تکمیل بخش آباد،پایانی بر حیات هامون
گروه اجتماعی
تالاب هامون سومین دریاچه بزرگ کشور و یکی از ذخیرهگاههای زیستکره است که هستی و حیات آن با مخاطرات بزرگی مواجه شده و مدتهاست آبی از سوی هیرمند به این دریاچه نمیرسد. افغانستان با ایجاد یک سازه انحرافی دربند «کمال خان» از ورود سیلابهای حوضه آبریز هیرمند به تالاب جلوگیری کرده و مازاد آب را به شورهزاری به نام «گودزره» هدایت میکند. درنتیجه طی سالیان طولانی شاهد عدم پایبندی دولت افغانستان به تعهدات صورت گرفته نسبت به این مسئله بودهایم. افغانستان در سالهای اخیر تمام توان خود را به احداث سدها، بندها و کانالهای متعدد بر رودخانههای مرزی این کشور معطوف کرده و در حال ساخت سد دیگری به نام بخشآباد است که ۲۶ برابر سد کمالخان ظرفیت دارد. تکمیل این سد، جریان ورود سیلاب از فراهرود به هامون را قطع و به نابودی کامل این تالاب بینالمللی میانجامد.
مجتبی گنجعلی، عضو هیئتعلمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی سیستان در این رابطه تأکید میکند: «خسارت و آسیب از ناحیه سد بخش آباد بهمراتب بیشتر از سد کمال خان خواهد بود، به این دلیل که رودخانه فراه رود تأمینکننده هامون صابری است. به عبارت بهتر پس از قطع ورود هیرمند به ایران، تنها امید و منبع آبرسانی به هامون رودخانه فراه است که سالانه آب قابلتوجهی به تالاب هامون صابری وارد و تا حدود زیادی از افزایش گردوغبار جلوگیری میکند. بنابراین ادامه احداث این سد باید خط قرمز ما باشد، به این دلیل که با آبگیری آن، هامون صابری خشکشده و آسیب بسیار شدیدتری را ازنظر زیستمحیطی برای ما به ارمغان میآورد و سکونت در سیستان از حیز انتقاع خارج میشود.» گنجعلی در گفتوگو با «رسالت» به مسئله حقابه هیرمند هم اشارهکرده و میگوید: «جلوگیری از انحراف آب به گودزره و اصلاح سازه کمال خان باید مهمترین سیاست و مطالبه ما در قبال افغانستان باشد، بهگونهای که دیگر آبی به گودزره هدایت نشود. پس از تحقق این گام است که میتوان درباره قرارداد ۱۳۵۱ با طرف مقابل وارد مذاکره شد. در غیر این صورت به لحاظ فنی، قابلیت و توجیهی برای نشستن پشت میز مذاکره وجود ندارد.» این عضو هیئتعلمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی سیستان در ادامه به پرسشهای «رسالت» پاسخ داده است.
همانطور که میدانید افغانستان با جدیت در حال تکمیل سد بخش آباد است، چرا متخصصان و صاحبنظران در مورد این سد بیشتر از بند کمال خان ابراز نگرانی میکنند؟
واقعیت این است که سد بخش آباد روی رودخانه فراه رود احداثشده و در مورد این رودخانه كه پس از هیرمند، عمدهترین حجم رواناب را در میان رودخانههای منتهی به تالاب هامون دارد تاكنون هیچ قرارداد و توافقنامهای بین دو کشور منعقد نشده است. از طرفی، مسئله اصلی، بر سر فهم افغانها نسبت به رودخانههای مرزی است، در تمام کنوانسیونهای بینالمللی، تعریف مشخصی دراینباره وجود دارد و تمامی کشورها باید متعهد باشند که تغییراتی در رودخانههای مشترک ایجاد نکنند تا بهصورت کلی یا جزئی خساراتی به کشورهای پاییندست وارد نشود، اما متأسفانه این موضوع از سوی افغانستان رعایت نمیشود و مدیران آب و انرژی این کشور چنین تصوری را القاء کردهاند که آبهای بالادست متعلق به آنهاست، بهعبارتدیگر هیچ حقی برای کشور همسایه خود قائل نیستند. نخستین موضوعی که باید بهصورت شفاف به آن ورود کرد، این است که فراه رود، یک رودخانه مشترک است. متأسفانه در طول سه دهه گذشته درباره رودخانههای مشترک از سوی کشور ما کمکاریهای زیادی صورت پذیرفته و وزارت نیرو هیچ اقدامی نکرده است. باتوجه به هشدارهایی که از یک دهه قبل آغازشده، فراه رود شاید از جهاتی برای ما، اهمیتش از هیرمند هم بیشتر باشد، به این دلیل که رودخانه فراه با آورد آبی حدود یک میلیارد و ۲۰۰ میلیون مترمکعب در سال، پس از رود هیرمند، بزرگترین تأمینکننده آب دریاچه هامون به شمار میرود، مطابق مطالعات انجامشده بر کانونهای گردوغبار در تالاب هامون، هامون صابری را میتوان یکی از مهمترین مکانهای برخاست گردوغبار دانست. ضمن آنکه هامون صابری قسمتی از تالاب هامون محسوب شده و برای احیای تالاب هامون، آبگیری هامون صابری؛ هم برای سیستان دارای اهمیت است و هم برای دولت افغانستان كه دوسوم این هامون در خاک آن كشور واقعشده است.
