سالمندی و ضرورت اتخاذ سیاستهای كارآمد
برآوردهای جمعیتی نشان میدهد، بحران سالمندی ایران از ۱۴۱۰ آغاز و در یک شتاب منحصربهفرد، در سال ۱۴۲۰ جمعیت سالمندی کشور دو برابر شده و به ۲۰ درصد میرسد. بعدازآن افزایش جمعیت سالمندی تا بیش از یکسوم جمعیت (۳۳ درصد) در سال ۱۴۳۵، ادامه خواهد یافت و چالشهایی مانند افزایش هزینههای مراقبتهای بهداشتی و درمانی، نیاز بیشتر به زیرساختهای مراقبت از سالمندان و ناپایداری نظام رفاهی را به دنبال دارد. هرچه این بحران تشدید شود، منابع ورودی به صندوقهای بازنشستگی نسبت به خروجیهای آنها کاهشیافته و وابستگی به بودجه عمومی برای پرداخت تعهدها افزایشیافته. اینها چکیدهای از سخنان «حسامالدین علامه»، پژوهشگر حوزه سالمندی در گفتوگو با «رسالت» است که مشروح آن را ازنظر میگذرانید.
***
بحران سالمندی در ایران از ۱۴۱۰ به بعد آغاز میشود، وقتی از بحران سالمندی حرف میزنیم، دقیقا از چه چیزی حرف میزنیم، آیا کشور ما در این زمان اندک میتواند زیرساختهای لازم را فراهم کند؟
شروع سالمندی در سال ۱۴۱۰ را به سه علت بحران مینامند، نخست اینکه جمعیت سالمندان ایران در این سال از ۱۴ درصد عبور میکند. کشوری با جمعیت سالمندان کمتر از ۷ درصد، جوان است. بین ۷ تا ۱۴ درصد در دوران گذار و میانسالی جمعیت قرار دارد، بالای ۱۴ درصد، سالمند و بیش از ۲۱ درصد سالخورده محسوب میشود. بنابراین کشور ما در ۱۴۱۰ هویت سالمندی پیدا میکند و این هویت، تبعات و پیامدهایی را به دنبال دارد. دومین علت بحران این است که دوره بیش زایی ایران از سال ۱۳۵۸ به بعد آغاز و تا ۱۳۷۰ ادامه دارد، متولدین این سال در ۱۴۱۰ بهتدریج با سن متوسط ۵۲ سالگی وارد دوره بازنشستگی میشوند و این مسئله موج جدید و فشار مضاعفی را بر صندوقها وارد میکند.
سالمندی جمعیت همیشه برای صندوقهای بازنشستگی یک تهدید بوده است. چون هرچه تعداد سالمندان بیشتر باشد، سهم مستمریبگیران از صندوق هم بیشتر میشود. هرچه این سهم بالاتر باشد، یعنی افراد کمتری به صندوقهای بازنشستگی پول واریز و افراد بیشتری پول دریافت میکنند. هرچه بحران سالمندی جمعیت، تشدید شود منابع ورودی به صندوقها نسبت به خروجیهای آنها کاهشیافته و وابستگی به بودجه عمومی برای پرداخت تعهدها افزایشیافته.
