ارزش‌ستیزی محور تهاجم فرهنگی غرب - روزنامه رسالت | روزنامه رسالت
شناسه خبر : 92523
  پرینتخانه » اسلایدر, فرهنگی, مطالب روزنامه تاریخ انتشار : 17 مهر 1402 - 22:57 |
تلاش رسانه‌ای دشمن در راستای رواج انحطاط کامل فکری و فرهنگی و اخلاقی در ایران است

ارزش‌ستیزی محور تهاجم فرهنگی غرب

جهانی‌سازی برای اصحاب علوم انسانی و علوم اجتماعی واژه‌ای آشناست. معنای این عبارت این است که تمدن غرب خواه‌ناخواه، شیوه زندگی خود را به تمام جهان صادر می‌کند و شکل واحدی به همه کشورها می‌بخشد.
ارزش‌ستیزی محور تهاجم فرهنگی غرب
جهانی‌سازی برای اصحاب علوم انسانی و علوم اجتماعی واژه‌ای آشناست. معنای این عبارت این است که تمدن غرب خواه‌ناخواه، شیوه زندگی خود را به تمام جهان صادر می‌کند و شکل واحدی به همه کشورها می‌بخشد. کشورهای گوناگون جهان طی فرآیند جهانی‌سازی، به نسبت فاصله‌ای که از غرب دارند تعریف می‌شوند. توسعه‌یافته، در حال توسعه یا جهان سوم. گفته می‌شود جهانی‌سازی خصلت ذاتی هر تمدنی است.
یعنی هر تمدن، شیوه زندگی کردن را به روش خودش بازتعریف می‌کند. شیوه‌ای که نمی‌توان خلاف آن حرکت کرد مگر آنکه مرتجع، جاهل یا دیوانه بود! اما این پدیده باعث می‌شود برخی ملت‌ها و کشورها، هستی فرهنگی و هویتی خود را به تمامه از دست بدهند و استقلال‌شان به طور کامل خدشه‌دار شود. از این رو کشورها در فرآیند توسعه، تلاش می‌کنند سنت‌های خود را حفظ کنند و گفته می‌شود اساسا کشوری که سنت‌های خود را از دست بدهد، به توسعه غربی هم دست نخواهد یافت. چراکه توسعه بر همان زیرساخت‌های سنتی سوار می‌شود و این برای پایدار ماندن آن لازم است. 
در ایران هم مفاهیمی همچون توسعه، مدرن‌سازی و تجدد، جهانی‌سازی و فاصله گرفتن از جهان سوم و دیگر مفاهیمی از این دست همواره مطرح بوده است. به قول برخی متفکران، ایران در دوران گذاری بین سنت و مدرنیته است و از این رو تضادهای فرهنگ سنتی بومی با فرهنگ غرب بیشتر خود را نشان می‌دهد. خصوصا که ایران بر حفظ سنت‌های خود و استحاله فرهنگ غرب در این سنت‌ها پافشاری دارد. اما در ادامه این نوشتار مختصر، می‌خواهیم نشان دهیم چرا ماجرا از این مسائل قدری پیچیده‌تر و شاید کمی ترسناک‌تر است. برای ادامه مطلب، شعری را با هم مرور می‌کنیم که به‌تازگی جمعی از دانش‌آموزان ابتدایی مدرسه‌ای در استان کرمان آن را از حفظ می‌خواندند: 
«میشه تولد چندمش دافیمون هیجدهه پر پرش اگه که نپره الکلش که کی
کیک و بدم برش ببینی و بیبیو تا بیبی یعنی تینیجیو تا پیری
بزار یه گلچین شاد ریپیت هپی بیدی هورا هیپ هیپ بیگیر
من مست مست تکیلا ندادین چرا ویلا
بیایین بکنین دو سه تا اضافی وا که برسه به فامیلا
میخوای رقص دافی میام کندی شاپی
داریم برف میزنیم ولی برف شادی اووه هاای
هم خانومی هم دافی زیر سن قانونیم دافی
میکاپ کنی هم دافی آرایشو پاک کنی دافی
سلام سلامتی صاب تول دست جیغ ماچ بغل
چوقیدم یه گل ناب کرم شل میام مثل بابا کرم»
آنچه در این شعر می‌بینیم ماجرای یک تولد است؛ تولد یک نوجوان هجده ساله‌ دختر که در این شعر دافی خوانده می‌شود؛ به معنای دختر یا زنی که از نظر جنسی جذاب است.