سالانه آب قابلتوجهی به تالاب هامون صابری واردشده و با آبگیری سد بخشآباد بر رود فراه، تالاب بینالمللی هامون به طورکامل نابود میشود. این سد با ظرفیت مخزن حدود یک میلیارد و ۳۶۰ میلیون مترمکعب قادر به جمعآوری تمام آورد سالانه آب رودخانه فراه است، بنابراین با خشکی هامون، گردوغبارها تشدید خواهد شد. گاه براثر خشکیدگی رودخانه و دریاچهای میتوان به نحوی آب را از نقطه دیگری به مردمی که در اطراف رودخانه سکونت دارند، رساند و شغلهایی را ایجاد کرد که به آب وابسته نباشد، اما در منطقه سیستان موضوع متفاوت است. این منطقه دارای بادهای فرساینده با سرعت ۱۵۰ کیلومتر در ساعت است که در هیچ کجای ایران مصداق ندارد. بنابراین برای مدیریت تالاب هامون و نجات منطقه سیستان از گزند طوفانها و تخلیه جمعیتی، باید نسخهای ارائه دهیم، که مشابه دیگر مناطق کشور نباشد. به این دلیل که در هیچ نقطهای از کشور، پاییندست منطقه جمعیتی ما، بادهایی با سرعت بیش از ۱۰۰ کیلومتر در ساعت نمیوزد.
موضوع حقابه هیرمند نیز همچنان لاینحل مانده و گفته میشود از طریق دیپلماسی محیطزیست در حال پیگیری است، اما چگونه میتوان در این پرونده به نتیجه رسید؟
ابتدا باید به این نکته توجه کرد که اقدام افغانستان در انحراف آب رودخانه هیرمند یک خصم آشکار است. نادیده گرفته شدن حقایه ایران در آن منطقه مخصوصا در شرایط کمبارشی و کمآبی شرایط سختی را برای ایران رقمزده است. درنتیجه رودخانه هیرمند که در طول مرز میان ایران و افغانستان گسترده شده، همواره به بستر تعارضات این کشورها دامن زده است، چراکه مشکلات زیستمحیطی در منطقه سیستان و خشکی این منطقه موجب نگرانیهای زیادی شده است و چالشهای هیدروپلیتیکی ای را برای آن منطقه ایجاد کرده است. طی سالیان طولانی نیز شاهد عدم پایبندی دولت افغانستان به تعهدات صورت گرفته نسبت به این مسئله بودهایم. این کشور سال گذشته به بهانه خشکسالی، بالغبر یک تا دو میلیارد مترمکعب آب را به گودزره فرستاده و این انحراف آب، چالش بسیار شدیدی را برای منطقه سیستان پدید آورده است. البته کشور ما هم غفلت کرده و بیش از یک دهه است که تمامی کارشناسان مستمر هشدار میدهند که ماهیت بند کمال خان، انحرافی است. بنابراین باید بهصورت شفاف، دکترین سیاسی ایران را در حوضه هیرمند و فراه رود برای افغانها تعریف کرد. رودخانه هیرمند از دو منظر برای ما اهمیت دارد که در وهله اول تأمینکننده آب تالاب بینالمللی هامون است و در وهله دوم در طول مرز میان ایران و افغانستان گسترده شده و نمیتوان آن را خشک و مسیرش را از طریق سد منحرف کرد. بنابراین جلوگیری از انحراف آب به گودزره و اصلاح سازه کمال خان باید مهمترین سیاست و مطالبه ما در قبال افغانستان باشد. بهگونهای که دیگر آبی به گودزره هدایت نشود. پس از تحقق این گام است که میتوان درباره قرارداد ۱۳۵۱ با طرف مقابل وارد مذاکره شد.