سال ۱۳۵۸ فردی با حدود ۲۷ سال خدمت، ۱۳ سال بهطور متوسط حقوق بازنشستگی دریافت و بعد هم فوت میکرد، درحالیکه اکنون آن ۲۷ سال خدمت فقط با یک سال افزایش به ۲۸ سال رسیده و میانگین مدت پرداخت حقوق به بازنشستگان کشوری ۲۷ سال است. بهاینترتیب، فشار بر صندوقها زیاد شده، از طرف دیگر، طبق گفته معاونت رفاه اجتماعی وزارت رفاه، حقوق بازنشستگی تنها ۲۵ تا ۳۳ درصد از سبد معیشتی سالمندان را تأمین میکند و به خاطر تورم بالا، حقوق بازنشستگی پاسخگوی نیازهای معیشتی و هزینه بالای مراقبتهای بهداشتی و درمانی سالمندان نیست. موضوع دیگری که سالمندی را به یک بحران تبدیل میکند، این است که متولدین دهه ۱۳۵۰ به بعد وقتی وارد دوران سالمندی میشوند نسبت به قبل متولدین این دهه با افزایش جهشی آسیبهای اجتماعی روبهرو شدهاند که باعث افزایش سالمندان تنها یا سالمندی با اطرافیان كم از ۱۴۱۰ به بعد میشود، بهعنوان نمونه آمار طلاق در سال ۱۳۵۸ حدود ۲۱ هزار نفر بوده ولی در سال ۱۴۰۱ به حدود ۲۱۰ هزار نفر رسیده است، یعنی در حدود ۱۰ برابر افزایش پیداکرده، درحالیکه جمعیت ما کمتر از ۲٫۴ برابر افزایشیافته و این نشان میدهد ۴ برابر رشد آمار طلاق بیشتر از رشد آمار جمعیت بوده است. بنابراین افزایش شدید تجرد قطعی، افزایش زوجهای نازا و زوجهایی که بیفرزندی یا تکفرزندی را اختیار کردهاند، باعث کاهش اطرافیان سالمند و حتی افزایش پدیده سالمندان تنها بهویژه در میان زنان میشود، این افراد چه ازنظر بحثهای فرهنگی و اجتماعی و چه اقتصادی و مراقبتی؛ پیامدهایی را برای خود و خانوادههایشان به همراه دارند و جامعه و دولت باید هزینه بیشتری برای حمایت از آنها صرف کند، درحالیکه زیرساختهای اجتماعمحور و حمایتی ما برای پدیده سالمندان تنها مهیا نیست.
اینکه آیا در فرصت محدود باقیمانده میتوان کاری انجام داد، طبیعتا چنانچه اقدامات لازم صورت بپذیرد و در ۸ سالی که فرصت داریم، زیرساختهای کشور در بخشهای مختلف در حوزه سلامت، محیط دوستدار سالمند و بیمه مراقبت طولانیمدت از سالمندان، آموزش و فرهنگسازی برای مواجهه درست با این پدیده و سمنهای محله محور فراهم شود، عوارض این دوران برای کشور، جامعه، خانواده و فرد سالخورده بهشدت کاهش مییابد. امروزه کشورهای دنیا به این نتیجه رسیدهاند که برای بهبود کیفیت زندگی سالمند باید به چرخه زندگی افراد توجه کرد، یعنی از زمانی که فرد به دنیا میآید برای حفظ سلامت، سبک زندگی صحیح، ارتقاء کیفیت زندگی، ازدواج به هنگام، فرزند آوری بهموقع و کافی، تأمین مسکن و امنیت شغلی و آموزشهای پیش از ورود به دوره بازنشستگی برنامهریزی و اقدام کرد، به عبارتی اگر فرد سالخورده دارای بیمه و سبک زندگی سالم باشد و مهارتهای لازم را فراگرفته باشد، در دوران سالمندی تابع آور شده و از کیفیت زندگی خوبی بهرهمند خواهد بود، بنابراین مواجهه درست با پدیده سالمندی بعد از سالمندی نیست و از همان عوان زندگی باید برنامهریزیهای جامع و همهجانبه صورت پذیرد.
