سرای سالمندان خانهای پر از تنهایی
خانه سالمندان؛ جایی که اسمش با قضاوتهای تند و تلخ، با اطمینان از بیمهری فرزندان، با حس غریب و مرارت بار ترکشدگی همراه است. جامعه ما تا همین چند سال قبل به فرزندان و خانوادههایی که عضوكهنسال خود را به خانه سالمندان میسپردند روی خوشنشان نمیداد و آنها را ایبسا قدرناشناس و بیعاطفه فرض میکرد.
همه میدانیم که اعضای خانواده، بیشترین نقش حمایتی و مراقبتی از سالمند را بر عهدهدارند و هیچ فرزندی دوست ندارد؛ پدر و مادری را که تکیهگاه او در زندگی بودهاند، روانه خانه سالمندان کند اما فردكهنسالی که اغلب از بیماری هم رنج میبرد به مراقبت و پرستاری تماموقت نیاز دارد و دگرگونیهای زندگی مدرن نهتنها ارزشهایی همچون مراقبت از سالمند در منزل را با چالش مواجه کرده بلکه مشکلات مراقبت از سالمندان و عواملی چون تغییر الگوی مسکن به آپارتمانهای کوچک موجب شده تا برخیها، آسایشگاه را بهترین راهکار مراقبت از سالمندشان بدانند.
این مراکز به دنبال صنعتی شدن جوامع و باهدف کمک به خانوادهها ایجاد شد، اما هیچگاه بهطور کامل خلأ جایگاه خانواده را پر نکرد. نتایج مطالعات و بررسیها نیز نشان میدهد، قاطبه سالمندان آسایشگاهها را نمادی از انزوا و طرد اجتماعی میدانند و تا پایان عمر نمیتوانند با این مراکز انس بگیرند و پیوسته منتظر اتفاقی هستند تا به خانواده برگردند. در موارد بسیار محدودی به دلیل شرایط خاص بعضی از سالمندان و نبود مراقب خانوادگی، ناگزیر فرد سالمند به این مراکز سپرده میشود، اما در اکثر موارد ترجیح فرد سالمند حضور در خانه و کنار خانواده است، زیرا جایگاه اصلی سالمند در کنار خانواده و در محلی است که سالهای متمادی در آن زیسته و شاهد رشد فرزندان خود بوده است. ازاینرو، بنابر توصیه صاحبنظران، فرد سالمند باید خدمات مراقبتی و حمایتی و تسهیلات لازم را در منزل دریافت کند و چنانچه امکان ادامه زندگی در منزل فراهم نبود، سپردن به سرای سالمندان بهعنوان آخرین انتخاب مطرح است.
اضطراب و افسردگی سالمندان در آسایشگاهها
نتایج مطالعه جمعی از محققان دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی کشور با عنوان «بررسی مقایسهای استرس، اضطراب و افسردگی در سالمندان ساکن آسایشگاه و ساکن منزل» که در مجله علمی-پژوهشی سالمند منتشرشده، گویای آن است که استرس، اضطراب و افسردگی در سالمندان ساکن آسایشگاه بیشتر از سالمندان منزل است و به همین دلیل مشارکت خــانوادگی برای ایجاد رفــاه و آســایش روانــی، پوشش بیمهای مناسب، ایجاد مراکز مراقبتی و خدمترسانی روزانه و حمایت از مراقبت دهندگان خانوادگی برای رسـیدن بـه سطح بالاتری از بهداشـت روان در ایـن گـروه میتواند مؤثر باشد.
این مطالعه که توسط چهار تن از پژوهشگران کشور، به سرپرستی دکتر سید جلال یونسی دانشیار دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، روی ۴۳۶ سالمند تهرانی شامل ۲۱۸ سالمند ساکن منزل و ۲۱۸ سالمند ساکن آسایشگاه سالمندان اجراشده، حاکی از آن است که محیط زنـدگی سـالمندان، عاملی بـسیار مهـم و تأثیرگـذار در سـلامت و طـول عمـر این گروه از جامعه است.