در مورد بخش آباد چطور؟
وضعیت هیرمند آینه قدنمای ما و آینده فراه رود است. اگر تغافلی که در مورد هیرمند رخداده، در مورد بخش آباد هم تکرار شود، غیرقابلجبران خواهد بود. ضمن آنکه خسارت و آسیب از ناحیه سد بخش آباد بهمراتب بیشتر از سد کمال خان است، به این دلیل که رودخانه فراه رود تأمینکننده هامون صابری است. به عبارت بهتر پس از قطع ورود هیرمند به ایران، تنها امید و منبع آبرسانی به هامون، رودخانه فراه است که سالانه آب قابلتوجهی به تالاب هامون صابری وارد و تا حدود زیادی از افزایش گردوغبار جلوگیری میکند. بنابراین در صورت عدم آبگیری در سنوات آتی، پوشش گیاهی از بین خواهد رفت و پسازآن با تشدید کانونهای ریزگرد در مسیری غیرقابلبازگشت قرار میگیریم.
آیا میتوانیم در جریان مذاکرات، افغانستان را به عدم تکمیل این سد مجاب کنیم؟
همانطور که تشریح کردم فراه رود ازنظر زیستمحیطی برای ما اهمیت بیشتری به نسبت هیرمند دارد و افغانها در یک سال اخیر پس از بروز چالشهای عدیده در ماجرای هیرمند، اقدامات خود را در تکمیل سد بخش آباد تسریع کردهاند. خود این مسئله نشان میدهد آنها در این زمینه حسن نیتی ندارند و با گلآلود کردن فضا، اقدامات خود را تسریع کردهاند، درهرصورت ادامه احداث بخش آباد
باید خط قرمز ما باشد. به این دلیل که با آبگیری این سد، هامون صابری خشکشده و آسیب بسیار شدیدتری را ازنظر زیستمحیطی و بحرانهای ریزگرد برای ما به ارمغان میآورد و سکونت در سیستان از حیز انتفاع خارج میشود.
در مورد سد کمال خان اقدام و یا اعتراض خاصی از سوی مسئولان ما صورت نگرفت و درنهایت هم آبگیری شد، در رابطه با سد بخش آباد هم تاکنون اقدام قابلتوجهی انجامنشده است، اگرچه این روزها برای دریافت حقابه هیرمند پیگیریهای متعددی صورت گرفته اما درباره سد بخش آباد به نظر میرسد که همچنان آن انفعال گذشته وجود دارد، آیا شما هم با این مسئله موافقید؟
متأسفانه درباره هیرمند بیش از ۵۰ سال است که غفلت کردهایم و سدسازیهای افغانستان، ازجمله سد کجکی تأثیر زیادی بر زیست مردم پاییندست بهویژه منطقه سیستان داشته و احداث بند کمال خان بدترین اتفاق بود و آب را به سمت گودزره منحرف کردند. متأسفانه ما در حوضه رودخانههای مرزی بسیار ضعیف عمل کردیم و به همین علت معتقدم پیش از هر اقدامی، ابتدا باید این مسئله را با طرف افغانستانی روشن کرد که رودخانه مرزی، برای دو کشور است و یک کشور نمیتواند بهتنهایی با اتخاذ تصمیماتی، خسارت و آسیبهایی را برای کشور ثانویه و حوضه پاییندست آن به ارمغان آورد. لذا اتفاقی که در مورد سد بخش آباد رخ خواهد داد، مشابه همانی است که برای هیرمند رخداده و باید با افغانها به نتیجه رسید. تالاب هامون یک تالاب بینالمللی و جزء ذخیرهگاه بیوسفر است و برای تمام دنیا اهمیت دارد و باید افغانستان را به تمکین از قواعد بینالمللی وادار کرد، اما مسئله این است که کشور مذکور، حقابه هیرمند را سیاسی کرده و پیوسته ما را بازی داده است. بیش از ۳۰ سال است که در سیستان خشکسالی اتفاق افتاده و مقامات این کشور همواره بر این مهم تأکید کردهاند که خود را بر رعایت حقابه متعهد میدانند، اما هیچگاه در عمل متعهد نبودهاند. البته این نقد هم مطرح است که دکترین ایران در حوزه هیدروپلیتیک برای کشور همسایه تعریفنشده و باید خطوط قرمز ما مشخص و شفاف به کشور همسایه ابلاغ شود و طرف مقابل به جهت منافعی که از طریق ما کسب میکند، به خطوط قرمزمان احترام بگذارد. همچنین باید تأکید کنیم که انحراف آب به گودزره خط قرمز ماست. متأسفانه در کشور وحدت رویه و سیاست مشخصی حاکم نیست و به این طریق افغانستان، پیوسته خسارتهای کلی و جزئی را به ما، بهعنوان کشور پاییندست تحمیل کرده است.