در کشورهای توسعهیافته به چه صورت است؟ آنها چرخه زندگی را مدنظر دارند و به همین دلیل، سالمندان در این کشورها با مشکلات کمتری دستبهگریباناند؟
دقیقا به همین ترتیب است. کشورهای توسعهیافته و درحالتوسعه شرق آسیا به موضوع پوشش بیمه شغلی و مراقبتی، پررنگ کردن مسئولیتپذیری اجتماعی و ایجاد سمنهای محله محور برای حمایت از سالمندان توجه دارند، اخیرا بانک اطلاعات سالمندی هم مدنظر قرارگرفته است، اینکه با دسترسی به اطلاعات درست از خوشهبندی گروههای سالمند، به نیازمندترین آنان حمایتهای هدفمند و هوشمند ارائه شود. برای خدمات مبتنی بر مکان و مبتنی بر نیازهای یک سالمند احتیاج به بانک اطلاعات است و در این کشورها به تشکیل سامانههای جامع سالمندی به شکل ویژه توجه شده است. شاید برخی مسائل هنوز برای ایران زود باشد اما جوامع توسعهیافته، به سمتوسوی خانههای هوشمند گام برداشتهاند و این فناوریهای نوین به زندگی مستقل سالمندان تنها کمک میکند. همچنین این کشورها خانههای کوچک سالمندی ایجاد کردهاند تا سالخوردگان بتوانند در محیطهای کوچکی که شرایط زندگی مستقل رادارند، با همراهی مراقبین زندگی کرده و خدمات لازم را دریافت کنند. محیط دوستدار سالمند هم جزء اهداف اصلی شهرداری در این کشورهاست و بهاینترتیب با فراهمسازی حمایتهای اجتماعی و ارائه خدمات بهداشتی و مراقبتی آنان را از انزوا خارج و برای بیرون رفتن از خانه ترغیب میکنند تا دوران سالمندی پویا و فعالی را پشت سر بگذارند. مناسبسازی فضاهای عمومی و تسهیل استفاده سالمندان از حملونقل عمومی، مهیاکردن بسترهای مشارکت اجتماعی با ایجاد سمنهای سالمندی و آموزش فرهنگسازی و احترام به سالمندان در مهدهای کودک و مدارس از دیگر اقدامات کشورهای توسعهیافته برای دوران سالمندی است.
این موارد در کشور ما محقق نشده و زمان تحقق آنهم نامشخص است، اما وضعیت پوشش بیمهای و حمایتی سالمندان چگونه است؟
آمارها نشان میدهد بین ۴۰ تا ۵۰ درصد سالمندان تحت پوشش خدمات و حمایتهای صندوقهای بازنشستگی و حدود ۹۶ درصد آنان تحت پوشش بیمه پایه قرار دارند. البته آن چهاردرصدی که فاقد بیمه پایهاند، برای دریافت خدمات بستری در بیمارستانهای دولتی تحت پوشش بیمه قرار میگیرند. اما متأسفانه آمار بیمه تکمیلی بسیار پایین است و یکچیزی در حدود ۷۱ درصد از سالمندان بیمه تکمیلی ندارند.
وضعیت مسکن سالمندان به چه صورت است، چند درصد آنها مستأجرند و این مسئله چه مشکلاتی را برای آنان پدید میآورد؟
سال ۱۳۹۰ حدود ۸ درصد از سالمندان مستأجر بودند اما پیشبینی میشود این آمار در سال ۱۴۱۰ حداقل سه برابر افزایش یابد و علت آن وضعیت اقتصادی کشور و گرانی مسکن است. ازاینرو گروهی از افراد میانسال، بدون داشتن مسکن وارد دوره سالمندی میشوند و این افزایش ۲ تا ۳ برابری سالمندان مستأجر باتوجه به ازکارافتادگی و فقدان درآمد مناسب، نگرانکننده است. باید نهادهای حمایتی برای خانهدار شدن افراد تا پایان دوره میانسالی چارهاندیشی کنند. برخی از سالمندان نمیتوانند از پس اجاره خانهبر بیایند درحالیکه بعضی از آنها شغل و درآمد هم ندارند، در این صورت با افزایش سالمندان رهاشده و مجهولالهویهای مواجه خواهیم بود که شاید عامدانه نخواهند مورد شناسایی قرار بگیرند تا مشمول خدمات بهزیستی باشند، لذا واجب است برای مسکن افراد مستأجری که در پایان دوره میانسالی هستند، بستههای حمایتی ویژه تعریف کرد.