از سوی دیگر، این پژوهشگران نتیجه گرفتهاند که عواملی مثل دور بودن از خانه بهعنوان محلی که یادآور خاطرات گذشته است، احساس طرد شدن از سوی فرزندان، کمبود توجه و محبت دریافت شده از سوی عزیزان، احساس حسرت ناشی از این ایده که گذشته و آنچه در ارتباط با خانواده و فرزندان انجام دادهاند نفعی به حال امروزشان نداشته و تبعات محدودکننده ناشی از کاهش یا از دست دادن نسبی سلامت جسمی و افزایش وابستگی به دیگران برای انجام امور فردی ازجمله دلایلی است که به شیوع افسردگی، اضطراب و استرس در میان سالمندان ساکن آسایشگاه دامن میزند. بنابراین بین میزان سلامت عمومی و علائم جسمی، روانی و اجتماعی در ساکنان منزل و آسایشگاهها تفاوت معناداری وجود دارد. درحالیکه شیوع افسردگی سالمندان در خانه ۳ درصد است، آمارها از شیوع ۳۰ درصدی افسردگی در مراکز نگهداری و آسایشگاهها حکایت دارد. براین اساس در بسیاری از کشورهای پیشرو در امر سالمندی فقط افراد مسن با مشکلات شدید بیماری همچون آلزایمر پیشرفته که قادر به نگهداری در منزل نیستند به آسایشگاهها منتقل میشوند.
اجرای انواع مدلهای مراقبتی مبتنی بر جامعه نظیر مراکز نگهداری و توانبخشی روزانه، خدمات مراقبت در منزل، بیمههای تکمیلی برای سالمندان، حمایت اقتصادی و اجتماعی از مراقبان خانوادگی، انجام مراقبتهای دورهای رایگان در خانههای بهداشت و مراکز سلامت، ایجاد سیستم خدمات درمانی در منزل، مناسبسازی فضاهای عمومی برای مستقل و فعال بودن سالمندان، ایجاد تسهیلات لازم جهت بهرهگیری از خدمات و تجربیات مفید سالمندان در جامعه، گسترش آموزش سالمندان، ایجاد امکانات رفاهی تفریحی و ایجاد انجمنهای سالمندان ازجمله اقداماتی است که میتوان برای بهبود شرایط سالمندان اجرا کرد.
ارائه خدمات مراقبت از سالمند در منزل
برمبنای آموزههای اعتقادی و فرهنگی ایرانیان، خانواده بهعنوان نخستین گروه و اجتماع حمایتی مسئول اصلی مراقبت از سالمندان بوده است و حضور آنان در کنار فرزندان و همسر به ارتقای کیفیت زندگی آنان و افزایش رضایتمندی خانواده منجر میشود. البته تردیدی نیست که تغییرات و دگرگونیهای اجتماعی، اقتصادی و تکنولوژی باعث شده تا خانواده دستخوش تغییرات اساسی شود و ارزشهای جدیدی شکل بگیرد که درنهایت جایگاه سالمندان درخانواده را به مخاطره انداخته است. فقدان سیستمهای حمایتی، بیمهای و بهداشتی درمانی جامع از طرف سازمانهای دولتی به همراه نبود آگاهی و دانش خانواده از نحوه مراقبت و تعامل با سالمند میتواند از علل عدم نگهداری سالمندان در محیط خانواده بهرغم میل باطنی سالمندان و خانوادهها باشد. مواردی که بارها از سوی دکتر احمد دلبری، رئیس انجمن علمی سالمندان ايران گوشزد شده است.
دلبری معتقد است: ارائه خدمات مراقبت از سالمند در منزل که یک استراتژی پذیرفتهشده در کشورهای مختلف است، هرروز در حال افزایش است. این خدمات شامل پرستاری روزانه ازسالمند، کمک به انجام کارهای روزانه همچون غذا دادن، توجه به زمان مصرف دارو، بلند کردن و راه بردن، حمام و توالت رفتن، لباس پوشیدن، رسیدگی به امور منزل، آشپزی، خرید، کمک دررفت و آمد به بیرون از منزل، خدمات اجتماعی همچون گردشگری و پرکردن اوقات فراغت، مراقبتها و آموزشهای پزشکی، مدیریت و کنترل درد، آموزش و کنترل بیماریها، درمانهای ورزشی، گفتاردرمانی و درمجموع کمک و حمایت از فعالیتهای روزمره زندگی سالمند میشود.