این نکته هم حائز اهمیت است که گروهی مسئله آب در افغانستان را مدیریت میکنند که بیش از سه دهه است در این سمت بودهاند، آنها اشراف کاملی به موضوع دارند و متأسفانه بیش از ۳۰ سال است که ما را به بازی گرفتهاند. برخلاف ادعای مقامات طالبان، آنها در مورد حقابه هیرمند، سیاسی عمل کرده و مسئله را از دایره فنی خارج کردهاند. کسی که بهصورت فنی بحث میکند، از ورود به عملیات سیاسی پرهیزکرده و مطابق پروتکلهای موجود و کنوانسیونهای بینالمللی، حق کشور همسایه را رعایت میکند. درحالیکه افغانستان حق ایران را رعایت نکرده و همواره وارد مباحث غیرفنی شده است. متأسفانه این اقدامات به علت عدم برخورد ما درگذشته، فاجعه کنونی را رقمزده است و باید عدم انحراف آب از رودخانه هیرمند را پیگیری کنیم و تا زمانی که این مسئله محقق نشود، به لحاظ فنی، قابلیت و توجیهی برای نشستن پشت میز مذاکره وجود ندارد.
وزیر امور خارجه از مذاکره با طالبان بر سر حقابه هیرمند خبر داده است، اینطور که از سخنان شما برمیآید اگر رویه گذشته را در مذاکرات دنبال کنیم، نمیتوانیم حقابه هیرمند را دریافت کنیم.
مردادماه سال گذشته، وزیر نیرو پس از سفر یکروزه خود به کابل اعلام کرد که مهمترین توافق سفرش، پذیرش جلوگیری از انحراف آب به گودزره توسط طالبان بوده است. اما بازهم حقابه هیرمند در شورهزار رها شد، و این نشان میدهد که آنها صداقتی در گفتار و رفتار ندارند. بنابراین همچنان تأکیددارم که پیششرط هرگونه مذاکرهای؛ اصلاح سازه
کمال خان است و اگر سد بهگونهای اصلاح شود که آب به بستر اصلی خود برگردد، میتوان مذاکره با طالبان را از سر گرفت. فراموش نکنیم که قرارداد ۱۳۵۱ در طی ۵۰ سال عمدتا از طرف افغانستان نقض شده و نمیتوان ظرف چند روز این کشور را به رعایت و پایبندی به این قرارداد متعهد و ملزم کرد.
اگرچه حقابه یک قرارداد بینالمللی است اما گروهی معتقدند که باید عمل به قرارداد علاوه بر ما برای طرف مقابل هم ثمربخش باشد. بنابراین باید با خرید آب پس از تأمین حقابه و یا تأمین برق این کشور، افغانستان را به تخصیص حقابه مجاب کرد، چقدر ازنظر شما این راهکارها مؤثر است؟
برای پاسخ به این سؤال به صحبت اولم برمیگردم؛ اینکه ما یک رودخانه مرزی با حقوق مشترک داریم و این اصل در تمام دنیا پذیرفتهشده است. مادامیکه این رودخانه را منحرف کنید، یک اتفاق نادر را در دنیا رقمزدهاید. در هیچ کجای جهان چنین ماجرایی رخ نداده و ما ندیدهایم که در بالادست دجله و فرات و نیل، رودخانه اصلی را منحرف کنند. اگرچه سایر کشورها سد احداث میکنند، ولی انحراف اتفاق نمیافتد. به نظرم انحراف به معنای خصومت و اعلانجنگ است. تمدن سیستان که قدمت آن بیش از ۵ هزار سال است، براساس آب هیرمند و تالاب هامون شکلگرفته و اگر آب هیرمند به سیستان نمیآمد و تالاب هامونی هم در کار نبود، اساسا تمدنی شکل نمیگرفت، بنابراین اصل اول آن است که در مورد یک موضوع مشترک به تفاهمی مشترک برسیم. اما برخی از کارشناسان ما در زمین طرف مقابل بازی میکنند و حرفهایی بر زبان میآورند که نه پشتوانه فنی و نه امکان اجرایی شدن دارد.