گروهی از سالمندان فاقد مسکن، در خانه فرزندانشان سکونت دارند و گاه به دلیل کوچک بودن متراژ خانه و شاید دشواری نگهداری از فرد سالمند، آنها را به مراکز نگهداری میسپارند، در این زمینه دو دیدگاه وجود دارد، یک عده معتقدند این کار بافرهنگ ایرانی سنخیتی ندارد، و گروهی دیگر معتقدند شرایط زندگی اینگونه ایجاب میکند، شما چه فکر میکنید؟
مطابق ارزشهای دینی ما احترام به والدین واجب است، فرهنگ ملی و ادبیات ما نیز مشحون از احترام و تکریم سالمندان و استفاده از تجارب آنهاست، اما برای سالخوردگان تنهایی که نمیتوانند بهصورت مستقل زندگی کنند، باید سمنهای محله محور و خانههای کوچک سالمندی ایجاد، یا مراکز روزانه و مهدهای سالمندی را تأسیس کرد، تا افراد شاغل، فرد سالمند خود را صبحها به این مراکز بسپارند و به هنگام بازگشت از محل کار، او را به منزل بازگردانند. بااینوجود بخشی از آنها نیازمند مراقبت و نگهداریاند و بهتنهایی قادر به ادامه زندگی مستقل نیستند، بنابراین باید سکونتگاههای اجتماعمحور را (خانههای کوچک سالمندی، مهدهای سالمند و مراکز روزانه) ایجاد کرد. حدود ۱۷ درصد از سالمندان ما به درجاتی از مراقبت احتیاج دارند، درحالیکه براساس آمارهای موجود ۱۵ هزار تخت سالمندی در مراکز هیئتامنایی و خصوصی وجود دارد که هیچگونه تناسبی با جمعیت نزدیک به دومیلیونی سالمندان نیازمند مراقبت ندارد. جدا از فرهنگسازی و بسترسازی برای زندگی مستقل سالمند در خانه خود و در کنار عزیزان و آشنایان، باید تأسیس و گسترش سراهای سالمندی نوین را هم جدی گرفت. نمیتوان به سراها و آسایشگاههای سالمندی بیتوجه بود و لازم است متناسب با نیاز کشور برای این مسئله چارهاندیشی و زیرساختها را برای نگهداری از سالمندان نیازمند به مراقبت فراهم کرد.
در صحبتهایتان به ناکافی بودن تختهای سالمندی اشاره کردید، به ازای هر ۷۰۰ سالمند، چه تعداد تخت سالمندی وجود دارد؟ در کشورهای توسعهیافته این عدد به چه میزان است و ما چقدر با استانداردهای جهانی فاصلهداریم؟
در کشورهای توسعهیافته به ازای هر ۱۸ سالمند یکتخت سالمندی و در ایران به ازای هر ۷۲۰ سالمند یکتخت وجود دارد که بخشی از این مسئله، به موضوع فرهنگ و احترام به سالمندان در ادبیات دینی و ملی ما ارتباط دارد، اما باید در نظر گرفت که جوامع توسعهیافته به دلیل زندگی مدرن، تختهای سالمندی بیشتری دارند و جامعه ما نیز در حال حرکت به همین سمت است. شاغل بودن زن و مرد، کاهش بعد خانوار که باعث کاهش اطرافیان سالمند میشود؛ نگهداری نوبتی و چرخشی فرد سالخورده را با مشکل مواجه میکند، خانههای کوچک یکخوابه جوابگوی افزایش بعد خانوار نیست و امکان نگهداری از سالمند را سخت میکند و افزایش پیرسالان تنها، ازجمله عواملی به شمار میرود که نیاز کشور را به نهضت افزایش تختها و آسایشگاههای سالمندی توجیه میکند.
متوسط هزینه درمانی و سلامت هر فرد در دوران سالمندی چقدر است، باتوجه به اینکه درصدی از سالمندان ما حتی از بیمه پایه هم برخوردار نیستند!
سال ۱۳۹۸ که۱۰ درصد از جامعه را سالمندان تشکیل میدادند، بیش از ۶۰ درصد منابع بیمهها به بحث سلامت سالمندان اختصاص پیدا کرد. در حال حاضر هم متوسط هزینه درمانی و سلامت هر فرد در دوران سالمندی ۶ برابر سایر دوران زندگی است. لذا هزینههای سلامت و مراقبت از مهمترین واصلیترین هزینههای سالمندان محسوب میشود، این درحالی است كه ۴ درصد از سالمندان ما حتی از بیمه پایه برخوردار نیستند و ۷۱ درصد بیمه تكمیلی برای خدمات بستری ندارند.
