت گرفته در کشورهای آلمان و فرانسه (دو عضو ارشد اتحادیه اروپا) نشاندهنده مخالفت اکثریت شهروندان این دو کشور با رویکرد برلین و پاریس در حمایت از تلآویو بوده و برپایی تظاهرات گسترده و بیسابقه در نقاط گوناگون اروپا بیانگر پس زدن تصویرسازی کاذب دولتمردان و رسانههای غربی در قبال جنگ غزه است. در چنین شرایطی اروپائیان درصدد اعمال رفتارهایی برآمدهاند که خروجی آنها از یكسو «ایجاد رضایت حداقلی در میان شهروندان اروپایی» و از سوی دیگر «عدم ممانعت واقعی از جنایات صهیونیستها در جنگ غزه» باشد.
آنچه در یادها خواهد ماند؟
همگان به یاد دارند که اولاف شولتس صدراعظم آلمان که این روزها مقامات دولت متبوع وی بر لزوم صیانت از جان غیرنظامیان در غزه تأکید میکنند، چگونه نسلکشی صهیونیستها در فلسطین را در دو ماه اول نبرد مصداق «دفاع مشروع» دانسته و شهادت مظلومانه هزاران کودک فلسطینی را در این حملات بیاهمیت و طبیعی قلمداد کرده بود! همین قاعده در خصوص دولت امانوئل ماکرون در فرانسه و اکثر دولتهای اروپایی دیگر نیز صادق است. شراکت مطلق اتحادیه اروپا در جنایات رژیم اشغالگر قدس در نوار غزه موضوعی نیست که بتوان با صدور قطعنامهای بیرمق و بیاصالت، آن را سانسور و انکار کرد. سران قاره سبز بهزودی متوجه این خطای محاسباتی و شناختی خود خواهند شد.
وقاحت بورل
وقاحت سیاستمداران اروپایی در برهه کنونی تمامی ندارد.جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در جدیدترین موضعگیری وقیحانه خود بدون اشاره به تجاوز اخیر رژیم صهیونیستی علیه منافع دیپلماتیک ایران در سوریه مدعی شده است که حمله ایران به اسرائیل تشدید بیسابقه و تهدیدی جدی برای امنیت منطقه خواهد بود.سیاستمدارانی مانند امانوئل ماکرون، اولاف شولتس و ریشی سوناک نیز قویا حمایت خود را از رژیم کودک کش صهیونیستی در منازعات اخیر نشان داده و در مقابل، اقدام قانونی و مشروع جمهوری اسلامی ایران ( وفق ماده ۵۱ منشور ملل متحد) را محکوم کردهاند.
بسی جالب توجه است که پس از اقدام وقیحانه رژیم اشغالگر قدس در حمله به ساختمان کنسولگری سفارت جمهوری اسلامی ایران در دمشق، همین سیاستمداران غربی صرفا از کشورمان خواستند تا در مواجهه با شرایط موجود، خویشتنداری نشان داده و آسیبی را متوجه رژیم صهیونیستی نسازد.
بر هیچکس پوشیده نیست که لابیهای محافظه کار-صهیونیسم و سوسیال -صهیونیسم در اروپای امروز تا چه اندازهای فعال هستند. حتی یارگیری صهیونیستها در میان احزاب موسوم به ملیگرای افراطی در خاک اروپا نیز محرز و مسجل است. جنگ تبلیغاتی و ترکیبی اروپائیان علیه جمهوری اسلامی ایران در منطقه، معطوف به دو مؤلفه همزمان است :یکی انکار مطلق «مقدمه »و دیگری القاگری کاذب درخصوص«نتیجه»! بهعنوانمثال در جریان عملیات غرورآفرین طوفان الاقصی توسط رزمندگان حماس، سران اروپایی هرگز در روایتگری رسمی و رسانهای خود ، کمترین اشارهای نسبت به جنس واکنشی بودن عملیات رزمندگان مقاومت نداشته و تلاش کردند ابعاد ماجرا را بهگونهای ترسیم کنند که گویا منازعه فلسطین از تاریخ هفتم اکتبر سال ۲۰۲۳ با حمله ناگهانی و بدون دلیل حماس به اسرائیل آغاز شده است؛ اما نکته اساسی اینجا بود که حتی افکار عمومی کشورهای انگلیس، آلمان و فرانسه نیز این روایتگری کاذب و وقیحانه را پس زده و از سران خود خواستند تا تمرکز بیشتری بر روی وقایع تلخ و خونباری که از سال ۱۹۴۸ میلادی ( زمان اشغال فلسطین) تاکنون رخ داده بنمایند! اکنون نیز در ماجرای واکنش غیورانه و قاطعانه فرزندان مرزوبوم مقدس کشورمان به دشمن صهیونیستی، همین روایتگری مجعول و یکطرفه از سوی جریانهای آشکار و نهان قدرت در اروپا به چشم میخورد.
فراتر از استانداردهای دوگانه
آنچه امروز در اروپا مشاهده میکنیم فراتر از استانداردهای دوگانه است. ما شاهد یک تعارض خودساخته در غرب با هدف تنفس مصنوعی به صهیونیستها هستیم. نباید فراموش کرد که دستگاههای اطلاعاتی اروپا هیچگاه بهاندازه شرایط کنونی، تلآویو را آسیبپذیر مشاهده ننموده و متعاقبا، خطر سقوط صهیونیسم را برای خود تا این حد پررنگ ندیدهاند. آنها ( اروپائیان ) حتی حاضرشدهاند برای استمرار حیات انگلوار و شوم رژیم اشغالگر قدس، درمقابل ملتهای خود نیز ایستادگی نموده و ساختار«دولت-ملت»در اروپا را در مسیر تأمین خواسته امثال نتانیاهو و گالانت مضمحل کنند.بنابراین، سردرگمی و بهت توأم با وحشت امثال جوزف بورل و ماکرون نسبت به عملیات مقتدرانه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قابل پیشبینی بود.
بدون شک آنچه در جریان پاسخ ایران به رژیم اشغالگر قدس رخ داد، قواعد بازی غرب در غزه را نیز به سود ملت فلسطین تغییر خواهد داد. اتحادیه اروپا زمانی که متعاقب پیمان ماستریخت در اواخر قرن بیستم تأسیس شد، در چشمانداز اعلامی و ادعاییاش خود را قدرت اصلی بالقوه در نظام بینالملل قلمداد کرد؛ اما اکنون تبدیل به بازیگری آسیبپذیر و بحرانساز و متغیری وابسته به واشنگتن و تلآویو شده است. این تصمیمی است که اروپا در قبال سرنوشت و عاقبت خود اتخاذ کرده و قطعا سرنوشتی جز انحلال اتحادیه اروپا در آیندهای نهچندان دور نخواهد داشت. بااینحال برزخی که اروپا در آن قرار گرفته، اهمیت و موضوعیتی برای ایران اسلامی ندارد. متعاقبا، بیانیهها و مواضع سران اروپایی در حمایت از رژیم اشغالگر قدس، صرفا کاتالیزور و عاملی تسریع گر در روند سقوط مشترک صهیونیسم و اروپای واحد به شمار میآید و دیگر هیچ! اتحادیه اروپا و سیاستمداران پرادعای آن سالهاست ازدسترفتهاند و احیای آنها نیز ناممکن و کاری عبث و بیهوده است.در این میان، پاسخ قاطعانه، غیرتمندانه و موفقیتآمیز سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در یکی از حساسترین برهههای زمانی حیات منطقه، صهیونیستها را به بدترین نحو ممکن زمینگير ساخته است.به ع
این مطلب بدون برچسب می باشد.
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.