چرا با این موضوع درگذشته مماشات شده است؟
بله واقعا مماشات شده، حتی سال گذشته هم که این اتفاق به شکل گسترده در رسانهها بازتاب پیدا کرد، مسئولان ما برخوردی نکردند. وزیر نیرو سال گذشته دراینباره با افغانها وارد مذاکره شد و هر دو طرف به این فهم مشترک رسیدند که این آب نباید منحرف شود، ولی همچنان افغانستان به این کار ادامه میدهد. آنها ما را دور زده و زمان خریدهاند، ما نیز به آنها امتیاز دادهایم. از سوی دیگر باید در نظر گرفت که تصمیم گیران تخصصی ما، سیاسیون هستند و همینطور که از عنوانشان پیداست، تصمیمات سیاسی اتخاذ میکنند، برای آنها منافع آنی ارجحیت دارد، اما متخصصان اینگونه نیستند و کاملا موشکافانه زمان حاضر و آینده را میبینند. احتمالا مشاورین سیاسی ما هم دراینباره خوب عملنکردهاند.
به نظر میرسد جنبه حقوقی و فنی برای سیاسیون و مشاوران آنها کمرنگ دیدهشده است.
بله سیاسیون میخواهند با گفتمان سیاسی یک مسئله فنی را حل کنند. درهرصورت افغانها یاد گرفتهاند که با لغزشها و مماشات ما خاکریزشان را جلوتر بیاورند. درصورتیکه پس از اولین اقدامی که از سوی افغانستان اتفاق افتاد، باید به شکل جدیتری اعتراض میکردیم. شاید سیاسیون درگذشته، بنا بر مقتضیات زمانی و بنا بر سیاستهای خاصی که دنبال میکردند از کنار این مسئله بهسادگی عبور کردهاند اما در حال حاضر باید جدی ورود کرد و خوشبختانه سیاسیون ما به این جمعبندی رسیدهاند که باید این موضوع را حل کنند و افغانستان هم با بازدید متخصصان ایرانی از سد کجکی موافقت کردهاند، اما لازم است از ظرفیت مشاوران فنی قوی استفاده و مطالبه اصلی و خطوط قرمز ما شفاف باشد.
از صحبتهای شما این برداشت رادارم که افغانستان در ظاهر، ساخت سد را باهدف تولید برق و توسعه کشاورزی دنبال میکند، اما هدف مهمتر این است که بهواسطه سدسازی، ابزاری برای چانهزنی در برابر ایران داشته باشد و از این مسئله بهعنوان یک اهرم فشار استفاده کند!
قطعا همینطور است. وقتی چنین اتفاقاتی رخ میدهد، به این معناست که طرف مقابل میخواهد ما را تحتفشار قرار دهد. موضوعی که شاید در سایر نقاط جهان هم دیده شود، اما اقدام افغانها در بحث انحراف آب به یک شورهزار و تغییر مسیر اصلی رودخانهای که هم تأمینکننده آب یک تالاب بینالمللی هست و هممرز مشترک دو کشور را تشکیل میدهد، عجیب است. تمامی مشکلاتی که اکنون نسبت به سابق تشدید شده حاصل همین انحراف است.
سوای این موارد، اظهاراتی مبنی بر تشکیل ستاد احیای دریاچه هامون مطرحشده، فکر میکنید تشکیل این ستاد اثرگذار خواهد بود؟
اگر کارگروهی با اختیارات تام تشکیل شود و تصمیمگیریها و تصمیم سازیها در این کارگروه اتفاق بیفتد، اقدامی سازنده است. اما اگر قرار باشد این کارگروه در تهران تشکیل شود و برخی افراد از قِبل حساسیتی که روی هامون ایجادشده، به نان و نوایی برسند، قطعا بهجایی نخواهد رسید.