در رأس سیاستگذاریها، بحث بیمه مراقبت طولانیمدت مطرح است که باید راهاندازی شود. در حال حاضر حدود ۱۷ درصد از سالمندان در طول دوران سالمندی خود به مراقبت احتیاج دارند، یکی از کارهایی که در این زمینه در دنیا انجام میشود، برقراری بیمه مراقبت طولانیمدت از سالمندان است؛ یعنی از هر فرد شاغلی، طی دوران اشتغال، بیمه مراقبت هم کسر میشود تا در دوران سالمندی شرکتهای بیمه بتوانند به آن دسته از سالمندانی که به مراقبت احتیاج پیدا میکنند سرویسهای مراقبت ارائه دهند. بهعنوانمثال در دهه اول اشتغال، یک درصد، در دهه دوم، سه درصد و در دهه سوم، ۵ درصد از حقوق یک فرد کسر میشود تا بیمه هزینههای فراوان مراقبت از سالمندان را بپردازد. اکنون هزینه ماهانه نگهداری و مراقبت از سالمندان در مراکزی با حداقل استانداردها حدود ۱۰ تا ۱۲ میلیون تومان است و در مراکز خصوصی باکیفیت عالی بالغبر ۳۰ میلیون تومان است.
آیا اساسا سالمندی تهدید است یا فرصت و چقدر در کشور ما به سالمندی به چشم یک فرصت نگاه میشود؟
مسئله سالمندی را نباید صفر و صدی دید. بعضیها از این مسئله تحت عنوان سونامی نقرهای و بحران یاد میکنند که هزینههای دولت، جامعه و خانوادههای دارای فرد سالمند را بهشدت افزایش میدهد و از این منظر تهدید است. اما بعضی دیگر، ظرفیت سالمندان را در اقتصاد نقرهای مؤثر دانسته و معتقدند، باتوجه به اینکه یک فرد در حدود ۵۲ سالگی بازنشسته میشود و حداقل تا ۷۵ سالگی توان فعالیت و مشارکت در سرمایهگذاری، کارآفرینی، هدایت و راهبری در بنگاههای اقتصادی و مشارکت در اقتصاد خرد را دارد، میتواند در سود جمعیتی دوم و اقتصاد نقرهای نقشآفرین باشد، اما فرصت یا تهدید دانستن جمعیت سالمند بستگی به فرهنگسازی، بسترسازی و ایجاد زیرساخت در کشور دارد. اگر با نگاه چرخه زندگی، بسترهای درستی برای استفاده از سرمایه و توان سالمندان ایجاد شود، جنبه مثبت آن نمایان خواهد شد و اگر بدون فرصت سازی و بسترسازی وارد دوران سالمندی شویم، پیامدهای آن هر دولت و جامعهای را تهدید میکند.
میگویند به دلیل نیاز فزاینده جامعه به خدمات عمومی و کمبود منابع مالی دولت، استفاده از ظرفیتهای جامعه برای مراقبت و حمایت از اعضای آسیبپذیر باهدف پاسخگویی به مسائل و بحرانهای این حوزه ضروری است. یکی از مهمترین الگوهای سازمانی موفق در این رابطه، الگوی بانکداری زمان است. آیا تا به امروز برای ایجاد بیمه بانک زمان که در کشورهای دنیا مورداستفاده قرارگرفته فکری شده است؟
کاری بهصورت جدی صورت نپذیرفته، البته مطالعاتی انجامشده است. بانک زمان به این معناست که افراد طبق یک برنامه هوشمند نرمافزاری بخشی از زمان خود را برای کمک به افراد نیازمند و گروههای آسیبپذیر صرف و بهعنوان یک امتیاز ذخیره کنند تا در صورت نیاز، از آن زمان برای نگهداری و مراقبت خود در دوران سالمندی استفاده کرده و خدمات لازم را از دیگر افراد جامعه دریافت کنند. بهعبارتدیگر، سازمانهای فعال بین حوزه بازار و دولت با عناوینی مانند بخش سوم و سازمانهای داوطلبانه شناخته میشوند. بانکهای زمان، شاخهای مهم از خانواده بخش سوم هستند که چارچوبی جهت ارائه و دریافت خدمات در ازای زمان را فراهم میسازند. این سیستم بانکی، درواقع، شکل داوطلبانهای از تبادل خدمات است که از واحدهای زمانی بهعنوان ارز مبادله استفاده میکند. منطق پایه این رویکرد بانکی به اینگونه است که فرد به میزان ساعاتی که خدمات ارائه میدهد، اعتبار زمانی کسب میکند و میتواند این اعتبارات را در آینده و به هنگام نیاز برای دریافت خدمت از دیگر اعضای بانک هزینه کند.