در این جشن تولد، که احتمالا اعضای آن همه نوجوان‌های زیر ۱۸ سال هستند، چند اتفاق رواج دارد. نوشیدن نوعی مشروب (تکیلا)، استعمال مواد مخدر (ماری‌جوآنا یا گل) و رابطه جنسی (حتی در حد بوسیدن و در آغوش گرفتن). آیا این شعر را می‌توان مصداق جهانی‌سازی خواند؟
یعنی آیا فرهنگ غربی، این است که یک نوجوان زیر هجده سال الکل بنوشد، گل بکشد و رابطه جنسی داشته باشد؟ به هیچ‌عنوان. بله! ممکن است این اتفاقات در میان نوجوانان مثلا آمریکایی رخ دهد، اما این هرگز به عنوان فرهنگ ایالات متحده مطرح نیست بلکه تماما ضدفرهنگ است و اتفاقاتی که ایالات متحده برای مبارزه با آن قانون وضع می‌کند، فیلم و سریال می‌سازد و والدین آمریکایی به انحای گوناگون نگران آن هستند. قدری فراتر برویم، آیا اینکه دختربچه‌های دبستانی این شعر را به طور علنی در حیاط مدرسه از حفظ بخوانند، حاصل جهانی‌سازی فرهنگ غرب است؟ ابدا چنین چیزی در فرهنگ غرب نیست، مگر به عنوان یک فاجعه. نکته مهم این است که شعری که در بالا خواندیم تنها نمونه و یک استثنا نیست.
پیش از این‌ها یک خواننده لس‌آنجلسی هر سال یک آهنگ دقیقا با همین مضامین و با جامعه هدف دانش‌آموزان تولید می‌کرد. این مضامین تنها مخالف با سنت ایرانی و اسلامی نیست. متجددترین افراد ایرانی هم نمی‌توانند چنین مسائلی را بپذیرند. این مسائل با بدیهیات هنجاری بین‌المللی هم ناهمخوان است. پیش از آنکه اصل حرف را بگوییم، لازم است مثال‌های دیگری بیاوریم. مثال‌هایی که حال و هوایی متفاوت دارند اما به یک حقیقت واحد راهنمایی‌مان می‌کنند. 
در سال‌های اخیر از سوی شبکه‌های فارسی‌زبان لندن‌نشین مخالف جمهوری اسلامی ایران، شاعران کلاسیک ایرانی که برای ما سرتاپا افتخارند، مورد هجمه تبلیغاتی قرار گرفتند. فلان سربازخبرنگار که در پوشش فعال زنان با ایران می‌جنگد، اشعاری جعلی از فردوسی می‌خواند و او را شخصیتی ضدزن و متحجر و دوست‌نداشتنی معرفی می‌سازد. عجیب نیست؟
فردوسی بااینکه خود شیعه‌ای متعصب و حکیمی موحد و مسلمانی پاک‌دین بوده، در ذهن بسیاری از ایرانیان یک شخصیت دینی به شمار نمی‌رود و از قضا از نام و اثر او برای مخالفت با دین و ارائه ایدئولوژی ملی‌گرایی به جای دین‌گرایی و جایگزینی برای قرآن و قهرمانان دینی استفاده می‌شود. فردوسی‌دوستی نزد برخی جزئی از باستان‌گرایی است که این باستان‌گرایی خود نوعی از غرب‌زدگی و غرب‌گرایی است و پشتوانه‌ای برای ملی‌گرایی که یک جهان‌بینی غربی است. پس چرا رسانه‌های معاند باید کسی چون فردوسی را بزنند؟ فردوسی برای برخی به غلط یادآور تعصب افراطی بر ملیت و نفرت از اعراب است؛ چرا دشمن چنین شخصیتی را باید منفور معرفی کند؟ اتفاقا نظر به همین چهره به غلط معرفی شده از حکیم طوس، جهانی‌شدن و غرب‌گرایی باید فردوسی را بالا ببرد. دشمنی با فردوسی از کجا مایه می‌گیرد؟
باری در مورد سعدی هم سیاستی واحد از سوی این رسانه‌های منحط اتخاذ شد. ممکن است جهانی‌سازی باعث شود ملتی ناخودآگاه مواریث و مفاخر خود را فراموش کند، اما دشمنی با این شخصیت‌ها نمی‌تواند تنها زاییده جهانی‌سازی یا غرب‌گرایی و یا حتی غرب‌زدگی باشد. 