هدف این کارگروه باید پیگیری حقابه هیرمند باشد؟
خیلی با لفظ حقابه کنار نمیآیم. چون حقابه دو مفهوم دارد؛ اگر به معنای قرارداد ۱۳۵۱ باشد، نباید به سمتش رفت. اگر به معنای حق منطقه سیستان و تالاب بینالمللی هامون از رودخانههای مرزی است، باید پیگیری کرد. البته لازم است این کارگروه در منطقه سیستان تشکیل شود. کسانی که حاضر نیستند در منطقه سیستان حضور پیداکرده و کارها را ازنظر فنی دنبال کنند، چگونه میتوانند در تهران بنشینند و برای ما تصمیم بگیرند؟ ۵۰ سال است که همین اتفاق افتاده و هیچ دستاوردی هم نداشته و صرفا نمایش پیگیری بوده و یکسری افراد شومن از این طریق پولی گرفتهاند، برای ما آب نداشته اما ظاهرا برای آنها نان داشته است! اگر کارگروه در تصمیم سازی
و تصمیمگیری در مورد تالاب بینالمللی هامون جایگاه مشخصی داشته باشد، اثرگذار و مفید فایده است، اما اگر بنا باشد عدهای در تهران دفتری تأسیس کرده و اعتباری هم برای این مسئله دریافت کنند، هیچ دستاوردی به دنبال ندارد.
بد نیست به این نکته هم اشاره کرد که در سیستان ما یک تناقض داریم، به این صورت که هرگاه کسی توانست با این تناقض کنار بیاید به یک فهمی از شرایط منطقه رسیده است. اینکه توسعه در منطقه سیستان باید بدون آبی باشد که از افغانستان میآید. یعنی وابسته به آب کشور همسایه نباشد اما لازمه بقای سیستان جاری بودن هیرمند و فراه است، اگر این پارادوکس را متوجه شدیم که بقای سیستان وابسته به آب هیرمند و فراه است، اما توسعه سیستان باید جدا از آب باشد، میتوانیم تصمیم مناسبی اتخاذ کنیم. بنابراین پروژه استحصال آبهای ژرف و انتقال آب دریای عمان هم در قالب همین مسئله تعریف میشود.
خیلیها عنوان میکنند انتقال آب دریای عمان باهدف عدم وابستگی به حقابه هیرمند است!
ما نمیتوانیم به جنگ بدیهیات برویم. اگر قرار باشد این بدیهیات را نپذیریم، قرار است بر سر چه مواردی مذاکره کنیم؟ اگر بگوییم به این آب نیازی نداریم، طرف مقابل هم میگوید پس چرا بر سر میز مذاکره نشستهاید؟ ما به آب هیرمند نیاز داریم، حق ماست و پای این حق هم میایستیم. آب عمان میتواند منبعی برای تأمین آب باشد، اما مادامیکه در کنار خودمان آبداریم، نباید به بهانه انتقال آب دریای عمان، از حقمان کوتاه بیاییم.
آیا میتوان همزمان حقابه هیرمند را دریافت و روی آب دریای عمان نیز حساب باز کرد؟
برای پاسخ سؤال شما، مثالی را مطرح میکنم. تصور کنید فرد ثروتمندی هستید و در خانه خود یک گاوصندوق پر از پولدارید. همسایه شما پیت نفتتان را گرفته و پس نمیدهد، آیا برای گرم شدن پولهایتان را آتش میزنید یاحقتان را از همسایه میگیرید؟ شما میخواهید از هزار کیلومتر آنطرف تر آبشور را به اینجا منتقل کنید؟ حتی اگر ملاحظات فنی این پروژه هم رعایت شود، ۲۰ تا ۳۰ میلیون مترمکعب آبی که سالانه از این طریق به دست میآید رقمی نیست، حداقل نیاز آبی در سیستان و بلوچستان فقط برای ادامه حیات و نه کشاورزی و غیره بالغبر ۱۰ میلیارد مترمکعب است!
تالاب هامون
- دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط رسالت در وب منتشر خواهد شد.
- پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.