علاوه بر بانک زمان، یکی دیگر از مواردی که باید مورد پیگیری قرار گیرد، لایحه جامع حقوقی سالمندان است، چرا مراحل تصویب آن کُند است و وجود چنین قانونی چقدر اهمیت دارد؟
زمانی که رئیس دبیرخانه شورای ملی سالمندان بودم، در یک مطالعه تطبیقی و با نگاه بومی، لایحه بسیار جامع و کارآمدی را در بیش از ۷۰ ماده تهیه کردم، در این لایحه وظایف تمامی دستگاههای دولتی و نهادهای عمومی غیردولتی و سمنهای اجتماعی مشخص و به ابعاد متعددی از زندگی سالمندان توجه شده است. در حال حاضر حدود ۱۱ درصد از جامعه ما را سالمندان تشکیل میدهند و طبق برآوردهای آماری تا حدود یکسوم جمعیت کشور در ۳۰ سال آینده سالمند خواهد بود، بنابراین باید برای این گروه آسیبپذیر که جمعیتشان در حال افزایش است، قوانین حمایتی داشت تا از وقوع سالمندآزاری پیشگیری وزندگی سالم و پویایی را برای آنها فراهم کرد. این لایحه را به مرکز پژوهشهای مجلس و اداره کل تنقیح قوانین مجلس ارسال و به فراکسیون سالمندی و سازمان بهزیستی کشور ارائه کردیم، اما متأسفانه جزءاولویتها نیست. این موضوع یا باید در شورای ملی سالمندان و هیئت دولت به تصویب رسیده و بهعنوان یک لایحه به مجلس برود، یا بهعنوان یک طرح از سوی نمایندگان در صحن علنی به تصویب برسد. اما متأسفانه سالمندی بهعنوان بحران پیش روی کشور هنوز لمس نشده و ارادهای برای ایجاد زیرساختهای سالمندی در کشور وجود ندارد.
نمونه این عدم لمس در برنامه هفتم توسعه قابلمشاهده است!
بله متأسفانه توجه لازم صورت نگرفته و باید سالمندی که موضوع مغفول در لایحه دولت است در مجلس موردبازنگری قرار بگیرد، اگر زیرساختها را برای مواجهه با این پدیده فراهم نکنیم، کشور آسیب جدی میبیند، بخشی از این مسئله، به صندوقهای بازنشستگی ارتباط دارد و باید صندوقها را احیا کرد، سالمندی جمعیت، بهمرور سهم عواید بازنشستگی از بودجه را افزایش و سهم سرمایهگذاری و نرخ سالانه تولید را کاهش میدهد و افزایش جهشی تعداد بازنشستگان، تشدید ورشكستگی این صندوقها را به دنبال دارد. از سوی دیگر ۵۰ درصد از افرادی که از صندوقهای بازنشستگی مستمری دریافت میکنند سالمند بوده و قریب به ۵۰ درصد سالمندان، بیمه بازنشستگی ندارند. علاوه بر اینها، لازم است سالمندان تحت پوشش کمیته امداد و سازمان بهزیستی کشور موردحمایت جدیتری قرار بگیرند. بحث بیمه مراقبت طولانیمدت و دادن نقش به شهرداریها و دهیاریها برای شکلگیری محیط دوستدار سالمند و شبکه سمنهای سالمندی میان نسلی مبتنی بر توسعه محله محور حائز اهمیت است، تا بهاینترتیب سالمندان را در محلهها شناسایی و برای آنها برنامههای پرنشاط آموزشی، ورزشی، تندرستی و تفریحی برگزار و بستر حمایت اجتماعی محله محور با کمک و هدایت شهرداریها و مشارکت مردمی فراهم شود.
بحران سالمندی ایران , جمعیت
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.