شاید این سؤال مطرح شود که هزینه دریافت این خدمات بالاست و همه امکان استفاده از آن را ندارند. رئیس انجمن علمی سالمندان ايران در پاسخ به این دغدغه میگوید: «بررسیها نشان میدهد که با توجه به هزینه بالای نگهداری سالمندان توانمند و ناتوان در آسایشگاهها و بیمارستانها برای مدت طولانی مخصوصا در استان تهران، استفاده از خدمات مراقبت سلامت در منزل مقرون بهصرفهتر است. به همین دلیل مراکز ارائهدهنده این خدمات در دنیا رو به افزایش است. سالمندی که در عرض یکشب از خانواده جدا میشود با آسیبهای جبرانناپذیری مواجه میشود که اتفاقا سرپرستان آنها را با هزینههای هنگفتی مواجه میکند.»
نگهداری ۱۵هزار سالمند در مراکز شبانهروزی توانبخشی و مراقبتی
شانس ابتلا به بیماریهای مزمن جسمی، روانی و اجتماعی در دوران سالمندی بیشتر بوده که میتواند میزان استقلال فرد به علت ناتوانیهای جسمی و ذهنی را کاهش دهد، بهطوریکه برآورد میشود حدود یکسوم سالمندان در فعالیتهای روزمره زندگی خود به کمک نیاز دارند. مطابق آمارها، ۱۵هزار سالمند در مرکز شبانهروزی توانبخشی و مراقبتی سازمان بهزیستی نگهداری میشوند که از مجموع آنها ۱۰ تا ۲۰درصد مجهولالهویه هستند و با توجه به افزایش جمعیت سالمندان و تغییرات فرهنگی و اجتماعی تعداد این مراکز بهویژه در شهرهای بزرگ رو به افزایش است. حال اینکه متخصصان سالمندشناسی معتقدند، مراکز شبانهروزی یکی از گزینههای نگهداری است که باید به سالمندان تنها و بدون مراقب قابلاعتماد و فاقد سرپناه اختصاص یابد.
البته دیدگاههای متفاوتی دراینباره وجود دارد، یک گروه زندگی سالمندان در سلامت و امنیتِ خانههای سالمندان را امری عادی و بخشی از پروسه خدمات اجتماعی میپندارند و گروهی دیگر تأکید میکنند، جایگاه اصلی سالمندان؛ خانه خودشان است، جایی که در آن رشد یافته، زندگی کرده و شاهد بزرگ شدن فرزندان خویش بودهاند.
تینا علیزاده، مددکار سالمندان و مدرس دانشگاه در این زمینه به «رسالت» میگوید: «ممکن است برای یک سالمند مشکلاتی ازنظر جسمانی و نقایص شناختی مانند عدم هوشیاری و آلزایمر پدید آید که نگهداری را سخت کند. برای مثال منازل کوچک هستند و بهراحتی امکان نگهداری از سالمند بیمار وجود ندارد. در برخی مواقع هم بین بزرگسالان و فرزندان اختلافسلیقه وجود دارد و فرزندان طاقت این اختلافسلیقهها را ندارند. بنابراین این میل در فرزندان به وجود میآید که والدین خود را به مراکز سالمندان بسپارند. نمیتوان گفت که به وجود این مراکز نیازی نیست. تعدادی از خانوادههایی که مشکل نگهداری دارند، سالمندان خود را به این مراکز میآورند.