مثال بعدی باز هم حال و هوایی متفاوت دارد. سال گذشته، ایران در جام جهانی فوتبال از انگلیس و آمریکا شکست خورد. در اتفاقی باورنکردنی برخی از شکست تیم ملی خود شاد شدند و یا دستکم خود را شاد نشان دادند، چراکه معتقد بودند این اتفاق به نفع نظام است، نه ایران. عرق ملی و عشق به ایران، همواره مسئله‌ای بوده که ایرانی‌ها با هر موضع سیاسی یا اعتقادی خود را به آن متصف و ملتزم نشان می‌دادند. خیلی دشوار است از باخت تیم ملی‌ات شاد شوی یا تظاهر به آن کنی. هر توجیهی که پشت این رفتار باشد، معنای آن چیزی جز به پایان رسیدن عرق ملی برای شخص نیست. کجای فرهنگ غرب چنین چیزی دیده می‌شود؟ 
این مثال‌ها برای ما روشن می‌کند غرب در پی آن نیست که فرهنگ خود را به ما صادر کند و ما را حتی به بیان تقی‌زاده سرتاپا غربی سازد. خواب بدتری برای ما دیده دشمن. آنچه برای ما اتفاق می‌افتد یک تهاجم فرهنگی است که فرهنگ ایران را نابود می‌کند اما آنچه جایگزین آن می‌کند فرهنگ غرب نیست، بلکه «چیزی» است که می‌توان آن را انحطاط بدون مرز خواند! انحطاطی از جنس دافی و ساسی و آقامون جنتلمنه! انحطاطی از جنس نفرت از اشعار فارسی، انحطاطی از جنس از دست دادن حب الوطن که هم از ایمان است و هم از انسان.
آنچه دشمن برای ما می‌خواست اگر سرتاپا غربی شدن بود، دانش‌آموزان ابتدایی آن مدرسه دخترانه در کرمان باید شعری از تیلور سوئیفت را از حفظ می‌خواندند؛ نه آن هزل‌نامه شرم‌آور را! انحطاط کامل فرهنگی به معنای ضدارزش بودن است اما نه تنها ضدارزش‌های اسلامی، بلکه ضد ارزش به معنای مطلق و عام. آنارشی فرهنگی نیز عبارتی آشناست که در تمام جهان به سوی ضدفرهنگ‌هایی محدود و مختصر به چشم می‌خورد اما در ایران دارد به صورت یک فرهنگ عام پمپاژ می‌شود. 
در چنین فضایی، جای چه تعجبی است اگر برخی از اسرائیل طرفداری کنند و از فلسطین اعلام انزجار؟ هرچند این گروه ناچیزتر از آنند که بخواهیم به آنان بپردازیم، اما این فعل و این عقیده قبیح‌تر از آن است که بخواهیم از آن عبور کنیم. از اساس یکی از محورهای رسانه‌های دشمن برای رواج انحطاط اخلاقی، فکری و فرهنگی در ایران، رواج تفکرات شاذ و غیرانسانی حول مسئله فلسطین است. این درست که ایران اسلامی، فرهنگی چنان قوی و غنی دارد که نخواهد به طور اساسی نگران فراگیری این انحطاط باشد، اما حتی اگر یک تن قربانی این تهاجم فرهنگی باشد نیز دل انسان می‌سوزد و می‌خواهد برای نجات چنین شخصی تلاشی بکند.  امروز تلاش ما برای فرهنگ‌سازی نباید تنها معطوف به دعوت افراد از فرهنگ فاسد به فرهنگ فاضل باشد، بلکه باید برخی را از بی‌فرهنگی مطلق نجات بخشید.
نویسنده : جواد شاملو |
به اشتراک بگذارید
تعداد دیدگاه : دیدگاه‌ها برای ارزش‌ستیزی محور تهاجم فرهنگی غرب بسته هستند

مجوز ارسال دیدگاه داده نشده است!

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.