برای مثال سالمندی که بیماری صعبالعلاج دارد و کنترل ادرار و مدفوع ندارد، چارهای جز نگهداریاش در سرای سالمندان نیست. همچنین گاهی پیش میآید که سالمند خانوادهای ندارد و رها و بیپناه است. بنابراین مسئولیت نگهداری از او با سرای سالمندان است و ما مسئول هستیم که به او خدمات ارائه بدهیم، اما سالمندی که خانواده دارد و میتواند از پس زندگی خود بربیاید، نباید به خانه سالمندان سپرده شود. مشکل ما ازآنجا شروع میشود که سالمند فرزندانی دارد، اما آنها متأسفانه نمیخواهند از او نگهداری کنند. این مسئله هم به لحاظ فرهنگ ایرانی و هم به لحاظ انسانیت به صلاح و مصلحت جامعه نیست.»
این مددکار در ادامه تصریح میکند: «بررسیهای مختلفی که در کشورهای توسعهیافته صورت گرفته نشان میدهد، گروه کثیری از سالمندان میخواهند به زندگی مستقل خود ادامه دهند و گروهی دیگر متمایل به زندگی در میان خانوادهاند و عدهای نیز میخواهند به هر ترتیبی که هست روابط اجتماعی خود را حفظ کنند. ضمن آنکه مراکز مراقبتی از سالمندان هنوز در فرهنگ ما که در آن همواره بر تکریم بزرگترها تأکید شده است بار منفی دارد.»
فرزندان قرار بود عصای روز پیری باشند
اما مطابق نگرش نهضت فرنودی، روانشناس، طول عمر افزایشیافته و باتوجه بهدشواری نگهداری از پیرسالان، حتما خانه سالمندان گزینه بسیار خوبی است.
او میگوید: «بارها در مطبم از مراجعین بسیار مشوش و عصبانی و خسته شنیدهام که از سپردن والدین خود به سرای سالمندان احساس گناه میکنند. فرهنگ جامعه ما متفاوت است. در فرهنگ سنتی ما فرزندان قرار بوده عصای روز پیری باشند. البته جامعه ما یک جامعه در حال گذار است. نظام سنتی خویشاوندی بهنوعی کارکرد گذشتهاش را نمیتواند انجام دهد و در خیلی از زمینهها از اعضای خودش حمایت کند. در جوامع مدرن در حقیقت با از بین رفتن بافت سنتی جامعه، حکومت یا دولت یا آنچه که ما از آن با عنوان دولت رفاه یاد میکنیم یک سری وظایف خانواده گسترده را بر عهده میگیرد یعنی بهجای اینکه در مقابل یک فرد سالمند فقط خانواده و گروه خویشاوندیاش مسئول باشند کل جامعه باید در مقابل این افراد احساس مسئولیت کنند. ما نیاز به یک سری نهادهای اجتماعی کلان داریم که بتوانند از آنها حمایت کنند.»
این روانشناس بیان میکند: «طبیعتا والدین از فرزندانشان انتظاراتی دارند، اما رابطه پدر و مادر و فرزندان تفاوت عمدهای با سایر روابط دارد. هیچوقت فرزندان نمیتوانند تماما آنچه را که از پدر و مادر خود گرفتهاند به آنها برگردانند. یعنی کاری که والدین برای فرزندانشان میکنند یک رابطه نابرابر است. فرزند هیچوقت نمیتواند آن را بهتمامی برگرداند اما آن عاطفهای که یک فرزند از پدر و مادر خود دریافت میکند در حقیقت آن را به نسل بعد از خودش میدهد. در زمانهای که عمر انسان خیلی طولانی نبود نسلها در جامعه سنتی و حتی صنعتی از همدیگر مراقبت میکردند.
درگذشته تفاوت سن نسلها بهخصوص برای کهنسالان خیلی هم نبوده، مثلا مادر ۱۵ ساله بوده و دختر به دنیا آورده و الان مادر ۹۵ ساله است و خود دختر هم ۸۰ ساله است و خب دختر ۸۰ ساله که نمیتواند از مادر ۹۵ ساله مراقبت کند. تنها صدسال پیش متوسط سن آقایان در ایران، ۴۷ سال بود. الان ۴۷ سالهها تازه ازدواج میکنند. بنابراین جامعه با گذشته متفاوت است، آن مدل برای آن زمان خودش کارکرده و الان که متوسط سن بالا رفته جامعه تدبیرهای جدیدی کرده است. همانطور که بچهها را به کودکستان و بعد به دبستان میبریم، خانه سالمندان هم باید بهعنوان یک پدیده طبیعی عادیسازی شود نه یک پدیدهای که ناشی از بیعاطفگی و بیچشمورویی و بیمهری بچههاست. این دوره از زمان هم باید به یکنهاد اجتماعی اعتماد کرد. بنابراین فکر میکنم خانه سالمندان پدیده خوبی است بهشرط آنکه از دیگر ساختارهای اجتماعی تغذیه شود. بهعنوان نمونه لندن ابتکار زیبایی داشته و یکخانه سالمندان مدرن در کنار یک مرکز نگهداری از کودکان خردسال و کودکستان ساخته است. این کهنسالان را درواقع در معرض مدل خانواده بزرگتر اجتماعی گذاشتهاند. بچهها روزها میآیند در قسمت کهنسالان و کهنسالان هم همینطور و برای بچهها کارهایی را انجام میدهند که حوصله و وقت میخواهد و پدر و مادرها این وقت را ندارند. مثلا با بچهها بافتنی میبافند، قایق کاغذی درست میکنند، کتاب برایشان میخوانند، بازیهای مختلف انجام میدهند، کارهایی که مادربزرگهای ما برای ما میکردند.»
بههرروی فرهنگ ایران متفاوت است و کسانی که در خانه سالمندان اقامت دارند گاهی اوقات این احساس رادارند که از سوی خانوادهشان طردشدهاند. آیا وجهی از حقیقت در این احساس هست یا اینکه افراد فقط به دلیل ارزشهای اجتماعی چنین فکری میکنند؟
رضا کاظمزاده، روانشناس در پاسخ به این پرسش عنوان میکند: «این احساس طردشدگی که اشاره کردید به چند عامل بستگی دارد که باعث میشود در بعضی موارد این احساس درست باشد و در بعضی موارد نباشد. یکی برمیگردد به واقعیت بیرونی. یعنی اینکه ما در خانه سالمندان در کدام جامعه داریم صحبت میکنیم و شرایط آن خانه سالمندان به چه ترتیب است و امکاناتش در چه حدی است و به چه نیازهایی درباره سالمندان پاسخ میدهد یا نمیدهد.
نکته مهم دیگر برچسب اجتماعی و عمومی بر چنین پدیدهای است. آیا ما در جامعهای زندگی میکنیم که چنین پدیدهای را بسیار ناپسند تلقی میکنند؟ و مسئله سوم که دیگر جنبه فردی و شخصی دارد، شرایط هر فرد و تجربه درونیاش و سابقه روابطی است که درگذشته با خانوادهاش داشته. افرادی که از رابطه خوبی با خانوادهشان برخوردار هستند خیلی کمتر استنباط بدی از چنین موضوعی میتوانند داشته باشند تا افرادی که مشکلات بیشتری در خانوادهشان داشتهاند. از طرفی باید در نظر گرفت که کهولت و یک سری مراقبتهای پزشکی که تقریبا میشود گفت اجتنابناپذیر شده تا حدود زیادی در داخل خانه امکان دارد.
یعنی شما تا یک مراحلی میتوانید فرد را داخل خانه نگهدارید و به او احساس محبت را بدهید و مراقبت کنید. درعینحال در مراکزی که برای سالمندان وجود دارد در کنار رسیدگی بهسلامت و بهداشت به این نکته هم فوقالعاده دقت میکنند که آنها از شبکههای اجتماعی و روابط خویشاوندیشان به دور نیفتند. درنتیجه سعی میکنند برایشان یک سری فعالیتها بگذارند. یا کمک کنند به برقراری ارتباط با نسلهای دیگر. یعنی حالا حتما هم پافشاری روی صرفا اعضای خانواده نیست که البته آن جای خودش را دارد و خیلی مهم است اما مشارکت سالمندان بهطورکلی در زندگی اجتماعی همچنان بسیار اهمیت دارد.»
معمولا خانوادهها با انتقال سالمندان به مراکز نگهداری مورد سرزنش و فشار اجتماعی قرار میگیرند، بنابراین به گفته احمد دلبری، رئیس انجمن علمی سالمندان ايران لازم است ما از خود بپرسیم که چه چیزی باعث میشود خانوادهها برخلاف میل باطنیشان مجبور شوند عزیزانشان را به سرای سالمندان بسپارند؟ آیا مراقبان خانوادگی سالمندان بهاندازه کافی آموزش و حمایت اجتماعی و مالی دریافت میکنند؟
دلبری توضیح میدهد که «در خانوادههای ایرانی معمولا زنان میانسال نقش اصلی مراقبت را به عهدهدارند و روزانه حداقل ۷ ساعت مشغول مراقبت از سالمند میباشند ولی در بعضی موارد به علت نداشتن توان جسمی و برخورداری از سطح قابلقبول سلامتی مراقبت از سالمند مشکل خواهد بود وزنان مراقب به نسبت سایر اعضای خانواده درمعرض آسیبپذیری بیشتری هستند. نداشتن آگاهی کافی و دانش مراقبت از سالمندان و آشنا نبودن به مسائل و مشکلات جسمی و روانی و اجتماعی آنان باعث میشود تا مراقبان نتوانند در برخورد با مشکلات تصمیم نهایی و درست را بگیرند که باعث کاهش تحمل در برابر نیازهای واقعی سالمندان و افزایش فشار مراقبتی خانواده شده که درنهایت مجبور به طرد از خانواده میگردند. آموزشهای مدون خود مراقبتی سالمندان از میانسالی و اعضای خانواده میتواند راهکار مناسبی برای کاهش بار مراقبت از سالمندان باشد.»
مشکلات مالی از اساسیترین مسائل سالمندان و خانوادههای آنان است و اکثر خانوادهها نیازمند حمایتهای رسمی و غیررسمی، بیمههای تکمیلی و مراقبتهای طولانیمدت از سوی سازمانهای دولتی و نهادها هستند ولی متأسفانه زیرساختهای بیمهای و نظام سلامت درحوزه سالمندی ناکارآمد است. دلبری با ارائه مثالی به طرح این پرسش میپردازد که «چرا برای سالمندی که در سرای سالمندان مراقبت میشود به آن مرکز یارانه تعلق میگیرد ولی به خانوادهای که از سالمند عزیزش با عشق مراقبت میکند همان یارانه تعلق نمیگیرد؟ در کشورهای شرقی ازجمله کشور ما مراقبت از سالمندان بهعنوان یک افتخار و وظیفه شرعی و انسانی و اخلاقی بوده است و به دلیل اینکه این مراقبت با عشق و دلوجان انجام میگیرد باعث تأثیرات بسیار مثبتی برای سالمندان و خانوادهها و خصوصا حفظ ارتباطات بین نسلی و سرمایه اجتماعی میشود و بنابراین بهعنوان الگو برای مراقبت از سالمندان در کشورهای غربی قرارگرفته است. اما برای حفظ این فرهنگ ارزشمند لازم است که حمایتهای اجتماعی و اقتصادی از مراقبان در اولویت قرار گیرد.»
برمبنای آماری که دلبری ارائه کرده، ۸۰ درصد سالمندان فاقد بیمه تکمیلی و ۷۱درصد زنان سالمند تنها، منبع درآمدی ندارند. ازاینرو رئیس انجمن علمی سالمندان ايران تأکید میکند که «حمایتهای بیمهای باید در برنامهها و قوانین بالادستی بیشازپیش موردتوجه قرار گیرد، چراکه مطابق هدفگذاری در برنامههای سوم تا پنجم توسعه، باید در هر برنامه ۲۵درصد سالمندان واجد شرایط تحت حمایت قرار گیرند.»
خانه سالمندان , سالمندان
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.